سلام به همه دوستان عزیز
نزدیک به 7 ساله ازدواج کردم ... علی رغم علاقه شدید همسرم به من خیلی زود کارمون به بحث و جدال کشیده شد از همون دوران عقد به بعد... مشکلی نبود هر جور بود باهم کنار میومدیم چون همدیگه رو دوست داشتیم .. پس از چند سال فهمیدم که عامل بسیاری از مشکلاتمون تحریکات مادرشوهرم بوده که من همیشه به چشم حامی خودم نگاهش می کردم .. باوجود این قبیل بی مهری ها از جانب ایشون هیچوقت به روش نیاوردم و بی احترامی نکردم .. شرایط فعلی : من و همسرم زندگی خوبی داریم مشکلاتمون فقط مال یکی دوسال اول ازدواج بود.. اما مادرشوهر توی این مدت همیشه یه جوری نیش زده عادت بسیار بدی که داره و اعصاب منو بهم میریزه اینه که یا از قول دیگران حرفهاشو میزنه یا اینکه پشت سرم (مثلا جلوی مادرم که باهم تقریبا رفت و آمد دارن ومادرم خیلی رعایت میکنه جواب نده ) که اکثرش هم مربوط به گذشته هاس مثلا
6 سال پیش اینطوری شد ..چون طبقه بالاشون زندگی می کنم نمی تونم ارتباطم رو کم کنم و نمیخوام بی احترامی هم بهش کرده باشم نمی دونم چه برخوردی باهاش بکنم خسته شدم از بس به ناحق منو میکوبه.. چیکار کنم ؟؟؟؟ توضیحات بیشتر بعد شروع همکاریتون :دی
نزدیک به 7 ساله ازدواج کردم ... علی رغم علاقه شدید همسرم به من خیلی زود کارمون به بحث و جدال کشیده شد از همون دوران عقد به بعد... مشکلی نبود هر جور بود باهم کنار میومدیم چون همدیگه رو دوست داشتیم .. پس از چند سال فهمیدم که عامل بسیاری از مشکلاتمون تحریکات مادرشوهرم بوده که من همیشه به چشم حامی خودم نگاهش می کردم .. باوجود این قبیل بی مهری ها از جانب ایشون هیچوقت به روش نیاوردم و بی احترامی نکردم .. شرایط فعلی : من و همسرم زندگی خوبی داریم مشکلاتمون فقط مال یکی دوسال اول ازدواج بود.. اما مادرشوهر توی این مدت همیشه یه جوری نیش زده عادت بسیار بدی که داره و اعصاب منو بهم میریزه اینه که یا از قول دیگران حرفهاشو میزنه یا اینکه پشت سرم (مثلا جلوی مادرم که باهم تقریبا رفت و آمد دارن ومادرم خیلی رعایت میکنه جواب نده ) که اکثرش هم مربوط به گذشته هاس مثلا
6 سال پیش اینطوری شد ..چون طبقه بالاشون زندگی می کنم نمی تونم ارتباطم رو کم کنم و نمیخوام بی احترامی هم بهش کرده باشم نمی دونم چه برخوردی باهاش بکنم خسته شدم از بس به ناحق منو میکوبه.. چیکار کنم ؟؟؟؟ توضیحات بیشتر بعد شروع همکاریتون :دی
