2733
2734
عنوان

.........خاطره اولین باری که پریود شدین!!!.........

| مشاهده متن کامل بحث + 373523 بازدید | 296 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اون موقع که من پریود شدم سریال خط قرمزو می داد .منم رفتم دستشویی دیدم پریود شدم دوستم قبلش یه چیزایی گفته بود منم اومدم بدو بدو تو اتاق به خواهرم گفتم من پیییییرویید شدم تلفظشم بلد نبودم بعد مامانم اومد تو اتاق من حس کردم الان دعوام می کنه ولی دعوام نکرد بعد بهم گفت تو اینارو از کجا می دونی دخترا چه پررو شدن زمان ما هیچ کس هیچی نمی دونست.منم آبببب شدم.خب مامان جان خودت که بهم نگفتی حالا که یکی دیگه گفته شاکیم هستیی.عجباااااا
دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید: خانه را ول کن بگو من کی؟کجا باشم؟
سلام..................من سوم راهنماییم که تموم شد گری شدم ولی انقدر مشغول بازیگوشی بودم که هیچی ازش نمی دونستم........وقتی تو دستشویی دیدم مامانمو صدا کردم گفتم سرطان گرفتم..داشتم سکته می کردم..............مامانم کلی بهم خندید.................هههههههههه
2731
در آرزوی دوقلو..حتما مامی میخواسته سرت رو شیره بماله که اون چند روز حواست حسابی جمع باشه.
..........
ناناز احتمالا مامی شما هم مثل مامی من خجالت کشیده این عکسلعمل رو نشون داده.
..........
شقایق خیلی برداشتت باحال بود.
باران بارانه عشق مامانه
شرمندگی به خاطر پریود شدن هم از باورهای غلط گذشتگان میاد...مثلا زن رو به خاطر از دست دادن خون که مقدس بوده، سرزنش می کردن... توی دین ما هم که زن پریود حق ورود به مسجد رو نداره!!! خب با این اوصاف خیلی عجیبه که خانم ها از پریود بودن خجالت بکشند.... باعث تاسفه
ماهک جان مامان کلا همینجوریه هرکاری کنم می گه زمان ما اینجوری نبود همشم به من می گه بچه پرروووووووووووووو
دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید: خانه را ول کن بگو من کی؟کجا باشم؟
2738
امان از این مامانا کمک که نکردن کلی هم ضایع میکردن .من هم تو ماه رمضان کلی ضایع میشدم .یه بار که یواشکی تو اتاقم داشتم ناهار میخوردم مامانم برادر کوچیکم رو فرستاد که از من یه چیزی بگیره اونم منو دید.شب سر افطار جلوی بابام گفت تو روضت کله گنجیشکی بود که ناهارم خوردی افطار هم میکنی.منه بیچاره چقدر خجالت کشیدم
باران بارانه عشق مامانه
من هم تابستون دوم راهنمایی بودم که همون حسی که شما داشتید بهم دست داد.زودی دویدم دستشویی که دیدم وایییییی.دلم هری ریخت(توی مدرسه معلم پرورشی یه چیزهایی سربسته گفته بود)من هم با این حال کلی خجالت کشیدم ولی دو سه روزی به مامانم نگفتم.ولی خوب خیلی سخت بود
هیچ کی مثل من تو این زمینه ساده نبود اولین باررفته بودیم خونه مامان بزرگم که توپختن رب گوجه کمکش کنیم وقتی حس کردم لباس زیرم خیس شد رفتم دستشویی وتاشب فکرمی کردم ممکنه به رب گوجه ربط داشته باشه بعدش که به مامانم گفتم کللللی خندید:)
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687