2737
2739
عنوان

دکتر فروغ شادانلو:

| مشاهده متن کامل بحث + 973706 بازدید | 14929 پست
سلامممممممممممممممم...آزی جون دعوتت کردم

بهشید جونم عکسم توی 14 تیره.........

مروارید جونم من که طومار نوشتم اون بالا!!!!!!!!!!!!

خیلی میترسم سامی بخواد زود بیاد!! همش توهم درد زایمان دارم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟کار خونه هم که تعطیله!!!
خیلی کثیف شده!! این شوشو هم که تمیز نمیکنه!!! البته بیچاره ظرفارو میشوره ..ولی از وقتی هوا آلوده شده هر چی کف خوونه رو تمیز میکنیم فرداش کثیفه ............!!

مرسی از دوستایی که به وبلاگم سر زدینو و نظر دادین ...........مطمئنم که شما خوش سلیقه ترین!!!
خیلی ممنون از لطفت کوچولوی مامانی ، از خواندن پستت لذت بردم.منهم مثل شما بدلیل اینکه روی اتمام تحصیلم و اینکه همسرم همان کسی باشه که در چارچوب ارزشی من است، اصرار داشتم، دیر ازدواج کردم و خدا را شکر راضی هستم.فکر می کنم اهمیت اهداف عالی شخصی و از طرفی دیگه زندگی مشترک آنقدر زیاد هست که تا می توانی براش وقت و توجه بذاری.امیدوارم که مانند همیشه موفق و خوشنود باشی و مطمئنم که خواهی بود/ مرجی عزیز امیدوارم این روزهای آخر را در آرامش و تندرستی تمام طی کنی و مژده تولد گل پسر عزیزتو به ما بدی.راستنی اگه میشه من رو هم به کلوپ دعوت کن عزیزم/ آزی مامان جان منهم خیلی شنیدم که بدلیل امکان عفونت برخی از پزشک ها توصیه می کنند که به داخل استخر نرید. یکی از اقوام من هم زیاد توی آب راه می رفت و دچار عفونت شد.تعطیلات خوبی داشته باشی عزیزم :)

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سلام به همه دوستان خوب و مهربان و دوست داشتنی ام،

مروارید جونم؛ خواهش می کنم من این مقاله رو از طریق جستجو در گوگل از سایت:

http://www.citehr.com/105559-secret-language-babies-five-cries-newborns.html#post776584

پیدا کردم که چون عضویت می خواست نتونستم این لینک رو برات بگذارم خودم عضو شدم و بعد هم مقاله را با امکان اپلود گوگل (http://docs.google.com) آپلودش کردم و لینکش رو دادم ببینی.
من عاشق اینترنت هستم چون هر چی که بخوای توش پیدا می شه.
در مورد دکتر پوست هم من بخاطر مصرف قرص هورمونی که دکتر غدد داده بود دچار ماسک حاملگی روی صورتم شدم و به چند متخصص پوست مراجعه کردم برای درمان؛ اونا هم فقط هیدورکینون می دادند که فقط می تونست کمرنگ ترش کنه اما درمان نمی کرد یک بار هم میکرودرم ابریژن کردم ولی باز هم جواب نداد و دوباره لک ها پیداشون شد. در زمان حاملگی هم که نمی تونستم هیدورکینون بزنم و خود حامگلی هم این لک ها رو تجدید کرد و الان باز من موندم و این لک ها. می خوام برم دکتر پوست که شاید تکنیک جدیدی باشه که بتونه این مشکل رو برطرف کنه. البته وقتی روش کرم پودر می زنم خوب کاور میشه اما راستش خیلی آرایش رو دوست ندارم.

ونوس جون، خوبی؟ خیلی کار خوبی می کنی که سر می زنی؟ خوشحالم که خیلی بهت خوش می گذره. ولی چرا عکس نمی گذاری؟ اگه هم نتونستی بعد که اومدی بذار. وضع گرونی نسبت به اینجا چه جوریه؟

بهشید جون، سلام و خوشامد خوشحالم که دوباره می بینمت. جات خیلی خالی بود. بی نظیر کوچولو چطوره؟ بیخود نیست که اینقدر ماهه. معلومه که به مامانش رفته. عکست رو دیدم خوش به حال بی نظیر با این مامان زیبا و جوانش. فکر می کنم شما 20 ساله هستید درسته؟ لطفا عکس جدید از دخترنازت رو بذار.

خوشامد به دوست جدیدمون نانی جون. از آشنایی ات خوشوقتم. امیدوارم که خوش خبر باشی و نتیجه سونو خوب بشه.

فرانک جون و آمیتیس جون، چه خبر؟ کم پیدا؟ خوبید؟

شیلا جون، خوبی؟ فردا به امید خدا می ری زایمان؟ امیدوارم که همه چی به خوبی و خوشی و سلامتی پیش بره. حتما زود بیا و خبر بده.

ریحانه جون، چه خبر؟ خیلی وقته نیامدی. لطفا از خودت یک خبری بده.
سلام به دوستان عزیزم

امروز پیش خانم دکتر رفتم و بعد از معاینه گفتن لگنت کوچیکه و مناسب زایمان طبیعی نیست و برای فردا ساعت 10 صبح وقت سزارین دادن بعد به دکتر بیهوشی معرفی کردنم.پیش ایشونم که رفتم یسری سوال پرسیدن ... اولین جراحیته؟ حساسیت دارویی داری؟ تنگی نفس داری؟ ....

بین بیحسی و بیهوشی هم فرقی نگذاشتن و گفتن عوارضی نداره و گفتن هر کدوم خودت راحتتری.احتمال زیاد فردا بگم بیهوشی کامل.

مرجی جون بقول مروارید جون، معاینه رو زیاد سخت نباید گرفت یکم درد داره ولی زود تموم میشه.انشالله شما هم بزودی زایمان می کنی و این مرحله هم میگذره و سامی جون میاد بغلت.

اگه خدا بخواد فردا ساعت 7 میریم بیمارستان .برامون دعا کنید که همه چیز به خیر و خوشی بگذره.

از دوستان عزیزم ممنون که سراغمو میگیرید. انشالله همه اونایی که منتظر نی نی اند زودتر نتیجه بگیرن و بقیه مامانا هم به سلامتی زایمان کنند و اونایی هم که الان نی نی هاشون تو بغلشونه همیشه سالم و سرحال باشند و خدا نی نی هاشونو حفظ کنه.
2728
سلاممممممممممم شیلا جونم ....خوبی؟ خیلی خوشحالم که همه چیز خوب داره پیش میره ...آخه من اصلا طبیعی نمیخوام که بخواد لگنمو معاینه کنه برای همین میگم لازم نیست!!!! نمیدونم والا من که هر چی به دکتر شادانلو میگم سزارین میخوام بازم حرف از معاینه میزنه!!!!!!!!
منم احتمالا بیهوشی رو انتخاب میکنم ...چون تا حالا بیهوش شدم مشکلی نداشتم ....کسی میدونه بیهوشی با تزریق دارو با بیهوشی از طریق گاز فرقی داره یا نه؟؟؟؟؟

امیدوارم به سلامتی زایمان کنی و زود سرپا شی وبیای عکس نی نی رو برامون بزاری...هر چند که عکس خودتم ندیدیم هنوز!!! ایشالا که بعدا میبینیمت ...میدونم که الان استرس عمل وزایمان داری خانومی ....برایما هم دعا کن ....

آزی جون حالا مونده که چاق بشی!!! من قبل از بارداری 53 بودم الان 74ام!!!!!!صلا باورم نمیشه!!! البته خیلیم ورم کردم ....

ونوسییییییییییی خوش به حالت !!! تو هم همش دل ما رو آب کن!!!! حسابی خوش بگذرون به جای ما...حالا کی برمیگردی؟؟؟؟؟ من ساکو خودم میبرم..

بهشید جونم چه عجب دیدیمت!!!مرسی که عکس گذاشتی خانومی.....خیلیم خوشگلی...بینظیر گلی چطوره ؟؟؟
نینی دارا از نینیا هم عکس بزارید دیگه!!!

نانی جون دعوتت کردم به کلوپ.
سلام مجدد

مرجی جون من فکر کنم چه طبیعی بخوای چه سزارین خانم دکتر معاینه رو میکنن.نگران نباش منم دوست نداشتم ولی خوب دیگه کاریش نمیشه کرد ،زود تموم میشه.....مراقبه خودتو سامی باش سعی میکنم اولین فرصت بیام و خبر بدم.

راستی الان تو کلوپ عکس گذاشتم.
سلام به مامانیای عزیز و فعال ،
همه خوبید ؟ با روزای گرم تابستون چی کار می کنید ؟ امروز هلیانه رو برده بودم دکتر (دکتر ابطحی) طفلک از زور گرما بال بال می زد.
شاید باورتون نشه و به نظرتون دیوانه بیام ولی وقتی می رم بیمارستان روحم تازه می شه. انقدر تو این 20 سالی که تو بیمارستان کار کردم وابسته محیط شدم که وارد بیمارستان که می شم انگار دنیا رو بهم دادن. حس این که می تونی موثر واقع باشی خیلی خوبه. ان شاالله اگر خدا بخواد دیگه از مهر یا آبان کارو از سر می گیرم. نباید بذارم پشتم باد بخوره. هلیانه هم تا اون موقع بزرگتر شده و می تونم براش پرستار بگیرم یا این که از مامانم بخوام کمکم کنه. خیلی زشته نه؟! یه خانوم 42 ساله از مامانش واسه بچه داری کمک بگیره!!!!

سوگند جون، خیلی نازی عزیزم. مراقب خودتو کوچولوت باش.

بهشید جون، من راستش زیاد نگران رابطه خودم و همسرم نیستم چون میدونم درست می شه. ما دیگه بعد از 23، 24 سال این حرفها رو نداریم ولی خب وضعیت تو فرق می کنه خانومی. چون که تو جوونی عزیزم و تازه اول رابطه ات هست. واقعاً به قول خودت 20 سال سنی نیست واسه قطع رابطه. خب به نظر من با گذر زمان همه چی حل می شه ولی اگر فکر می کنی مشکل واقعاً جدیه حتماً با روانشناس ملاقاتی داشته باش عزیزم.

ونوسی ، خوبی دخترم ؟ به به ، می دونم پارک گائودی کجاست ، رفته بودیم ما هم. شوهرم به شوخی می گفت مثل خونه ی هانس و گرتل در خانه ی شکلاتیه! واقعاً روحیه گائودی مثل بچه ها بوده. خیلی فضای زیبایی داره. کلیسای نیمه کاره اش هم به نوبه خودش جالبه فقط خیلی برام عجیبه که کشور ثزوتمندی مثل اسپانیا نمی تونه مخارج ادامه ساخت اون کلیسا رو تأمین کنه! خوش بگذرون. دیگه فکر کنم کم کم داره سفر به پایان می رسه ، نه؟ نمی خوای تمدید کنی ویزاتو! آخه حیفه!

نانی جان، خوبی خانوم؟ امیدوارم که به سلامتی سونوت رو انجـام بدی و همه چی Ok باشه که هست. راستی خوش حالم که از زندگیت راضی هستی عزیزم. امیدوارم همیشه شاد و شادان باشی

آزی جون، خانومی درباره شنا حتماً حق با خانم دکتره. مطمئن باش. در بارداری این رو فراموش نکن که تو در شرایط ویژه ای هستی و باید مراقب خودت و نینی باشی. راه رفتن در آب در ماه های بالا ضرری نداره ولی در ماههای اول نه. من خودم قبل از حاملگی خیلی ورزش می کردم از جمله شنا ولی اصلاً عزیزم به نفعت نیست این کار. ضمناً چون اوائل بارداریت هستی حتماً سفرهات رو با اجازه دکتر برو و اون جا هم زیاد خودت رو خسته نکن. اینو یادت نره همش 9 ماهه و همه چی بستگی به این داره که چه قدر به فکر خودت هستی و چه قدر به خودت رسدگی می کنی.موفق باشی خانومی ، واسه سونو هم اگر بری پیش دکتر فرزانه شاید نتیجه بده.

کوچولوی مامانی جان ، آفرین ! حالا شد. خیلی خوش حالم که از زندگیت رضایت داری. این خیلی خوبه. واقعاً آدم لذت می بره. الانم ماشاالله هم زیبایی و هم جوون و مهم تر از همه این که یه نی نی ناز هم تو دلته. دیگه چی میخوای دختر؟
راستی عزیزم شوشو الان عسلویه هستن؟ تنهایی یا می ری پیش مامان؟

مرجی جون، تعجب می کنم چرا پست دیروزت رو ندیدم!!!! گلم ، حق داری دلشوره داشته باشی ولی به نظر من احتمال زود به دنیا اومدن سامی زیاد نیست. معاینه در هر صورت باید انجام بشه عزیزم. انقدر ازش نترس. منم خودم راستش میلی به انجامش نداشتم ولی وسواس دکتر شادانلو ایجاب می کنه ، هرچند دکترای دیگه ای هم که می شناسم اکثراً به معاینات ادامه میدن.می دونم ، درد هم طبیعیه. دقیقاً ویدا جونم گفته بود. حتی ممکنه علاوه بر استخوونها واژن و لگنت هم درد بگیره که به دلیل فشار و افتادن وزن جنین روی اونهاست. اگر اینطوری شد نترس. استراحتتم زیاد کن. در طول روز ، مثلاً ظهرها یه چرتکی بزن. لازمم نیست روزای آخر کار خونه بکنی عزیزم. یا کارگر بگیر یا شوشو کمکت کنن. بالاخره آقایون تو این روزای سخت باید به داد همسرشون برسن دیگه!

شیلای خوبم، می دونم که الان داری استراحت می کنی و آماده می شی برای فردا ، روز سخت و در عین حال بسیار شیرینی در پیش روته ، فردا این موقع راحت شدی و شایان جون در آغوشته. خانومی نمی دونم شما این سوالو کرده بودی یا کس دیگه ، ...به هر حال من شخصاً به دلیل این که سزارین شدم شیر نداشتم. هنوزم شیرم کمه. مامانای سزارینی گاهی با مشکل بی شیری رو به رو می شن. امیدوارم تو این مشکل رو نداشته باشی. البته اینو هم بگم که از سن 40 سال به بالا کلاً شیر خانمها کمتر می شه.
زایمان خوبی داشته باشی. برات دعا می کنیم.





2738
آناهیتا جون سلام ، خوش اومدی به کلوب ما.
عزییزم چون یک زایمان داشتی فکر نمی کنم لزومی داشته باشه به مرکز درمان ناباروری مراجعه کنی و احتمالاً شانس بارداری خواهی داشت . به نظر من اول به دکتر مراجعه کن اگر خودشون صلاح بدونن می فرستنت مرکز ناباروری ولی من بعید می دونم ...یعنی احتمالا ً بهت می گن 6 ماه خودت اقدام کن اگر نتیجه نگرفتی باید بری مرکز.
خیلی ها به همین شکل تو همین بخش باردار شدن.
موفق باشی
مرسی که منو دعوت کردی مرجی. می رم عکس می ذارم

مروارید جون شما خوبید ؟ هلیانه چطوره؟ قول دادین عکس جدیدشو بذارینا!

شیلا جون همونطور که مطمئن بودم زیبا هستید. امیدوارم فردا به امید خدا و دستان توانای دکتر شادانلو سزارین بشی و بیای خبر خوب دنیا اومدن شایان رو به ما بدی . بیهوشی کامل فکر خوبیه. موفق باشی

آناهیتا جون، حتما اول برو پیش دکتر. خودشون اگر لازم به کار دیگه ای باشه بهت می گن.

آیسا جون تو کجایی خانومی؟ بی خبرمون گذاشتی حسابی!!!!
سلام به همه دوستای خوبم و ممنون از هلیا جون که هنوز هم به یادم هستی. من تقریبا هر روز به کلوب سر میزنم و از صحبتهای دوستان خوبم استفاده میکنم. خدا رو شکر منم خوبم و کم کم دارم به شرایط عادی برمیگردم ولی بعد از گذشت تقریبا چهل روز از کورتاژم هنوز پرید نشدم. یه کم نگرانم کرده. بچه ها کسی میدونه دلیلش چی میتونه باشه؟
سلام به همه دوستان خوب و مامانهای مهربون/ امیدوارم خوب و خوش باشید بیایید همه برای سلامتی شیلا جان و نی نی گلش دعا کنیم/ مرجی عزیز مرسی که منو به کلوپ دعوت کردی عکس هم گذاشتم/ مروارید خانم از لطف شما هم خیلی ممنونم منهم امیدوارم مشکل خاصی نباشه و همه چیز به خوبی طی بشه.مرسی از راهنماییهای خوبتون در این سایت/
سلام به همه دوستان خوب و نازنینم،

مروارید جون، خوبی؟ هلیانه گلی خوبه؟ یک سوال دکتر ابطحی برای هلیانه جون چی گفت؟

شیلا جون، امروز رفتی اتاق عمل همه مون برات دعا می کنیم اینشاءالله که زایمان خوب و راحتی داشته باشی و زود بیایی و از خاطراتت برامون بگی.

مرجی جون، من برای کورتاژم که دوبار بستری شدم در اتاق عمل از دارو استفاده کردند و خیلی زود بیهوش شدم و نفهمیدم. فکر می کنم لااقل در تهران کلینیک با دارو بیهوش می کنند بازم مروارید جون بهتر میدونه؟ اما برای بیهوشی با گاز می تونی این مطلب رو هم بخونی که یک خلاصه تحقیق است و گفته که با گاز دارای عارضه سردرد بعد از بهوش آمدن است:
http://www.yumsj.ir/news/detail.asp?id=458
ولی در کل مرجی جون خودت رو ناراحت نکن و سعی کن به خانم دکتر شادانلو و کادر بیمارستان تهران کلینیک اعتمادکنی و بذاری که هر جور که خودشون برات بهتر می دونن عمل کنند چون من همینجوری که در اینترنت جستجو می کردم فهمیدم که از نظر پزشکی هر کدام از ماها یک انسان منحصر بفرد هستیم یعنی با توجه به سن و وضعیت فیزیکی و بنیه مون و احتمالا سابقه های پزشکی مون ، با هم متفاوتیم. در نتیجه این پزشکان هستند که می تونند با انجام معاینات بهترین رو برای ما مشخص کنند. فقط باید اعتماد کنی و بذاری که اونا تشخیص بدن. من که واقعا به خانم دکتر شادانلو یقین دارم . یک موردشو برات بگم که خیلی جالبه:
وقتی به خونریزی افتاده بودم و رفتم اورژانس ، یک مریض دیگه هم مثل من خونریزی داشت و مریض خانم دکتر شادانلو بود اما تفاوتش این بود که بارداری دومش بود و خوب حدود 30 سال داشت یعنی از من جوونتر. وقتی دکتر کشیک وضعیت ما دو تا رو تلفنی به خانم دکتر گفت خانم دکتر از پشت تلفن گفت که من برم سونوگرافی بشم اما اون مریض دیگه رو در بخش بستری کرد. در جواب سونوم اومد که جنین ضربان نداره و چون جمعه سونوی تهران کلینیک تعطیل بود ما جای دیگه رفته بودیم قرار شد که یک سونوی دیگه هم شنبه توی تهران کلینیک بدم بعد راجع به کورتاژ تصمیم گیری شود. صبح شنبه همون خانمی که گفتم رو دیدم هر دومون اومده بودیم که سونو بشیم. روز جمعه اون فقط بستری شده بود و برای سونو نفرستاده بودنش بیرون. وقتی از سونو برگشت جنین اش زنده بود اما خوب مال من نه. اون دوباره بستری شد و روز بعد هم مرخص شد.
یعنی می خوام بگم خانم دکتر اینقدر در کارش ماهر است که تشخیص میده. روز جمعه هم بهم گفت که امیدی نیست اما چون می خواهیم مطمئن بشیم شنبه دوباره سونو می شی.
تو که به خانم دکتر ایمان داری به دکترها و بیمارستانی که اون هم معرفش است و تاییدش کرده یعنی تهران کلینیک اعتماد کن. همینطور به پرستارهاش که نمی دونی چقدر ماه و دلسوزند.
لطفا اینقدر راجع به عمل فکر نکن مطمئن باش خیلی راحته و هر چقدر کمتر بدونی بهتره. فقط اعتماد کن. بیشتر استراحت کن و هر وقت هم که فکر و خیال می یاد سراغت به خودت همین رو یادآوری کن که به خانم دکتر اطمینان داری و به چیزی که او پیشنهاد می کنه و سه بار نفس عمیق بکش و بعد هم برو به اتاق سامی جون. یا بیا اینجا یا تلفنی با مامان یا دوستی صحبت کن.

ریحانه جون، سلام خوبی؟ خوشحالم که بازم سر می زنی؟ نگران حالت بودم. خونریزی بعد از کورتاژت رو می گم. رفع شد؟ رفتی دکتر؟ چی گفت. الان خوبی؟ در مورد پرید نگران نباش دیر نیست بعد از کورتاژ پرید نامنظم میشه اما هنوز دیر نیست حتما میشی. ببینم پریدهای قبل از کورتاژ منظم بوده یا نه؟ مراقب خودت باش و بازم سر بزن.

کوچولوی مامانی عزیزم، در مورد سوالت در مورد رانندگی برای خانمهای باردار؟ من خواهرم تا آخر بارداریش داشت رانندگی می کرد و اونم به میزان زیاد چون کارش آزاد بود و پر فشار و اضطراب و سخت. اما خوشبختانه الان سه فرزند سالم داره و هیچ مشکلی براش پیش نیامده. اما همانجور که به مرجی گفتم ما هر کدوم از آدما منحصر بفرد هستیم و به نظرم بهتره که از خود خانم دکتر شادانلو سوال کنی. مراقب خودت باش.

آناهیتا جون، سلام و خیرمقدم از آشنایی با شما خوشوقتم. در مورد سوالت من فکر می کنم اگه در بارداری اولت بعد از آزمایشات مشکل ناباروری برات تشخیص داده شده و به این علت میکرو شدی که به نظر من باید دوباره به همونجا که میکرو شدی باید مراجعه کنی اما اگه نه برات تشخیص ناباروری ندادند و سالم بودید هم شما و هم همسرتون که نیازی نیست به مرکز ناباروری مراجعه کنید و شانس بارداری رو دارید. ولی بهر حال اگه پیش خانم دکتر شادانلو هم بری ایشون بهت راهنمایی می دن. فقط مدارک و آزمایشات قبلیت رو حتما ببر. موفق باشی.
سلام به همه خوشگل خانما

هلیا جونم خیلییییییییییییییییییی از لطف شما ممنونم که به سئوالم جواب دادید ... راستش از خانم دکتر هم پرسیدم گفت تا زمانی که شکمت خیلی بزرگ نشده مسئله ای نیست ولی رانندگی را بیشتر به این خاطر میگن که خانم باردار نکنه به این جهت که یه وقت توی تصادف شکمش به فرمان نخوره و مشکلی برای جنین پیش نیاره ... ولی حالا که هنوز خیلی شکمت بزرگ نشده مشکلی نیست رانندگی کنی ....
آخه من یه مدت بابام منو می برد شرکت و می آورد دیگه روم نمیشد و دلم برای اون طفلی می سوخت ... آژانس هم که میگرفتم بعضی هاشون اونقدر بد راندگی میکنن که هر چی دست انداز توی خیابونهای تهرون هست را زوم میکردن و ماشین را می انداختن توش و یا بعضی هاشون اونقدر با سرعت میرن و لائی می کشیدن که یهو تو دل آدم خالی میشد ... منم مرتب باید بهشون تذکر میدادم که آقا یواشتر ... خلاصه دیدم اینجوری دارم کلافه میشم بهتره که خودم رانندگی کنم .. نه مزاحم خونواده ام بشم و نه با این راننده آزانس ها بحث کنم ....
شوشو هم که میدونید بخاطر شغلش که اکثرا تهران نیست و من مجبورم همه کارهام را خودم انجام بدم ... دوست هم ندارم بیشتر از این مزاحم خونواده خودم بشم ... همینقدر که در نبود شوشو میرم خونه مامانم لااقل از لحاظ خورد و خوراک بهم اصلا سخت نمی گذره کافیه ....

مروارید جونم بله من در نبود شوشو میرم خونه مامانم ... چون حقیقتا آشپزی کردن اذیتم میکنه ... با اینکه دیگه با خوردن غذا استفراغ نمیکنم ولی بوی غذا هنوز اذیتم میکنه مخصوصا گوشت و مرغ ... ضمن اینکه تهوع صبحگاهی را هم هنوز دارم .... ولی خب از دیروز رفتم خونه خودم ... چون امروز عروسی نوه خاله شوشو دعوتم و اومدم خونه خودم تا یه خورده به رخت و لباس و قرطی بازی عروسی برسم !!!

آناهیتا جون خوش امدی عزیزم ... جواب شما را هم که مروارید جون و هلیا جون زحمت کشیدن دادن ... انشالله موفق باشی دوست خوبم ...

ریحانه جون چقدر خوشحالم از اینکه می بینم روحیه ات بهتر شده .... باور کن هر شب برای تو دوست خوبم هم دعا میکنم ... انشالله که هر چه زودتر با خبرای خوش پیشمون بیای ...
دوست داشتی برو تو کلوپ برامون عکس خودت را هم بزار

شیلا جونم دیشب برات خیلی دعا کردم ... میدونم الان دیگه شایان گلت بدنیا اومده ... امیدوارم هر دوتون سلامت و تندرست باشید ... منتظر پستهای بعدی تو دوست خوبمون هستیم ..

ونوس جون ناقلا داری خوش میگذرونی و با اسپانیائی ها می چرخی اونوقت میگی شوهر اسپانیولیت کجا بوده ؟؟!!!! ( چشمک بدجنسی ) قربونت بشم بازم میگم حسابی به خودت خوش بگذرون و از تمامی این لحظات زیبا نهایت استفاده را ببر ...

مرجی جونم بلاخره لباس خریدی یا میخوای لخت بری بیمارستان ؟؟؟!!!!

آمیتیس جون بلاخره اسم آقا پسری چی شد ؟؟؟؟؟

پارمیدا جون حواست هست که خیلی وقته غیبت داری ؟؟؟!!!!

سوگند جون شما چطوری خوشگل خانم ؟

دنیا جون خوبی ؟ هانا گلی خوبه ؟

زندگی جون - سمنو جون شماها کجائید ؟؟

الهه جون شما چطوری دوست خوبم ؟ وقتی عکست را دیدم انگار دختر خالم را دیدم ... آخه خیلی شبیه اونی ...

نانی جون ماشالله شما هم اصلا بهت نمیاد 39 سالتون باشه ... ایشالله همیشه سلامت و سرزنده باشی ... راستی شما چند سالگی ازدواج کردید ؟؟؟ من 34 سالم که شد تازه یادم افتاد که ازدواج نکردم !!!!!

بهشید جونم کجائی مامان بی نظیر خوشگل کوچولو ؟؟؟ هر وقت پستهای تو را میخونم کلا روحیه می گیرم .. میدونی چرا ؟؟؟ آخه شما با این سن و سالت واقعا شدی انرژی مثبت کلوپمون ... عزیزم سعی کن رابطه زناشوئی ات را هم هر جور که میتونی به روال گذشته اش برگردونی ... آخه میدونی که اقایون مثل ما خانمها تحملشون زیاد نیست .. موفق باشی گلم

فرانک جونم شما خوبی ؟ پریناز گلت خوبه ؟

دیگه کسی نبود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب پس ماهم رفتیم عروسی..................
بوس و باییییییییییییییی
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687