وقتی برای اولین بار دیمش عاشقش شدم تو چشماش نمیدونم چی بود که یک دفعه همه قلبم براش رفت مخصوصا وقتی سرپرست قبلیش گفت چون پاهاش کوتاه تره و مشکل داره هیچ کس تا حالا سرپرستیشو قبول نکرده این جا بود که دیگه مطمئن شدم میخوام مامانش باشم تو دلم گفتم خدا که نخواست من مادر بشم شاید اینو گذاشته سر راهم تا تنهایی هام و خلاء بچه رو پر کنه
ای خدا دلگیرم ازت ای زندگی سیرم ازت
26 ابان
ساعت 12.15