2737
2739
پنجشنبه ساعت ۹ شب از مسافرت برگشتم کلی کار داشتم مامانم گفت جمعه ظهر بیاین باغ خواهرم منم گفتم کار دارم نمیام .خلاصه صبح جمعه پاشدم ناهار گذاشتم ساعت ۱۲ بابام زنگ زد گفت حتما باید بیاین اگه نیاین ناراحت میشم کلی خط و نشون کشید .منم دیدم بابام اونجوری گفت شوهرمو راضی کردم که بریم .
حاضر شدیم رفتیم ساعت ۲ و نیم رسیدیم دیدم همه ناهار خوردن دارن سفره جمع میکنن اینم بگم که ما هیچوقت زودتر از ۲ و نیم ناهار نمیخوریم وقتی میریم خونه مامانم اینا.
منم کلی ناراحت شدم میخواستم برگردم خونه که بابام نذاشت... موندم ولی ناهار نخوردم
حالا مامانم از دستم شاکیه بنظرتون من کار زشتی کردم?
اینم بگم که غیر از خواهرام و برادرم داییم اینا و دختر عمومم بود


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740
درست مثل کارى که خانواده من با من و همسرم کردن البته با این تفاوت که من به دل نگرفتم ولى همسرم چنان کینه اى به دل گرفت که تا قیام قیامت هم فکر نکنم درست بشه اگه اون روز من خودم واکنش نشون داده بودم شاید این کینه زودتر از دل همسرم بیرون مى رفت
منو همسرمم خیلی ضایع شدیم ما نیم ساعت تو شیرینی فروشی معطل شدیم چون شب میلاد حضرت علی بود خیلی شلوغ بود اما اونا حتی زنگ نزدن بگن ما داریم سفره میندازیم زود بیایید
خدایا منو تمامی دوستان نی نی سایتی رو به ارزوهامون برسون امین
اینم بگم بارها شده داداشم یا شوهر خواهرام دیر اومدن همه وایسادن تا بیان بعد سفره بندازن ولی برا من کسی صبر نکرد قبلا هم این کارو کرده بودن باهام آخه اگه قرار بود من تنها ناهار بخورم ناعار تو خونه داشتم ۱ ساعت نمیکوبیدم برم باغ که دور هم باشیم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز