2737
2739
عنوان

راز شوهر داری (همه بیان لطفا...)

| مشاهده متن کامل بحث + 476540 بازدید | 388 پست
من درونگرا هستم شوشو برونگرا،پرانرژی و شاد. چه شود؟
نتیجه این شد که من یکم از تو لاکم اومدم بیرون و شوشو یکم آروم تر شده. البته میگه تقصیر توهست من اینجوری نبودم هههههههه
من فهمیدم موقعی که من خوشحالم اونم خوشحاله...وقتی که پکرم یا غصه دارم اونم می ره توی خودش.....برای همین خیلی سعی می کنم که خودم به خودم برسم و شاد باشم....علاوه بر اون دوست داره توی خونه راحت باشه یعنی مثل خونه ی پدریش نمی خواد که دائم بهش بگن این کار و بکن و اون کار رو نکن..آخه مادر شوهر من خیلی امر و نهی می کنه....منم از اول اصلا نمی گم این کار رو بکن یا نکن و جالبه که همه ی کارهایی رو که حتی با صد بار گفتن توی خونه پدریش انجام نمی داده رو توی خونه خودمون به طور خودکار انجام می ده!!!.....به علاوه دوست داره که کنارش بنشینم یا دراز بکشم کلا دوست داره جلو چشمش باشم حتی اگه دارم کتاب هم می خونم می شینم توی بغلش ...ولی مهم ترین اصل زندگی ما اینه که قهر نداریم و حرف آزار دهنده هم عمدی به هم نمی زنیم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

پرنده ها بی تریاک هم جلدش میشدند و اینرا هرگز به او نگفتم



به او گفتم / بچه که بودم در جوارمان پیرمردی زندگی می کرد که هر روز درست سر ساعت پنج دو پرنده به شانه اش جا خوش می کردند/ گمانم یکیشان طوطی خوش نقشی بود و دیگریش مرغ عشق بود انگار یا شاید هم قناری.

به او گفتم یکروز به سختی از شاخه های درخت ازگیل ژاپونی به بالای دیوار رفتم تا ببینم چرا پرنده ها اینهمه سال / اینقدر بیقرار پیرمردند ! دیدم پیرمردچمباطه زده به بساط ِ منقل و وافورش/ با لذتی نگفتنی دودش را به خودش می کشد و گاهی هم پُفی به پرنده هاش میدهد. به او گفتم حتما که نباید قفس ها را با چشم ببینی / اینکه دود تریاک پرنده ها را جلد کند قفس ِ غمگینی نیست؟ به او چیزی نگفتم آخر بغضم ترکیده بود و اشک مهلت گفتنم را گرفته بود...
حالا به شما می گویم مردمها جان: پرنده ها هم پیرمرد را دوست داشتند هم دودش را که خمارشان می کرد...

اگر محتاج ِ خماری باریکه آبی نبودم چه خوب بود که پر می کشیدم بالا/ بالای ِ بالای ِ بالا.
دلم زمینی نیست مردمها جان! کاش به پروازی که دوست دارد برسد...دلم زمینی نیست مردمها جانم!

رویا بیژنی
سلام دوست جوناااااااااااااا
مرسی چقدر مطالب جالب اینجا گفتید

منم بعضی وقتها خیلی خودمو لوس میکنم تازگیا شبا میگم باید قصه بهم بگی
وقتی باهمیم از سرو کولش میرم بالا

بعضی وقتها لوسانه باهاش حرف میزنم یه دفعه قلقلکش میدم

وقتی عصبانیه میگم باشه 0هرچی بگه)
وقتی میبینم حوصله نداره //آروم میام میشینم پیشش و یواش یواش بغلش میکنم یعنی اول دستمو میذارم رو دستش و یه کم که گذشت دستمو میذارم دور گردنش کم کم خودش شروع میکنه...

کلا مردها زنی میخوان که بهشون آرامش بده هم با چهره بشاش و زیبا و مرتب و هم با رفتار سنجیده

موفق باشید
2728
2738
همسرمن عاشق اینه که من تو هیچ شرایطی باهاش قهر نمیکنم..... همیشه میگه .....
ناراحت میشم جدی میشم اما قهر نههههههههههههه.........

البته من همچی یکم خودمو براش لوس میکنم که کلی دوست داره....مثلا : هرجا که مهمانی باشیم و غذا ماهی باشه تا اون ماهیم رو پاک نکنه من غذا نمیخورم....یعنی دست نگه میدارم تا پاک کنه و شوشو عاشق این کاره..... حتی اگه رسمی ترین مهمانی باشیم .....با چشاش میخنده......میفهمم که کلی انرژی گرفته.......

هیچ وقت بدون اون حتی عصرونه رو شروع نمیکنم....منتظر میمونم تا بیاد سر سفره....

وای من عاشق چیزای ترشم.....وقتی میخورم مثل بچه ها ملچ ملوچ میکنم.....دوره مجردی همیشه تا هرچی ترش میومد میخریدم.....خیلی خوشحال میشه که الان اون میخره و من تو بغلش ملچ ملوچ میکنم.......بلند بلند از ته دل میخنده......این خنده هاش برام از همه چی مهم تره....
تعریف کردن ازشون خیلی خوشحالشون میکنه مطمینم
وقتی به شوهرم میگم چقدر خوش تیپ شدی چقدر خوب رانندگی میکنه تو دنیا تکی بعضی وقتها تو چشاش زل میزنم و میگم چقدر چشات قشنگن انقدر کیف میکنه که نگوووووووووووووووووووووووو
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687