مامانای گلی که دنبال اسم مناسب و جدید واسه نی نی نازشون میگردن اگه کمک میخوان بیان اینجا

المیرا جان دوست داری به چه حرفی شروع بشه یا توی چه مایه هایی باشه؟بیشتر توضیح بده تا بتونم کمکت کنم؟

اسم پسر برای سما عزیز:
پارسا فارسی پرهیزکار، مؤمن
پاشا فارسی پادشاه در امپراطوری عثمانی ،عنوان مقامات لشکری و کشوری
پرداد اوستایی-پهلوی نخستین آفریده
پرشان اوستایی-پهلوی رزمجو
پندار فارسی فکر، اندیشه، وهم، گمان، ریشه پنداشتن
پیروز فارسی فاتح، فرخنده ، خوشحال، شاد ، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان ساسانیان
پاکان فارسی منسوب به پاک ، طاهر و پاکیزه ، تمیز و مرتب
هامان یونانی معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش
هانی عربی مرد دلسوز و مهربان - نام چندتن از مشاهیر عرب
هیراد فارسی کسی که چهره ای خوشحال و شاد دارد
هیربد فارسی شاگرد-آموزنده-از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پاکدل و کلیددار سراپرده کیکاووس پادشاه کیانی

و اسم دختر برای سما جون:
پارمیدا فارسی,اوستایی-پهلوی پارمیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی -پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومیزد و به معنی بانوی دانا دانشمند یا بانوی پرمهر است
پارمیس فارسی پرمیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی -پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومیزد و به معنی بانوی دانا دانشمند یا بانوی پرمهر است
پارمین فارسی نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی
پانیذ فارسی شکر، فانیذ
پردیس فارسی فردوس ، باغ، بستان
پرزاد فارسی پر + زاد( زاده)،مخفف پری زاده
پرگل فارسی (به فتح پ) هر یک از گلبرگهای گل
پرنا فارسی پرنیان
پرناز فارسی مرکب از پر + ناز( زیبا، قشنگ)
پرنیا فارسی فرنیا
پرنیان فارسی پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار
پریناز فارسی دارای ناز و کرشمه ای چون پری
پرینام فارسی دارای نامی زیبا
پرینوش فارسی دارای نامی زیبا
هاله یونانی معرب از یونانی حلقه نورانی سفید یا رنگی که گاهی گرد ماه یا خورشید دیده می شود
هانا کردی پناه، امید،نفس، فریاد
هلیا یونانی خورشید
هلینا یونانی هلن، فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
هیلا فارسی پرنده ای شکاری کوچکتر از باز
هانیا عربی مؤنث هانی- مادر مهربان و دلسوز
هیما عربی,فارسی بانوی عاشق ، مرکب از هیم(عربی به معنای عاشق و شیفته ) + الف تانیث فارسی

البته سما جون من فامیلی نی نیتو نمیدونم خودت ببین کدوم اسم به فامیل نی نیت میاد

باشه باران جون الان جوابتو میدم

باران جون اول اسامی با ن رو میذارم:
نازلی فارسی ناز(فارسی) + لی(ترکی) دارای ناز و عشوه، نام یکی از شهرهای ترکیه
نازیلا فارسی دختر طناز و عشوه گر
نوا فارسی صدای آهنگین، نغمه،آواز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
نورا فارسی,عربی نور(عربی) + ا(فارسی)، مؤنث انور درخشان، تابان
نوژان فارسی درخت صنوبر و کاج
نوشا فارسی نیوشا، شنوا، شنونده
نوگل فارسی گلی که تازه شکفته شده است، دختر جوان
نیکا فارسی چه خوب است، خوشا، نام رودی در شمال ایران
نیلا فارسی نیل(سنسکریت) + ا(فارسی) به رنگ نیل، نیلی
نیوشا فارسی شنوا، شنونده
نایریکا فارسی از اسامی قدیمی ایرانی
نارمیلا ترکی,فارسی غنچه ، شکوفه ، خصوصا شکوفه گل انار
نارینا عربی,فارسی مرکب از نارین بعلاوه پسوند تأنیث ، بانوی تر و تازه ، دختر ظریف ، همچنین دختر بر افروخته و آتشین
و اسامی با حرف س:
ساتیا فارسی از نامهای باستانی
سارینا فارسی خالص،پاک
سانیا فارسی در گویش مازندران سایه روشن جنگل
ساینا فارسی سیمرغ، عنقا
سبا فارسی نام شهری در یمن که بلقیس ملکه انجا بوده است
سریرا فارسی زیبا
سمن فارسی رازقی، یاسمن
سومیتا فارسی لطف و محبت، مهربانی
سامینا فارسی پیشوند مشابهت بعلاوه مینا ، مانند مینا ، نام گلی است
سالی فارسی بی غم و سرخوش ، سالمند و دارای عمر طولانی ، نام روستایی حوالی خرم آباد
ساتین فارسی محبوب و دوست داشتنی
و اسامی با حرف م :
مبینا فارسی,عربی مبین(عربی) + ا(فارسی) آشکارا
مروا فارسی پهلوی فال نیک و دعای خیر
مه گل فارسی ماه گل
مها فارسی در گویش مازندران ابر
مهتا فارسی همتای ماه، زیبا و درخشان چون ماه
مهدیس فارسی شبیه ماه، بسیار زیبا و سفید
مهرآسا فارسی مانند خورشید
مهرناز فارسی زیبا چون خورشید،از شخصیتهای شاهنامه، نام خواهر کیکاووس پادشاه کیانی و همسر رستم پهلوان شاهنامه
مهسا و مهسان فارسی مانند ماه، زیبا
مهکامه فارسی دارای کام و آرزویی چون ماه روشن و پیدا
مهلا فارسی دوستانه، آهسته
مانیا فارسی علاقه بسیار زیاد
مارتا فارسی در اوستا مشا و مارتا به معنای نوع انسان آمده است ، فناپذیر ، دنیایی
ماتینا فارسی گل سرخ در گویش مازندرانی
مهرا فارسی منسوب به مهر، بانوی مهربان ، دختری که مانند خورشید یا از تبار خورشید است
مهنیا فارسی آنکه اجداد و پدرانش از بزرگان و نیکان است ، از نسل بزرگان ، بزرگ زاده ، مرکب از مه به معنای بزرگ بعلاوه نیا به معنای اجداد و نیاکان