هه هه ... خوبی الی جون ؟ ای بابا ... تو هم باید مثه من ارشد تربیت بدنی می گرفتی :)) کار ریخته کیه که بره !
آفرین به آرشیدا جون خوشگل باهوش ... من هر کار می کنم هایا با رنگا سر ناسازگاری داره اصلا علاقه ای نشون نمی ده ... مطمئن باش که خیلی باهاش کار کردی که به این خوبی چیز یاد گرفته مادر ! من فلاش کارت راستش براش نگرفتم تا نشونش بدم ... شاید اونم یاد می گرفت.
عرض کنم حضورتون که هایا خانم هم با حدود 10 دقیقه گریه و زاری خوابش میبره بدون می می ... دیشب به پیشنهاد دوستان و با توجه به اینکه یه خورده هم سرما خورده بود شربت دیفن هیدرامین دادم و خیلی خوب بود تا صبح یه بار بیدار شد و دوباره بعد از 5 دقیقه جیغ زدن خوابید ... مشکلمون فقط شب خوابوندنشه که دوباره حدود 9 بخوابه ... دیشب من و باباش نیم ساعت خودمونو به خواب زدیم و خانم به هردری زد که نخوابه و الکی می گفت : کیک ، آب ، موز ، شیر ، بیبی انیستین !!! خلاصه هر چی گفت ما اهمیت ندادیم (تازه سوار من شده بود می گفت خره برو !!!!) تا بالاخره بیهوش شد و خوابید ولی ساعت 10 و نیم . فکر کنم کارمن از بقیه سخت تر بود ولی حس می کنم که خیلی بهتر شده و خورد و خوراکش هم خیلی خیلی بیشتر شده . شیر هم زیاد می خوره شاید بدون اغراق یه پاکت شیر بزرگ رو توی دو روز یا کمترتموم می کنه.
آسیه جان این بچه ها کم کم از پی پی بدشون میاد و نشونه اینه که باید کم کم از پوشک جدا بشن ... هایا هم تازگیا تا پی پی کنه جیغش به هوا می ره و با گریه و زاری می شورمش . حالا پروژه از شیر گرفتن تموم بشه شروع می کنم به از پوشک گرفتن.
آفرین به آرشیدا جون خوشگل باهوش ... من هر کار می کنم هایا با رنگا سر ناسازگاری داره اصلا علاقه ای نشون نمی ده ... مطمئن باش که خیلی باهاش کار کردی که به این خوبی چیز یاد گرفته مادر ! من فلاش کارت راستش براش نگرفتم تا نشونش بدم ... شاید اونم یاد می گرفت.
عرض کنم حضورتون که هایا خانم هم با حدود 10 دقیقه گریه و زاری خوابش میبره بدون می می ... دیشب به پیشنهاد دوستان و با توجه به اینکه یه خورده هم سرما خورده بود شربت دیفن هیدرامین دادم و خیلی خوب بود تا صبح یه بار بیدار شد و دوباره بعد از 5 دقیقه جیغ زدن خوابید ... مشکلمون فقط شب خوابوندنشه که دوباره حدود 9 بخوابه ... دیشب من و باباش نیم ساعت خودمونو به خواب زدیم و خانم به هردری زد که نخوابه و الکی می گفت : کیک ، آب ، موز ، شیر ، بیبی انیستین !!! خلاصه هر چی گفت ما اهمیت ندادیم (تازه سوار من شده بود می گفت خره برو !!!!) تا بالاخره بیهوش شد و خوابید ولی ساعت 10 و نیم . فکر کنم کارمن از بقیه سخت تر بود ولی حس می کنم که خیلی بهتر شده و خورد و خوراکش هم خیلی خیلی بیشتر شده . شیر هم زیاد می خوره شاید بدون اغراق یه پاکت شیر بزرگ رو توی دو روز یا کمترتموم می کنه.
آسیه جان این بچه ها کم کم از پی پی بدشون میاد و نشونه اینه که باید کم کم از پوشک جدا بشن ... هایا هم تازگیا تا پی پی کنه جیغش به هوا می ره و با گریه و زاری می شورمش . حالا پروژه از شیر گرفتن تموم بشه شروع می کنم به از پوشک گرفتن.
بچه ها یک سوال: کسی میدونه از این ظرفهای یکبار مصرف که مخصوص تولد بچه هاست کجا دارن منظورم مثلا ظرف کیک خوری با عکس هلو کیتی؟ میدونم بعضی از سایتها قروش اینترنتی دارن ولی من حضوری میخوام برم بخرم. کسی میدونه آیا؟
سمر هم وقتی پی پی میکنه ما هم کلی داستان داریم با شستنش کلی بدو یدو میکتیم طول و عرض خونه رو تا بگیریمش و بشوریم وقتی هم می گیریمش زود میگه مامان مرجان لوسترو ببین!! میخواد جزقل بچه حواس ما رو پرت بکنه.
لیلی جون داری موفق میشی تبریک میگم سمر هم یک لیتر شیر موز را میخوره در شبانه روز.
سمر هم وقتی پی پی میکنه ما هم کلی داستان داریم با شستنش کلی بدو یدو میکتیم طول و عرض خونه رو تا بگیریمش و بشوریم وقتی هم می گیریمش زود میگه مامان مرجان لوسترو ببین!! میخواد جزقل بچه حواس ما رو پرت بکنه.
لیلی جون داری موفق میشی تبریک میگم سمر هم یک لیتر شیر موز را میخوره در شبانه روز.
پانی جون ممنون بابت معرفی دکتر
رفتم ولی فکر کنم دیگهد روم نشه دوباره برم
از بس که این فسقلی اونجا فضولی کرد
اولش که غریبی و گریه بعد فوری خودمونی شدو ....
این صندلی بچه ها هم از دست پسر ما آسایش نداشتن
اونقدر صندلی ها را جابه ا کرد ....
مینشست رو صندلی بعد دسته های صندلی رو میگرفت و بلند میشد راه میفتد
دیدن اون صحنه خیلی خنده دار بود یه صندلی به پشتش چسبیده (چون با دست دوطرفشو گرفته بود) و همینطور راهع میرفت و یه منزلگاه جدید پیدا میکرد و اسکان میکرد
پیش خانم دکتر هم اوتقدر گریه کرد که هیچی از حرفاش نفهمیدم
فقط فهمیدم داره نصیحتم میکنه ککه فکر خودت باش و از وابستگی این بچه به خودت کمتر کن و....(حرفایی که مادر و مادرشوهرم همیشه میگگن)
شانس اوردم منشی و دکتر هر دو خوش اخلاق بودن
راستی از وقتی به همسرم گفتم که گفتی خانه اسباب بازی یکسال به بالا قبول میکنه هر روز میگه بچه ببر اونجا و خودت کلاسی چیزی ثبت نام کن
راستش قبلا یه بار برده بودم گفته بودن زیر سه سال قبول نمیکنن
الان برنامشون عوض شده؟؟؟
رفتم ولی فکر کنم دیگهد روم نشه دوباره برم
از بس که این فسقلی اونجا فضولی کرد
اولش که غریبی و گریه بعد فوری خودمونی شدو ....
این صندلی بچه ها هم از دست پسر ما آسایش نداشتن
اونقدر صندلی ها را جابه ا کرد ....
مینشست رو صندلی بعد دسته های صندلی رو میگرفت و بلند میشد راه میفتد
دیدن اون صحنه خیلی خنده دار بود یه صندلی به پشتش چسبیده (چون با دست دوطرفشو گرفته بود) و همینطور راهع میرفت و یه منزلگاه جدید پیدا میکرد و اسکان میکرد
پیش خانم دکتر هم اوتقدر گریه کرد که هیچی از حرفاش نفهمیدم
فقط فهمیدم داره نصیحتم میکنه ککه فکر خودت باش و از وابستگی این بچه به خودت کمتر کن و....(حرفایی که مادر و مادرشوهرم همیشه میگگن)
شانس اوردم منشی و دکتر هر دو خوش اخلاق بودن
راستی از وقتی به همسرم گفتم که گفتی خانه اسباب بازی یکسال به بالا قبول میکنه هر روز میگه بچه ببر اونجا و خودت کلاسی چیزی ثبت نام کن
راستش قبلا یه بار برده بودم گفته بودن زیر سه سال قبول نمیکنن
الان برنامشون عوض شده؟؟؟
لیلی جان خوشحالم که هایا نانازطلام بهتره. عسل خالشه. بهش بگو ساینا هم قراره از شیر گرفته بشه. امروز اولین روزه. الانم بغلم نشسته دارم بهش پسته میدم. فعلا تصمیم دارم فقط موقع خواب ظهر و شب و بعد از بیدار شدن بهش بدم. کم کم قطع. امیدوارم همه چی خوب پیش بره.
الی جان اول از همه تبریک میگم بابت دفاع بعدش هم آفرین به آرشیدای زرنگ و ناناز. بعد هم اینکه آخه چرا از دخملت عکس نمی ذارییییییییییییییییییییییی؟؟؟!!! . در مورد کارهای ساینا الان هرچی یادم بیاد می نویسم:
_ رنگها رو بلده.
_ از یک تا ده می شماره.
_ الفبای انگلیسی رو با آهنگش بلده و می خونه.
_ بعضی از میوه ها رو هم می شناسه.
_ شکل دایره.. مثلث.. مربع.. دل.. ستاره رو بلده و علاقه ی خاصی به ستاره داره!
_ چند تا شعر رو حفظه و می خونه.. البته از بعضی کلماتشون فاکتور می گیره! ... یه توپ دارم قلقلی معروف! ... حسنی نگو بلا بگو... توپ سفیدم قشنگی و نازی.. تاب تاب عباسی... آهوئی دارم خوشگله... تپلوام تپلو...پروانه ی شایسته... بارون میاد نم نم... جوجه جوجه طلائی...اتل متل توتوله.. چند تا از ترانه ها رو هم تا حدی حفظه...
_ لی لی لی لی حوضک بلده و انجام میده.
فعلا همینا توی ذهنمه. اگه باز یادم اومد می نویسم الی جان.
الی جان اول از همه تبریک میگم بابت دفاع بعدش هم آفرین به آرشیدای زرنگ و ناناز. بعد هم اینکه آخه چرا از دخملت عکس نمی ذارییییییییییییییییییییییی؟؟؟!!! . در مورد کارهای ساینا الان هرچی یادم بیاد می نویسم:
_ رنگها رو بلده.
_ از یک تا ده می شماره.
_ الفبای انگلیسی رو با آهنگش بلده و می خونه.
_ بعضی از میوه ها رو هم می شناسه.
_ شکل دایره.. مثلث.. مربع.. دل.. ستاره رو بلده و علاقه ی خاصی به ستاره داره!
_ چند تا شعر رو حفظه و می خونه.. البته از بعضی کلماتشون فاکتور می گیره! ... یه توپ دارم قلقلی معروف! ... حسنی نگو بلا بگو... توپ سفیدم قشنگی و نازی.. تاب تاب عباسی... آهوئی دارم خوشگله... تپلوام تپلو...پروانه ی شایسته... بارون میاد نم نم... جوجه جوجه طلائی...اتل متل توتوله.. چند تا از ترانه ها رو هم تا حدی حفظه...
_ لی لی لی لی حوضک بلده و انجام میده.
فعلا همینا توی ذهنمه. اگه باز یادم اومد می نویسم الی جان.
بچه هاااااااا به نظرتون چیکار کنننننننننننم؟؟!!!
واسه ی از شیر گرفتن!!
من چون 24 ساعت هر لحظه کنار ساینام تدریجی از شیر گرفتنش سخته. آخه دیگه گاهی وقتا با هر چیزی که بخوام سرگرمش کنم کوتاه نمیاد و فقط شیر. توی این سرما هم نمی تونم هر روز ببرمش بیرون که سرگرم شه. بالاخره لباس گرم هم که بپوشه باد سرد می زنه به صورتش. بعضی از روزا هم که بارندگیه.
به نظر من مامانائی که شاغل هستند راحت تر می تونند تدریجی بگیرند چون چندین ساعت پیش نی نی شون نیستند و وقتیم بیان چند ساعت باقیمونده رو بازی و سرگرمی. نی نی هم کم کم عادت می کنه. اما ما چیییییییییییییییی؟؟
خیلیا می گن یکهوئی بگیر نی نی بزرگ شه یادش می ره.
دلم نمیاد از شیر بگیرمش اونم یکهوئی! تحمل گریه زاریشو ندارم. و می دونم باباشم تحمل نداره. ولی به هر حال به قول خواهرم هرچی دیرتر بگیرم وابسته تر میشه.
کمکم کنیدا. پیشنهاد بدید تدریجی یا به قول ملی جون انتحاری؟؟
واسه ی از شیر گرفتن!!
من چون 24 ساعت هر لحظه کنار ساینام تدریجی از شیر گرفتنش سخته. آخه دیگه گاهی وقتا با هر چیزی که بخوام سرگرمش کنم کوتاه نمیاد و فقط شیر. توی این سرما هم نمی تونم هر روز ببرمش بیرون که سرگرم شه. بالاخره لباس گرم هم که بپوشه باد سرد می زنه به صورتش. بعضی از روزا هم که بارندگیه.
به نظر من مامانائی که شاغل هستند راحت تر می تونند تدریجی بگیرند چون چندین ساعت پیش نی نی شون نیستند و وقتیم بیان چند ساعت باقیمونده رو بازی و سرگرمی. نی نی هم کم کم عادت می کنه. اما ما چیییییییییییییییی؟؟
خیلیا می گن یکهوئی بگیر نی نی بزرگ شه یادش می ره.
دلم نمیاد از شیر بگیرمش اونم یکهوئی! تحمل گریه زاریشو ندارم. و می دونم باباشم تحمل نداره. ولی به هر حال به قول خواهرم هرچی دیرتر بگیرم وابسته تر میشه.
کمکم کنیدا. پیشنهاد بدید تدریجی یا به قول ملی جون انتحاری؟؟
بچه ها و خصوصا نازیلای عزیز از لطفی که کردی ممنون الان دیدم اون تاپیک 26 تا پست نخونده دارم یعنی همه رفتین اونجا دیگه! منم میام تا لحظاتی دیگر!
خوب سمانه جون منم واسه همین انتحاری رفتم جلو دیگه ... همش پیش خودم بود و یه 3 ساعت مهد ... اصلا هم وقتی می می میخاست به هیچی راضی نمی شد .... موفق باشی !
سلام سلام
اول از همه بگم که ما هفته پیش رفتیم شیراز و برگشتیم. جای همگی خالی بد نبود. کلی آب و هوامون عوض شد. از همه مهمتر اینکه خانواده همسر جان کلی خوشحال شدن. چون بعد دو سال رفته بودیم اونجا و تو این مدت اونا همش اومده بودن تهران. خلاصه که از آب به آب شدن و به هم ریختن مزاج هر سه تامون! و سرماخوردگی و تب کردن یحیی جونی و بعدش هم ماها ، و برف و کولاک تو راه که بگذریم خیلی خوب بود!
ملی جون و پانی جون انگار ازم راهنمای استفاده از G5 رو خواسته بودین. این آدرس سایتشه :
http://malekig5.com/%D8%AC%DB%8C-5-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/
http://malekig5.com/%D8%AC%DB%8C-5-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%87%D8%AA-%D9%87%D8%A7/
ببخشید که اینطور هول هولکی پست گذاشتم. آخه تا ساعت یک اینترنت شرکت رو دارم. تو خونه هم که ماشالله وقت نمی کنم بشینم پای نت! خلاصه که اگه از سایتش چیزی دستگیرتون نشد خبر بدین براتون دستور کاملش رو ایمیل کنم. آخه شاید از حوصله تاپیک خارج باشه...
اول از همه بگم که ما هفته پیش رفتیم شیراز و برگشتیم. جای همگی خالی بد نبود. کلی آب و هوامون عوض شد. از همه مهمتر اینکه خانواده همسر جان کلی خوشحال شدن. چون بعد دو سال رفته بودیم اونجا و تو این مدت اونا همش اومده بودن تهران. خلاصه که از آب به آب شدن و به هم ریختن مزاج هر سه تامون! و سرماخوردگی و تب کردن یحیی جونی و بعدش هم ماها ، و برف و کولاک تو راه که بگذریم خیلی خوب بود!
ملی جون و پانی جون انگار ازم راهنمای استفاده از G5 رو خواسته بودین. این آدرس سایتشه :
http://malekig5.com/%D8%AC%DB%8C-5-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/
http://malekig5.com/%D8%AC%DB%8C-5-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%87%D8%AA-%D9%87%D8%A7/
ببخشید که اینطور هول هولکی پست گذاشتم. آخه تا ساعت یک اینترنت شرکت رو دارم. تو خونه هم که ماشالله وقت نمی کنم بشینم پای نت! خلاصه که اگه از سایتش چیزی دستگیرتون نشد خبر بدین براتون دستور کاملش رو ایمیل کنم. آخه شاید از حوصله تاپیک خارج باشه...
راستی الی جون خوش اومدی...
میگم به نظر من هر چه زودتر تاپیک اصلی رو نهایی کنیم. من که با اینجا راحترم. چون فعلا سبکه!
میگم به نظر من هر چه زودتر تاپیک اصلی رو نهایی کنیم. من که با اینجا راحترم. چون فعلا سبکه!
سمانه جون ماشالله ساینا خیلی باهوشه آفرین
چقدر شعر بلده حسودیم شد هههههههههههههههههههه سامیار فقط تاپ تاپ عباسی و اتل و متل بلده بقیه شعر هارو هم آهنگشو زمرمه میکنه
راستی فکر کنم کم کم شیرو کم کنی بهتره
چقدر شعر بلده حسودیم شد هههههههههههههههههههه سامیار فقط تاپ تاپ عباسی و اتل و متل بلده بقیه شعر هارو هم آهنگشو زمرمه میکنه
راستی فکر کنم کم کم شیرو کم کنی بهتره
لیلی جون آفرین،تا موفقیت کامل دیگه راهی نمونده،انشاا... که تنظیم ساعت خوابشم مثل قبل میشه...
سمانه جون چون سارا شیر خشک میخوره من نمیتونم نظری بدم،تجربه ای نداشتم...
ماتار جون از اون بشقابها که میگی بازار طرح های متنوع زیادی داره...
سمانه جون چون سارا شیر خشک میخوره من نمیتونم نظری بدم،تجربه ای نداشتم...
ماتار جون از اون بشقابها که میگی بازار طرح های متنوع زیادی داره...
ماتار جون الان تو اون تاپیک دیدم ملی آدرس سازمان آب رو داده،اونجا بهتره،نزدیکتره،من اصلا" یاد اونجا نبودم..
بچه ها بیاین یه تاپیک رو انتخاب کنیم و اونجا پست بذاریم،اینطوری خیلی نوشته هامون بهم ریخته میشه،نصفی اینجا نصفی اونجا...به نظرم همش یه جا باشه بهتره
بچه ها بیاین یه تاپیک رو انتخاب کنیم و اونجا پست بذاریم،اینطوری خیلی نوشته هامون بهم ریخته میشه،نصفی اینجا نصفی اونجا...به نظرم همش یه جا باشه بهتره
لطف داری نازیلا جون. خوب من جز لیسانسه های بیکار مملکتم! صبح تا شب پیششم و همش توی خونم واسه همین زیاد باش حرف می زنم و شعر می خونیم...
بچه ها بیاین رای گیری کنیم که بالاخره کجا پست بذاریم.
به نظر من همینجا خوبه چون تعداد صفحات کمتره و راحت تر میشه پست گذاشت. نظر شما چیه؟
بچه ها بیاین رای گیری کنیم که بالاخره کجا پست بذاریم.
به نظر من همینجا خوبه چون تعداد صفحات کمتره و راحت تر میشه پست گذاشت. نظر شما چیه؟
مرسی سمیرا جون از راهنماییت حتما میرم ببینم پیدا میکنم.
بچه ها منم با اینجا موافقم.
بچه ها منم با اینجا موافقم.
تا حالا 2 رای مثبت واسه ی اینجا. بقیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
