2726
عنوان

راز شوهر داری (همه بیان لطفا...)

| مشاهده متن کامل بحث + 476487 بازدید | 388 پست
مولی ......اگر دختر و پسر هر دو تک فرزند باشند ولی عاقل باشند و به لوس بازیهاشون میدون ندن ..چرا که نه.خوشبخت میشند.
من منحصر به فردم. دوست میدارم و دوست داشته میشوم و آزادم.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
با سلام .خوب ببین اگه رفت و آمد زیاد باشه با دوست فامیل خانوادتون ممکنه زیاد سخت نباشه بعد هم الان همه اینقدر درگیر زندگی خودشون هستن که وقت واسه خودشونم ندارن.به هر حال هم یک سری حسن داره هم عیب
بچه ها فکر می کنیم شوشو هامون چی اند اقا غوله ؟نه بابا اونا از ما ساده ترند ما هم موضوع رو بی خودی بزرگش نکنیم می فهمن خوششون میاد با انها صادق امازیرک باشیم به قول استادی که یادش بخیر احتراممون رو مثل کتاب دعا همیشه زیر بقلمون داشته باشیم وبر خلاف عقیده ی دیگر دوستان با لایه ی بالغ وجودیمون با انها بر خورد کنیم تا رابطه مون بالغ بالغ باشه که مبادا شاهد بی احترامی حرف بی ربط وکتک کاری باشیم اگر از در کودک با انها برخورد کنیم اونا هم با لایه ی والدشون که بر خلاف بالغ است جلو میان وتو تصمیم های مهم مارو شرکت نمی دن حکایت طنازی ودل بری با لوس بازی خیلی فاصله داره همتونو دوست دارم دو ستای مهربونم
میدونی مریم جون اگه یه کم خودتو برای شوهرت لوس کنی بعضی وقتها نازکنی و اون ظرافت زنونه تو حفظ کنی اون موقع شوهر آدم بیشتر جذب میشه زندگی از یکنواختی درمیاد و یه تفاوتی بین زن و مرد بوجود میاد دیگه
منظور ما از لوس کردن این نیست که این نیست که مثل بچه ها بهانه گیری و لجبازی و ازین جور چیزا
منظور من که اینه بعضی وقتها شیطونی کردن نازکردن و ... لازمه تو زندگی مشترک زوجین

با توجه به روحیه تنوع طلبی آقایون باید محیط خونمون پراز تنوع باشه تا خدایی نکرده مرد زده نشه از خونش و اگر هم خیلی بخواد آدم درستکاری باشه زندگی رو تحمل کنه وگرنه زود میره سراغ یکی دیگه...!!!!!!!!!


بچه ها ممنون که این همه نظر میدید وهمشون مهم و خوب و مفیده

ََََََََََََََََََََََ ََََََََََََََََََََََ َََََََََََََََََََ ََََََََََََََ

رازداری که خیــــــــــــــــــــــــــــــــــلی مهمــــــــــــــــــــــــــــه

َََََََََََََََََََََََََََ َََََََََََََََََََََََََََ َََََََََََََََََََََََ
سحر (-_-)
پست ها: 932 | عضویت: 6/4/1388
1388/8/13 11:05 ق.ظ

البته ما قبل ازدواج عقد بودیم و از همون اول کم کم باهبش مدارا کردم و با پنبه سربریدم.

مادرشوهرم بیسته یعنی اصلا و بهیچ وجه کاری به کارمون نداشته و نداره و فقط برامون دعا میکنه و بهمون میرسه!
اما خواهرشوهری دارم که مثل هیولا بود.
تو همه کار ما دخالت داشت و چون بچه بزرگ بود همه هم قبولش داشتن. شوهرم هم پسر بزرگ بود و میدونین کلی مسئولیت رو سرشون هست.

از اول به شوهرم گفتم؛ ببین...جون؛ من به خانوادم خیلی وابسته هستم؛ بیا برای سالهای اول زندگی یه شهر دیگه باشیم که من بتونم استقلال پیدا کنم! بهش نگفتم جایی بریم که از دست خواهرت دورباشیم و با اون حرف نزن و...

یادمه برای ماه عسل خواهرش مرتب زنگ میزد که فلان جا برین و فلان جا خوبه و فلان خونه که رفتین برای فلانی مثلا چادر بگیرین و... و کاملا من و دیوونه کرده بود؛ ولی چون خواهرش بود چیزی نمیشد گفت؛ آخر گفتم:...جون توخونه به تو میگن خنگی؟ چرا اینقدر بهت مطالب رو یادآوری میکنن؟ و باعث شد خودش جلوی خواهرش و بگیره و بگه میتونه از پس کاراش بربیاد.

یه چیزی که همیشه باید مراعات کرد اینه که مردا دوست دارن تایید بشن؛ اگر حرفی میزنن که خوشتون نمیاد و یا نظری میده یا شرط و شروطی میزاره اون موقع فقط تحمل کنین و لبخند بزنین؛ و چندساعت بعد آروم آروم درمورد چیزی که بدتون اومده حرف بزنین؛ من بارها ازین کارم نتیجه گرفتم وگرنه آقایون سریع جبهه میگیرن و کاری از دستتون برنمیاد.

جلوی خودش و پشت سرش پیش خانواده اتون ازش تعریف کنین؛ هم خانواده نسبت بهش احترام بیشتری میزارن و هم خودش از بودن با خانواده شما احساس لذت میکنه.

سعی کنین برای کوچیکترین کاری که براتون میکنن مثلا حتی خرید یه پاکت شیر یا میوه و ... که برای خونه هست و کار عادی هم محسوب میشه ازش بلند تشکر کنین؛ شوهر من اصلا اهل خرید و... نبود و باید هرچی رو بهش میگفتی؛ ولی وقتی دست پرمیاد و من میگم به به ؛ آقای خونه، دستت درد نکنه! باور کنید کلی خرید یادگرفته و انجام میده.

برای کوچکترین کاری که میکنه و یا خریدی که میکنه نظر بدین، نه نظر بد؛ تعریف کنین و مثلا بگین فلان مدل هم بود و خیلی خوب بود تا بدونه نظرتون با اون یکیه وشماهم صاحب نظر هستین و کم کم تو تصمیمات کوچیکش داخلتون کنه! و اینجوری داخل تصمیمات بزرگترش هم وارد میشین.
خوب...
داشتم میگفتم...

ما 2سال و نیمه باهم ازدواج کردیم و تاحالا قهر نکردیم... بااینکه من آدم بسیار حساسی هستم و تو خونه بابام مرتب قهر و آشتی و گریه داشتم! اما از وقتی عقد و ازدواج کردم ازین کارا خبری نبوده!

آخه فهمیدم عقل مردا توش شکم و (ببخشید) زیر شکمشونه!
اگر بتونی شکم شوهرت رو خوب سیر نگهداری و به نیازای جنسیشون به موقع برسی تو میشی ملکه ذهنشون.

خیلی وقتا میشه حرفی میزنم که میفهمم شوهرم ناراحت شده یا اون کاری کرده که خیلی عصبانی شدم؛ میرم براش یه چایی با دارچین و هل و زعفرون دم میدم و میام سرم و میزارم رو پاش و فقط تلویزیون نگاه میکنم؛ اینجوری هم بودنش ارامش میده بهم؛ هم فرصت دلخور شدن ازهم نداریم هم خوشش میاد.

شوهرم اصلا اهل طلاخریدن نبود نه بخاطر پولش؛ مرده دیگه و از اینجور چیزا خوشش نمیامد و توی عقد کامل این موضوع رو فهمیده بودم؛ و برای همین برای مراسم عروسیمون یه سرویس عالی ولی با قیمت مناسب گرفتم و مرتب بهش اثبات میکردم که برام اهمیت نداره! ولی بعد عروسیمون هرچی سکه کادو اومده بود رفتم و دادم و یک دستبند عالی گرفتم و وقتی اومد خونه بهش نشون دادم.
اعتراض که نکرد هیچ؛ چون با ذوق و شوق و شوخی بهش نشون دادم خوشش آمد و بعد از اون بعد از هرمدتی مقداری پول بهم میداد تا برای خودم طلا بگیرم!

با شوهرتون بازی کنین!
حتی شده درحد بازی منچ یا تخته نرد یا دوز و...
مردا ازینکه تو بازی جر بزنن خوششون میاد و دوست دارن با سر و صدا بازی کنن. این موقعیت رو برای خودتون آماده کنین که همبازی و همپای اونا باشین.

منم حدود 4ماه دیگه مامان میشم؛ اونقدر صبر کردم تا قلق شوهرم دستم اومد و سلطان قلبش شدم تا بعد نی نی بیاد و جمعمون رو گرمتر کنه!

شوهر من ازون پسرایی بوده که تو خونه بند نبوده و مرتب با دوستان و پسرای فامیل سرگرم بودن؛ حتی خیلی شبا خونه عمه و دایی و ... میخوابیده و تو کل خانواده اش این عادیه!
ولی باور کنین الان حتی برای خرید یه نون باید باهم بریم؛ شهرشون هم که میریم اصلا بدون من جایی نمیره و یا حداکثر نیم ساعت میره و برمیگرده!
شوهراتون رو دوست داشته باشین و برای خودتون رمز بزارین!
توی جمعهای خانوادگی با رمزتون به هم بوس بفرستین و با کمال احترام و بدون اینکه کسی متوجه بشه با همین علامتای رمزی معاشقه کنین!

شوهر من که عاشق این کارا شده و تو جمع سنتی و پرجزبه خانواده اش کلی حال میکنیم.
دیگه چی بگم خانما؟
آخه من چون برام این مسائل مهم بوده از اول و حتی چندماه قبل از ازدواج به فکرشون بودم و اون زمانی که همه فقط دارن با نامزد و شوهرشون عشقبازی میکنن به فکر این بودم که باید برای هرچی دنبال راه حل باشم.
ما 4تا خواهریم و همه ازدواج کردیم؛ خداروشکر بین همه من خوب تونستم زندگی رو اونجوری که میخوام بگردونم.

خانواده شوهرم تو شهرما نیستن و بعد ازدواجم فقط یه بار اونم تو مراسم عروسی خواهرکوچیکم دوتا خانواده همدیگه رو دیدن؛ ولی اینقدر از بینشون پیام رسان خوبی بودم که همیشه ازهم کلی تعریف میکنن و قدردان زحمتای همن!

میدونین که...
یکی از دلایلی که شوهر رو راضی نگه میداره همینه که رابطه بین خانواده ها حسنه باشه!

یادمه عید سال اول زندگیمون؛ از قبل مرتب فکرمیکردم کجا برای تحویل سال باشیم؛
با خودم گفتم حق با خانواده دختره؛ ولی باید کاری کنم که شوهر جبهه نگیره و یا خواهرشوهرهیولام چیزی نگه وگرنه حتما میکشمش!
از دی ماه کلی فکر کردم و آخر اواسط اسفند به شوهرم گفتم امسال تحویل سال بریم شهر شما و سوم عید به بعد بیایم شهر ما! از اون طرف هم مامانم رو گفتم: نکه ...جون پسر بزرگه امسال اول میریم اونجا و بعد میایم پیش شما و چون نمیخواستم چشم انتظاری اذیتش کنه زودتر آماده اش کردم.
خیلی به من سخت گذشت که سال اول پیش مامانم نبودم اما وقتی شوهرم خودش به خونمون زنگ زد و خرنواده اش باگرمی با خانواده ام تبریک عید گفتن فهمیدم ارزش داشت؛ هنوز؛ سال بعد بدون هیچ ناراحتی و حتی صحبت قبلی سال تحویل خونه بابام بودم.

هروقت شهر شوهر میرم وقتی به مامانم زنگ میزنم؛ گوشی رو به مادرشوهرم میدم تا باهم حرف بزنن و اگر بابام داره حرف میزنه میگردم و پدرشوهرم رو پیدا میکنم تا باهاش صحبت کنه.
همیشه وقتی به هم سلام میرسونن من این سلام رو با روی خوش و لبخند و صدای بلند به طرف مقابل میرسونم و خودش باعث میشه طرف سلام گیرنده دلش پراز محبت از طرف مقابل بشه.
این وسط هم من و شوشوجان دیگه اصلا بفکر سر و سامان دادن به روابط اونا نیست و کلی باهم بیرون میریم و میگردیم.

خیلی ها میگن بعد از چندماه یا 1سال بعد ازدواج روابط عادی و آدم براهم تکراری میشن؛ اما ما با اینکه تو این شهر هیچکی رو برای رفت و آمد نداریم و همش قیافه هم رو میبینیم بازم هر روز عصر برای قدم زدن پارک میریم؛ اگر دوست داشته باشیم بستنی یا شام میخوریم و از بودن باهم لذت میبریم.

خانم خونه همیشه باید حواسش باشه که خودش، خودش رو از میدون بیرون شده فرض نکنه!
اگر خود ما فکر کنیم عادی و تکراری و خسته کننده و... شدیم؛ ناخودآگاه افکارمون به اعمالمون نفوذ میکنه و به شوهرمون هم این القا میشه!
پس بیاین خودمون برای خودمون و علایقمون ارزش بزاریم تا اونا هم براش ارزش بزارن.

میدونین؟
ازبس این مدت بهم خوش گذشته؛ هرچی مینویسم خسته نمیشم؛
اما نمیخوام شما خسته بشین و فحشم بدین...
پس تا چیز دیگه یادم بیاد با بای....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز