از اونجایی که من به شخصه دلم برای این جور تاپیکا ضعف میره... فکر کردم با اجازه صاحب قبلی تاپیک دوباره اونو راه اندازی کنم... حالا هر کی موافق ...بسم ا...
ده روز بعد از عقدمون تو خونه ای که تازه اجاره کرده بودیم
همین الان، نه... فردا نه... چند ساعت بعد هم نه... چند ثانبه دیگر هم نه... همین الان... برای مادرت یک کاری بکن اگر زنده است دستش را اگر به آسمان رفته است ... قبرش را …. اگر پیشت نیست ... یادش را …. اگر قهری...چهره اش را …. اگر آشتی هستی پایش را... ببوس
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من باهاش دوست بودم، تو ماشین خخخخخخ، اومد لپمو ماچ کنه اما چون تو کف لباش بودم خیلی وقت بود برگشتم با دندون لبشو گرفتم فشار دادم خون زد بیرون کلی هم دردش اومد، منم گفتم دلم خنک شد، آخه لباش خیلیییی قلوسسس
تازه نامزد کرده بودیم .... توی ماشین بود و گفت دوست دارم ببوسمت ... اومدم از خجالت در برم که اروم دولا شد و من و بوسید ... وای تمام وجودم شد یک گوله آتیش ... هی یادش بخیر
لابلای گل سرخ .. در میان کوچه سبز خیال .. شادیت حس قشنگیست .... که من میطلبم
چند ساعت بعد از عقدمون. یعنی روزی که محضر عقد کردیم خانواده اش رفتن شهر خودشون همسری موند خونه ی ما . همون شب برای اولین بار همو بوسیدیم . البته ما شش ماه قبل عقد با هم در ارتباط بودیم ولی بچه های خوفی بودیم فقط دست همدیگه رو می گرفتیم.
هر زنی باید 2چیز داشته باشد : 1- لبخند 2- مردی که باعث آن لبخند باشد .