2733
2734
عنوان

حکایت طنز 😊

99 بازدید | 0 پست

موقع سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی می گذشت به او نزدیک شد.


روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا پایین با هم به جماعت نماز بخوانیم.


خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیش نماز پای درخت خوابیده و به شیری که آن جا خوابیده بود، اشاره کرد.


شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت.


خروس گفت مگر نمی خواستی نماز بخوانیم؟ پس کجا می روی؟


روباه پاسخ داد: می روم تجدید وضو می کنم و برمی گردم!

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687