چند روزه با شوهرم قهرم سر یه موضوعی بهش شک خیانت کردم که با کلی دعوا و ترسوندنش تموم شد چند سری که کند و کاوش کردم اونم قاطی کرد و خیلی بهم توهین کرد همیشه تو دعواهامون من پیش قدم میشدم اینسری گفت اگه بخوای تموم کنی و اشتی کنیم میزنم تو دهنت و منو شست گذاشت کنار و منم طبق معمول که عصبانی میشم فقط سکوت دلی غرورم شکست ابانم به هر قیمتی نمیرم جلو خیلی سخته ولی نمیرم
فعلا کاری به کارش نداشته باز بزار آروم بشه،عصبانیتش که بر طرف شد اونوقت خوب میشه
الانم خواهر شوهرام که خیلی هوامو دارن با پدر شوهرمینا میرن مسافرت به من گفتن باید بیاید ولی شوهرم انگار نه انگار امادس بره تو دلش میخواد بیام ولی بیتفاوت نشون میده به خاطر اونا میرم دیشب گفتم الان میاد وایسا میاد طرفم دیدم من رفتم رو تخت خوابیدم که به دخترم شیر بدم نیومد روتخت رفت تو پذیرایی خوابید بگید جه کنم تو رو خدا
برم مسافرت میترسم نرم خانوادش ازم شاکی بشن و حمایتم نکن
اونجا فقط حرص میخورم پیدونم اون شاد میشه ولی من فقط حرص شماها چه میکنید تو قهراتون
من کسیو ندارم ازش راه بگیرم تو رو خدا برم مسافرت اگه برم چه جور باشم
مسافرت بری خیلی بهتره؛ معمولا تو مسافراتا مردایی که قهرن با زناشون آشتی میکنن چون نیخوان بهشون بد بگذره،از طرفی جلوی خانوادش که دیگه نمیاد نشون بده که باهم مشکل دارید
میدونید انقدر که کوتاه اومدم قدرمو نمیدونه
حرص می خوریم
بعدشم رفتی مسافرت تو هم دیگه اصلا به روی خودت نیار قهری،شاد باش و باهاش خیلی معمولی باش،نه خیلی بگو و بخند نه خیلی شل و ول باش
میدونن مشکل داریم پدرش دیروز بهش گفت بفهمم زنتو اذیت کردی با نن طرفی مادرش هم خمینطور با این حال شب بدتر کرد
باشه ولی تو اصلا به روی خودت نیار باهاش حرف بزن تو مسافرت انگار نه انگار چیزی شده، خودش جلو خانوادش خجالت میکشه اونم خوب میشه
اون به حالش فرقی نداره که قهرم یا نه خودش خوشه میدونم بیشترم شادی میکنه که حرص بخورم کاش میشد نرم
مهسا جان اخه خیلی خوردم کرد خیلی تدهین کرد اون منتظره مت برم جلو اینجور که میگی باید دوباره کدچیک بشم
خیلی بهش وابستم داره اذیتم مبکنه سمتم نمیاد ولی اون اینجوری نیست یه کم عزت نفس میخدام میخوام یاد بگیرم بدون اون زندگی کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
