برادرم تهران دانشجوئه ، من قم ، مامانم داره میره مشهد. خود مامان و بابام اصلا دوست ندارن برن ولی مجبورن. بخاطر شرایطی که پیش اومده. مامانم خیلی خیلی ناراحته. من سعی میکنم خودمو ناراحت نشون ندم جلوش میخوام قوی باشم تا حداقل غصه غریبی منو نخوره. دیگه طاقتندارم ولی.
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر همه نعمت هات...[smiley]s/sm_29.gif[/smiley].........یا بن الحسن! امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم باشی....