خیلی ساده ام مخصوصا تو برخورد با خانواده شوهر همیشه شوهرم بعضی مسایل روشن میکنه بعد میفهمم چه سادگی کردم خیلی دوست دارم پیش خانواده شوهر انقدر باسیاست باشم که ازم حساب ببرن
آره دیگه الان فایده نداره
بایدازاول باجذبه میبودی
کم کم شروع کن یهویی تغییر نکنی بهتره
هعععععععععععععععععععععععععععی
اونم بلد نیستم آخه ذات آدم عوض نمیشه مهربانی افراطی میکنم انتظارات همه رفته بالا
منم خیلی ساده و مهربونم دربرخورد با دیگران خیلی مثلا خودمو مغرور نشون میدم ولی میان باهام حرف میزنن میگن چه دل ساده ای داری
همون خوبه که مغرور نشون میدی کاش من اونطوری بودم
یه سوال دارم تولد دخترم بود سه خواهر شوهرم دست به ساه و سفید نزدن حتی مامانم گفت گناه داره بیایید کمک کنید بچه داره دست تنهاست ولی پاشدن رفتن حتی تعارف هم نکردن ولی من میرم خونه مادرشوهرم همش کار میکنم میخام از این به بعد اونطوری نباشم میخام نشون بدم که ناراحت شدم چیکار کنم
فریبا تواز اون مهربونای روزگاری دست خودت نیست
همه کارارو زنداداش بیچارم انجام داد همش آشپزخونه بود
فردا تایپیک بزن اخه الان جواب نمیده کسی
5 تا کاربر بیدارن فکر میکردم فقط من بیکارم
احساس میکنم با تیکه باید حالیشون کلی مثلا یکی رو مثال بزن بعد بگو فلانی خواهر شوهراش اینقد کاراشو میکنن خودشم اصلا کاری انجام نمیده خونه ی پدرشوهرش کلی دوستش دارن به من میگه حالا واسه من که دو تا دارم تو ماشااله سه تا خواهر شوهر داری حتما همه کاراتو اونا میکنن
یا ماجرای بالایی رو تعریف کن بعد با لبخند بگو ما که از این شانسا نداریم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
