من صبح شنبه ساعت 3:35 صبح تو خواب بودم که یهو احساس کردم خیس شدم بدو از خواب پا شدم و مامانم رو بیدار کردم که کیسه آبم پاره شده البته کاملا بدون اختیار این حرکت از من سر زد بعدش به خودم اومدم که نکنه توهم زدم یه عطسه کردم کلی آب ریخت زمین بعد چشموتون روز بد نبینه انگار شیلنگ آب رو باز کرده باشن همینطور ازم آب می رفت خیلی ترسیده بودم سریع و بدو رفتیم بیمارستان بهم گفتن راه برو 2 ساعت و نیم وقت دادن منم 2 ساعت راه رفتم اما دردام شروع نشد آخرش بستریم کردن و ساعت یک ربع به 11 بهم سرم وصل کردن و از یه انشعاب دیگه ی سوزن سرم سرم اکسی توکسینو زدن و از دوز خیلی پایین شروع کردن 2 میلی لیتر بر ساعت... همینطور رفته رفته میومدن و دور رو بالا می بردن منم کم کم داشتم درد رو حس می کردم بهم گفتن هر وقت نتونستی بگو اپی دورال بزنیم منم تخمل کردم تا همه رو یکی یکی دعا کردم دیگه کسی نمونده بود گفتم بزنن... بعد اون دیگه کلا درد تموم شد بهم سوند زدن چون دیگه نمی تونستم از تخت پایین بیام اما می تونستم پامو حرکت بدم... ساعت 8 و 45 دقیقه بود که دکتر اومد معاینم کرد و گفت دهنه رحم کاملا باز شده و بدو ست آپ رو انجام دادن و بلاخره ساعت 9:14 دقیقه نیکان با اذان مغرب به دنیا اومد بدون این که من ذره ای درد حس کنم فقظ فشار احساس کردم.... الان می فهمم که اون همه اذیت شدن های که من چند هفته ی آخر کشیدم برای چی بوده...بدن من به مرور خودشو آماده کرده بوده طوری که درد های من 12 ساعتم طول نکشید و کل زایمان من هم شاید 1 ربع شد... خیلی خوشحالم که تونستم این طور راحت بهترین زایمانو داشته باشم و واقعا هم از خدا به خاطر نا شکری هام شرمندم و از طرف دیگه نیکان دقیقا تاریخ طبیعی خودش به دنیا اومد که خیلی جالب شد.....
هرچند اصلا تصمیم نداشتم که دعوتت کنم و بی دعوت اومدی.....اما تو شیرین ترین و زیباترین و عزیز ترین مهمون ناخونده ای هستی که خدا توی تاریخ 93/3/3 برای من فرستاد.