نمیدونم چرا...اما توهمون مجموعه من صحنه ای ازاین خانوم و یک اقایی دیدم که پام به زمین چسبید!.... اونقدر برام شوکه کننده بود که تا مدتها استرس و اضطراب رها نمیکرد منو...نمیدونم چرا خدا این صحنه رو به من نشون داد...دارم فکر میکنم اگه برعکس بود واون خانوم که کارنکرده رو به دیگران نسبت میده این صحنه رو میدید چکارمیکرد؟؟؟؟ قطعا تو بوق و کرنا میکرد که اهای خبرداربشید فلانی اینجوره اونجوره!!!
تا حالا بوده کسی بدون هیچچچچچ دلیلی بهتون بدی کنه دشمنی کنه قصد ابروتونو کنه فقط بخاطر حسادت؟؟؟
باعث نونبری بشه بخاطر حسادت؟؟؟؟
الان که من ذات واقعی اون خانومو دیدم جرا حتی نمیتونم پیش خودمم بهش فکر کنم چه برسه به اینکه جایی حرفی بزنم که دیگری ازکاراین خانوم مطلع بشه؟؟؟ کاش اهل انتقام وتلافی بودم
حتی الان هم رفتاراش ادامه داره شما بگید باید جکارکنم راهنماییم کنید