عزیزم خدا خودش کمکت میکنه شک نکن. من هم کسی رو نداشتم که دخترم رو نگه داره و فکر میکردم دیگه نمی تونم بیام سرکار ولی از اونجایی که کار خدا بی حکمت نیست نزدیکای آخر مرخصی زایمان بودم و دیگه کاملا قطع امید شده بودم ولی یه زلزله ای توی شهرری اومد و تهران رو هم کمی لرزوند من از ترس دخترم رو بغل کردم اومدم توی محوطه جلوی بلوکمون همه همسایه ها هم اومده بودن یه دفعه یکی از همسایه ها از کارم پرسید و گفت دخترت رو می خوای چیکار کنی من هم موضوع رو گفتم همسایمون گفت اتفاقا توی شهرک یه خانمی هست دنبال یه بچه می گرده که نگهداری کنه نیاز به پولش داره و .... حالا الان نزدیک به یک سال و نیم هست که دخترم پیششون هست و دخترم نزدیک دو سالشه و خدارو شکر دروغ نگم از خودم بهتر دخترم رو نگهداری میکنن و عاشقش هستن. همه چیز رو بسپار به خدا مطمئن باش و شک نکن که بهترین راه رو جلوی پات می زاره
فرشته ها با هم می آیند ... خدایا شکرت