2737
2734
عنوان

رهایی از خیانت های زناشویی

| مشاهده متن کامل بحث + 45892 بازدید | 655 پست
سلام بسیار نکته عالی رو اشاره کردید من برای داشتن این نوع  نگاه به شما تبریک می گمقرار هم نیست این تاپیک برای خیانت توجیهی بیاره چون خیانت به قول شما توجیهی نداره از طرفی بیان احساسات بد و حجم شدید ناراحتی و ضربه ای که فرد خورده از این اتفاق خیلی می تونه اسیب برسونههدف اصلی این تاپیک اینه که فرد بتونه در قدم اول تخلیه هیجانی بشه که بسیار بسیار مهمهخیلی از دوستان این رو خواستن و درتاپیک ها می نویسن فرد این اسیب رو دیده و خیلی حالش بده و اومده و شروع کرده فقط صحبت کنه (که این اتفاق خوبیه اگر جایی باشه که فرد بتونه فقط بنویسه) از طرفی برای اونهایی هم که نمی گن و نم ینویسن هم می تونه کمک کننده باشه پس قدم اول تخلیه هیجانی است قدم دوم اینه که به فرد کمک تخصصی بشه برای اینکه بتونه از این اسیبی که دیده رها بشه و ازش بگذره در قدم سوم دوست داریم به این نقطه برسیم که فرد به زندگی عادی خودش برگرده (منظورم این نیست که جدا نشه یا حتما صرف نظر کنه چون اون انتخاب خود فرد هست و از هر فرد به فرد دیگه ای با توجه به شرایط زندگی، فرهنگ و منطقع سکونت و ... فرق می کنه)

ممنون از پاسختون

من با هدف اين تاپيك مشكلي ندارم، ازش استقبال هم ميكنم، اما نوع پرسش حس خوبي بهم منتقل نكرد و از اونجايي كه اينجور نظر خواهي از طرف يه متخصص بود بيشتر برام ناخوشايند بود، چون همونطور كه حتما خودتون هم ميدونيد براي قبول كمك كه هدف اصلي اين تاپيك هست قدم اول اعتماده

سلام خسته نباشید‌.من ۲۵ سالمه و همسرم ۲۶.چهار ساله ازدواج‌کردیم ۲ سال و نیم عقد بودیم ۱ سال و نیمم زندگی مشترکمون‌شروع شده.بچه هم نداریم.مشکلاتی داریم ولی اخلاق شوهرم خوبه و عاشقمه.خیلی هوامو داره.حتی خانوادش جرات ندارن بگن بالا چشت ابرو.چند بار خواهرش تیکه انداخت و دعوا شد تا ۶ ماه باهاشون قهر بود.یعنی میگم همه جا پشتمه.خیلی هم حرفامو گوش میکنه و هر چی بخوام‌ اگه در توانش باشه نه نمیگه اصلا خسیس نیست.از لحاظ نوازش و محبتم‌چیزی کم نمیزاره.یعنی هر لحظه بهم محبت میکنه‌.مناسبتا هم هیچ وقت فراموش نمیکنه.تو کار خونه خیلی بهم کمک میکنه اهل دوست و رفیق نیست.از سرکار که میاد خونه تا فرداش


یا تو خونه هست یا باهم بیرونیم.هیچ وقت با دوستاش نمیره بیرون.به خانوادم خیلی احترام میزاره و دوسشون داره.تو هر بحث ودعوایی پیش قدم میشه واسه اشتی و معذرت خواهی حتی اگه مقصر من باشم‌.خلاصه خیلی خوبی داره ولی مشکلی که داریم یکیش اینه که بعد از یه سال و نیم هنوز نزدیکی نداشتیم یعنی شوهرم انگار نمیخواد هر وقت حرفش میشه میگه دلم‌نمیاد اذیتت کنم و میترسم اذیت شی یا میترسم باردارشی.اخه الان اصلا بچه نمیخوایم.رابطه معمولی هم دو ماه یک بار یا سه ماه یکبار داریم  یه مشکل دیگه هم اینه که تا حالا چند بار بهم دورغ گفته بابت حرفای معمولی و...بابتش هم خیلی قسم خورده که بعد دورغش رو شده.حتی چند بار دست گذاشته رو قران که یه چیزیو بهم ثابت کنه که راست میگه ولی بعد معلوم شده دورغ گفته.مثلا اخرین بار یه فیلم مبتذل رو کامپیوتر داداشش بود دیدم داره نگاه میکنه در صورتی که میدونست من حساسم و دست گذاشته بود رو قران که من این فیلما رو نمیبینم.دیدم داره نگاه میکنه سریع فیلمو قط کردو باز دورغ گفت اونی که تو فک میکنی نبوده.خودمم شک کردم شاید اشتباه دیدم با هزار التماس بهش گفتم بهم نشون بده چی بوده اگه نشون ندی زندگیمون همین جا تموم میشه.اونم نشون داد که دیدم‌ فیلم‌مبتذل بوده میخواسته بریزه رو فلشش و ببینه.با اینکه دست گذاشته بود رو قران باز دید.از اون شب تا ۳ روز رفتم تو اتاق در قفل کردم باهاش قهر بودم و گفتم واسه این  دورغگوییت و قسم خوردنای دوروغت ازت جدا میشم.خیلی گریه و التماس کرد که ببخشمش.از سرکار میرسید خونه تا شب پشت در اتاق التماس و گریه میکرد و معذرت خواهی و اخرش گفت بیا دوروغایی بهت گفتمو بگم من خیلی وقته از این فیلما میبینم وقتی حموم بودی یا بیرون و باهاش خودارضایی میکردم و هزار تا قسم خورد که دیگه اینکارو نمیکنم فهمیدم که خدا رسوام‌میکنه. نمیخوام زندگیم خراب بشه و یه بار دیگه بهم فرصت بده ناامیدت نمیکنم و گفت توبه میکنم.اگه یه بار دیگه دورغی از من شنیدی یا دیدی فیلم دیدم‌جدا شو و تو برگه حق طلاق و داد بهم و به همه کاراش تو برگه اعتراف کرد و اثر انگشت زد و همون جا توبه کرد و با خدا حرف زد عهد کرد که دیگه فیلم نبینه و دوروغ نگه و خودارضایی نکنه.الان یک ماه از اون موضوع میگذره و خیلی بهتر شده خیلی امتحانش کردم واقعا دیگه دورغ نمیگه خود ارضایی هم نکرده و فیلمم واقعا ندیده مطمئنم.رابطمونم نزدیکی که نه ولی همون معمولی شده هفته ای یک بار‌.ولی بازم‌میترسم به نظرتون چیکار کنم که این شک و بدبینی از دلم پاک بشه یا اینکه مطمئن باشم دیگه کاراشو تکرار نمیکنه در اینده.ایا به نظرتون امکان داره باز دورغ بگه و کاراشو تکرار کنه؟

عاشقتم خدا


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خانوم‌دشتی تو رو خدا راهنماییم‌کنین چیکار کنم تا دیگه تکرار نشه این کارای همسرم.اصلا به نظرتون امکان تکرارش هست؟خودم‌که دیگه انقد دورغ شنیدم‌که به همه چیز مشکوک شدم.هیچ چیزو باور ندارم

عاشقتم خدا
2731
ممنون از پاسختونمن با هدف اين تاپيك مشكلي ندارم، ازش استقبال هم ميكنم، اما نوع پرسش حس خوبي بهم منتقل نكرد و از اونجايي كه اينجور نظر خواهي از طرف يه متخصص بود بيشتر برام ناخوشايند بود، چون همونطور كه حتما خودتون هم ميدونيد براي قبول كمك كه هدف اصلي اين تاپيك هست قدم اول اعتماده


سلام مجدد
در این مورد من کاملا با شما موافقم و قرار شده خانم دشتی با کمک دوستان که مسئول تاپیک هستن این مورد رو ادیت کنن به این دلیل که اینجا لحن پیام ها منتقل نمی شه وجود این سوال نمی تونه کل هدف رو برسونه و ممکنه سو تفاهم درست بشه
بابت این هوشمندی به شما تبریک می گم
 صمیمانه ممنونم

تو جمع دوستا و خانواده خوبم، کلا تو جمعی که اکثرا غریبه ان این حالت بهم دست میده، البته بگم تا حالا دچار مشکل نشدم و هر بار ب خیر گذشته اما باز تو موقعیت مشابه اونجوری میشم. خیلی ناراحتم. قدرت تلقینمم خیلی بالاس و سریع روی جسمم اثر میزاره افکارم.


سلام
پرواز عزیز شما ایا موارد زیر رو دارید؟

 پدر و مادر کامل‌گرا. پدر و مادرهایی که از دوران کودکی، فرزند خود را تحت فشار می‌گذارند تا او به کامل‌ترین شکل ممکن حاضر شود. والدینی که دائما از فرزند خود ایراد می‌گیرند و او را مجاب می‌کنند که اگر می‌خواهد پذیرفته شود باید همیشه بهترین باشد. والدینی که همیشه نهایت وسواس را در برتر، سریع‌تر یا کامل بودن خود صرف می‌کنند.
باورها و تیپ‌های شخصیتی. نیاز به تایید و تحسین، قدرت‌طلبی، برتری‌طلبی، مهرطلبی، توقعات بیش از حد از خود.

رستا عزیزنگرانی شما رو به عنوان مادر یک دختر 3ساله درک میکنم و حساسیت شما رو نسبت به تربیت جنسی دخترتون تحسین میکنم  ولی فکر نمیکنی مسائل رو زیادی بهم ربطشون دادی و همین باعث حساسیت بیش از حد شما وبروز اضطراب در شما شده ؟اینکه از الان به این فکر میکنی که مبادا دخترت زود ازدواج کنه ودوس داری ادامه تحصیل بده یعنی دچار افکار وسواسی داری میشیشما به عنوان مادر یک دختر 3ساله باید به دخترت حریم خصوصی رو یاد بدی. در مورد بدنش بهش اگاهی بدی مثلا در مورد اینکه چه جاهایی ازبدن ما خصوصی نیستن وهمه میتونن ببیننن ویه قسمتهایی رو نمیتونندر مورد اعضای جنسیش با او صحبت کنید . مثل دست چشم و... وبعضی جاها خصوصی اند و کسی نباید ببینه .سه جای بدن تو خصوصی هست باسن سینه ها وبین پاهات کسی اجازه نداره بهشون دست بزنه چون خصوصی اند باید مراقبشون باشی اگر کسی خواست به جاهای خصوصی تو دست بزنه نباید اجازه بدی چون خصوصی هستن و نباید جای خصوصی دیگران رو هم ببینیاگر کسی ازت خواست این کار رو بکنی باید به مامان بگی  ویادتون باشه اصلا دعواش نکنید شما اگاهی دختر خودت روباید بالا ببری وکاری نداشته باش که دیگران چه رفتاری میکنن وقتی دخترت بتونه از خودش مراقبت کنه دیگه مهم نیست پسر عمه اش نزدیکش باشه یا کسی دیگهالبته با توجه به تفاوت سنی که دارند انتظار میره یک پسر 12ساله و یه دختر 3ساله باهم تنها نباشن چون اگاهیهاشون باهم فرق داره در مورد ازدواج کردنش و حرفهایی که دیگران میزنند حساسیت نشون ندید وبگید هر وقت بزرک شدی تو هم مثل همه دخترها ازدواج میکنیدخترها در این سن عاشق عروسی ولباس عروس هستن واین اصلا به معنی این نیست که بخوان زود عروسی کنن

ممنون خانوم دکتر فایزه دشتی عزیز ، از اینکه وقت گذاشتید و سوالم رو پاسخ دادید .

سپاسگزارم .

سلام ، من تازه با تاپيك اشنا شدم، اما دقيقا با خيلي دوستام موافقم اما هر جا حرف زدم كه بابا خيانت توحيه نداره  و فقط دليلش اين نيست كه زن چيزي كم گذاشته اتفاقا خيلي وقتا اينه كه انقد خانم براشون زياد گذاشتن كه مرد پررو و اشباع ميشه و دوم كه به تربيت نادرست مرد بر ميگرده كه تعهدو ياد نگرفته، خيلي تاپيكا ميان توصيه هاي غير كارشناسيو حق به جانب توصيه ميكنن ،اعتراضم ميكني دليل مياري ميكن دوست ندارين نياين حتما يه عده دوست دارن، من ميگم با راه افتادن يه جريان فكري نادرست مخالفم يه عده خانم كم سن و ساده اينجا هستن و اين زنجيره نادرست ادامه پيدا ميكنه، به نظر من تو اين تاپيكا نظارتتون بيشتر كنيد خيلي بهتره مخالف ازادي بيان نيستم ، اما ازادي به معني انجام و ترويج هر چيز نادرست نيست،همين امروز تو يه تاپيك بحث بود يه مخالف سريع اومده بر عليه تاپيكزده، كه چرا نظر ما مخالف اونه و كاسه داغ تر از اش به اصطلاح، چيزي كه واقعا منو ناراحت ميكنه اينكه بعضيا كاربرد پيام خصوصيو و نقش كارشناساي سايتو اصلا نميدونن ،سوال جنسي مشكل جنسي. دارين خصوصي سوال كنيد ، و هر حرفيو به بهانه ازادي بيان اينجا ميگن، يه عده ميگن اره بايد اموزش داده بشه ، توجيه هاي نادرست،درسته همه چيزو گفت بعد بگي خوشت نمياد نخون تاپيكو مشكل خوش اومدن من نيست مشكل كار اشتباهه ، شايد مبهم گفتم اميدوارم منظورمو رسونده باشم ، به هر خال خرب نيست سايت حاي تفريح يه عده مريض جنسي باشه

 اسم کاربری شخصیت کسی نیست سایت هزار تا اسم‌میزنی قبول نمیکنه یدونه اتفاقی رو قبول میکنه.اینجا اومدیم تبادل نظر اگر نمیتونی جوابمو منطقی و درست بدی بدون خیلی حقیرو بدبختی که با اسم کاربری مثلا تحقیرم میکنی.و اینکه بگید مشخصه چه شخصیتی داری برام مهم نیست کسایی که درست رفتار کنن میدونن چه شخصیتی دارم و وجدانم آسوده هست،اینکه اینجا حرف بی ربط بزنی توهین کنی توقع احترام داشته باشی و اگر جواب در شانت گرفتی بپری بهم که بی شخصیتم بازم مهم نیست با این حرفات نمیتونی ناراحتم کنی،بعضی کاربرا منه آرومه به جایی رسوندن دوست دارم بگم چخه
2738

سلام من و همسرم ١سال دوست بوديم و بعد از اون عقد كرديم الان ٢سال ميشه اولا همسرم خيلي سر سنگين بود و اصلا به هيچ خانمي چه توي فاميل و چه توي محل كار رو نميداد ولي الان يكسال ميشه ك كلا عوض شده با همه بگو بخند ميكنه و خيلي صميمي ميشه تو محل كارش خيلي ب دختر ها نگاه ميكنه تو خيابون.من وقتي در مورد اينكارا باهاش حرف ميزنم ميگه تو رفتارت بچگانه س و همش ميري تو مخ من با اين كارات ي جوري كرده ك واقعا احساس ميكنم انگار مشكل منه 


سلام خانم دشتی عزیز

به دنیا ممنون.میشم به حال بنده درمانده فکری کنید


بنده 5 ،ساله ازدواج کردم یه پسر هم دارم

ازدواجم سنتی بود و فوری حامله شدم

فرصت شناخت و زندگی کردن نداشتیم همسرم متاسفانه شدیدا شکاک و بدبین هستن تو این 5 سال خیلی اذیت شدم

متاسفانه در حد زندانی بودم و این اواخر کاسه صبرم لبریز شد و عمدا به شکشون دامن زدم

تو این پنج سال زندگی مشکلات زیادی رو.پشت سر گذاشتیم و اصلا زندگی نکردیم

میل جنسی بنده شدیدا صف ره

در حدی که همسرم چند باره هشدار میده

نمیدونم گفتنش دردی رو دوا کنه ولی،بنده وسیله جلوگیریم ای یو دی هست و از وقتی ای یو دی دارم میل جنسیم بدتر شده

همسرم 5 سال ازدواجمان رو.کامل بیکار هستن 

زود عصبی میشن

قلیان می‌کشه

و اگه بخوام دو طرفه به قاضی برام باید بگم خودم هم شدیدا به زندگی بی تفاوت شدم و هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارم


التماس میکنم یه راه.جلو پای من بگذارید 

راستی ازدواج ما سنتی و به دور از عشق و عاشقی بود و اصلا امکان رفتن به مشاور هم نداریم

یه دنیا سپاس 



ناگفته.نماند که همسر بنده تمام علایم پارانوعید رو دارن   تورو قرآن فقط کنید باید مشاوره بیژن که اصلا امکانش نیست


تورو خدا تو این ماه عزیز نهایت تلاشتون رو.جهت کمک به بنده و زندگیم بکنید

ممنونم

ناگفته.نماند که همسر بنده تمام علایم پارانوعید رو دارن   تورو قرآن فقط کنید باید مشاوره بیژن که اصلا امکانش نیست


تورو خدا تو این ماه عزیز نهایت تلاشتون رو.جهت کمک به بنده و زندگیم بکنید

ممنونم

من ۲۴ سالمه و شوهرم۳۶ سالشه پسرم دو سال و نیمشه من مشکل زیادی دارم مثلا من دوست دارم جای خواب بچه را جدا کنم اما شوهرم همکاری نمیکنه اگه ببینه من به پسرم میگم برو جای خودت بخواب شوهرم پشتشو میکنه به من و بچه را بغل میکنه میخوابه مشکلای دیگه من اینه که شوهرم از لحاظ معمولی خوبه ولی به خواسته های من اهمیت نمیده من گفتم چیزی بخر گفت ندارم درست دور روز بعدش فهمیدم سی ملیون تومان داده به پدرش وقتی گفتم چطور برا ما نداری گفت تو حسودی اینم بگم که این دروغ گفتنش که میگفت ندارم بعد که گفتم میدونم داده  پدرش انکار کرد و دو هفته بعد گفت که داده من بهش اعتماد ندارم همش فکر میکنم دروغ میگه با اینکه چیزی ازش ندیدم بهش شک دارم اینم از وقتی که دروغ گفته خواهشا بگین چیکار کنم راهنماییم کنید







سلام مشاور عزیز من یک مشکل خیلی بزرگ دارم اونم مادرشوهرمه من 32 سالمه و از 24 سالگی شدم عروسشون این مدت از خانوادم دور بودم و تو یه شهر غریب مادرشوهرم خیلی خیلی اذیت کرد از فرق گذاشتن بین عروساش بگیر تا همه چیز خیلی بهم بی احترامی کردند مثلا باجاریم مهمونش بودیم فقط از اون پذیرایی نیکرد و جلوی من بشقاب خالی میگذاشت!!! حتی کادویی که واسه تولد دختر من اورد نصف کادوی بقیه نوه هاش بود عروسی من بسیار ساده اما واسه جاریام بهترین عروسیا گرفت هیچ مراسمی واسم کادو نیاورد اما حالا با وقاحت تمام میگه میخوایم فلان روز شب چله ببریم واسه جاریت تو هم بیا و بقیه مراسما!!!! اول زندگی همش بین من و شوهرما اختلاف مینداخت و نذاشت بفهمیم نامزدی و زندگی عاشقانه چیه کارمون اوایل دعوا بود فقط تا من کلا ارتباطما باهاش کم کردم و الانم قطع کردم . شوهرم چون اینجا خیلی تنها بودیم درخواست انتقالی داده واسه شهری که خانواده من اونجاند اما تهدید کرده اگه میخوای با خانوادت خوب باشم باید با خانوادم خوب بشی رفت و امد کنند و ...   در صورتی که یکی از دلایل رفتن من از اینجا و اینکه پذیرفتم شوهرم پستشا از دست بده همین دوری از خانواده شوهرم بود و میدونم اگه بهشون رو بدم هر ماه قراره بیاند و چند روز بمونند و کلی دوباره اعصاب منا خورد کنند تو همه زندگیمون دخالت میکنه همش انتظار داره شوهرم هر چی داره واسه اونا هم خرج کنه درصورتی که در سخت ترین شرایط ما را تنها گذاشتند و یه کمک کوچیکم نکردند اصلا میخوام دیگه نبینمش شما بگید چیکار کنم ؟؟؟ چیکار کنم شوهرمم بیخیالشون بشه خودشم همه کاراهای زشتشونا با چشماش دیده که اگه کوچکترینشا از خانواده من دیده بود تا اخر عمرم قطع ارتباط میکرد باهاشون!!!!

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز