احساس میکنم اصلا به من و شوهرم احترام نمیزارن یه وقتایی با حرفاشون و کاراشون زندگیمو میریزن بهم همیشه من رو تو همه موارد مقصر میدونن االانم شوهرم لج کرده میگه دیگه خونشون نمیام من و خواهرم تو یه ساختمونیم شوهرم گیر داده از اینجا پاشیم بریم مستاجری ... من به بچه ۱ سال و نیمه دارم برام اسباب کشی سخته ولی واقعا موندم چیکار کنم دارم دیوونه میشم
چرا مگه چیکار کردن؟چه بی احترامی؟مثال بزن
چیشده؟
چکار به خواهرت داره آخه که از اونجا پاشین
صبر کنین الان توضیح میدم
باشه
خب جابجابشووقتی اینثدر اذیتتون میکنن
.....
پنجشنبه ساعت ۹ شب از مسافرت برگشتم کلی کار داشتم مامانم گفت جمعه ظهر بیاین باغ خواهرم منم گفتم کار دارم نمیام .خلاصه صبح جمعه پاشدم ناهار گذاشتم ساعت ۱۲ بابام زنگ زد گفت حتما باید بیاین اگه نیاین ناراحت میشم کلی خط و نشون کشید .منم دیدم بابام اونجوری گفت شوهرمو راضی کردم که بریم . حاضر شدیم رفتیم ساعت ۲ و نیم رسیدیم دیدم همه ناهار خوردن دارن سفره جمع میکنن اینم بگم که ما هیچوقت زودتر از ۲ و نیم ناهار نمیخوریم وقتی میریم خونه مامانم اینا. منم کلی ناراحت شدم میخواستم برگردم خونه که بابام نذاشت... موندم ولی ناهار نخوردم حالا مامانم از دستم شاکیه بنظرتون من کار زشتی کردم? اینم بگم که غیر از خواهرام و برادرم داییم اینا و دختر عمومم بود
در صورتیکه هفته قبلش خونه مامانم بودیم و قرار بود دختر خالم با شوهرشم بیان که ساعت ۳ و نیم اومدن ولی همه صبر کردن تا بیان بعد ناهار بخورن
کار اونا زشت و بد بوده آدم وقتی مهمون دعوت می کنه باید صبر کنه تا بیاد .نه اینکه بخوره براش کنار بذاره.بی احترامیه ... 
شاید مطمئن نبودن که شما دارین میرین و منتظر نموندن
رزا این
خواهرم ۲ تا بچه ۷ و ۴ ساله داره روزی ۲ یا ۳ بار میان خونه ما دختر منم بهشون عادت کرده همش میخواد بره خونه خواهرم یا اونا بیان واقعا هم شیطونن
رزالین
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
