2737
2739
عنوان

مرکز مشاوره و روانشناسی نی نی سایتی ، در خدمت شما

| مشاهده متن کامل بحث + 65316 بازدید | 1474 پست
سلام خانوم تقدسی عزیز

من یه دختر 8 ماهه دارم که به هیچ عنوان خودش تنها بازی نمی کنه دائم یکی باید کنارش باشه و اغلب هم باید تو بغلم

باشه ! می دونم خودم بد عادتش کردم ، ولی الان چه کار میشه کرد ؟ لطفا راهنماییم کن ! با توجه به این که من دور از

خانوادم زندگی می کنم و دست تنهام این قضیه داره کلافم می کنه به هیچ کارم نمی رسم.
هورسان 99:
با سلام.............زندگی برادرم داره جلو چشممون از بین میره و ما فقط داریم تماشا میکنیم....
برادرم 34 سالشه ........تک فرزند......اهل خلاف نبوده و نیست .........نماز خون و روزه بگیره ..........مامانم میگه بچه که بوده همه از تربیتش تعریف میکردند............اهل کارم بود .....تا وقتی که اومد و گفت فلان دختر رو برام بگیرین و مامانمم احساساتی زود رفت گرفت...........کم کم تنبل و کار دزد شد..........کلی تو شرکت بدهی بالا اورد.....یه روز میرفت سر کار و ده روز نه.........الان یه بچه هم داره ...........عجیب غریب شده .......یه مدت از این قرص های چربی سوز که اعتیاد اوره استفاده میکرد..........عرق میکرد و چرت و پرت میگفت.............چند بار با همسرش رفتند دکتر و دارو خورد و باز دوباره همون اش و همون کاسه ...............الان دوباره کارش معلقه..........خیلی درو غ میگه همش به درو غ ادعا میکنه دستش شکسته یا پاش شکسته ..........یه بار میگه سرطان گرفتم. و...........همه از دروغاش به تنگ اومدند .......بیشتر وقتشم خوابه..............گاهی دو روز میشه غذا نمیخوره..............زنشم میگه کم اوردم .........همش با هم مشکل دارن.....
نمیدونم باهش باید چیکار کنیم.........

پاسخ:
عزیزم این مسائلی که می گی بعیده که ارتباطی به ازدواج ایشون داشته باشه ، چیزی که شما از بیرون دیدید این بوده که بعد از ازدواج رفتار برادرت تغییر کرده ، ولی حتما مسائل ریشه دار تری در میون است که رفتار ایشون عوض شده، من حدس می زنم که به چیزی اعتیاد پیدا کرده اند و این رفتارها و اهمال ها ناشی از همون اعتیاده. بهتره با خودش یا خانومش صحبت کنین و ناراحتیتون رو در میون بذارین و ازش بخواین که با هم به یه مشاور مراجعه کنین ، می شه این بهانه رو براش بیارید که فقط به این دلیل بیاد که شما از نگرانی در بیاین ( ولی در واقع ایشون بتونه راجع به مشکل واقعیش با یه نفر متخصص صخبت کنه )


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام خانم تقدسی ........ سوال من که برای این یه تاپیک هم تو قسمت عمومی زدم ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم وهمه بهم گفتن بروپیش مشاور ولی متاسفانه فعلا شرایط رفتن پیش مشاور رو ندارم امیدوارم شما بتونین راهنمایی ام کنید ...من یه پسر هفده ساله و یه دختر ده ساله دارم ...روابطشون مثل همه خواهر و برادر گاهی خوبه و گاهی مثل خروس جنگی به هم میپرن و تو سر و کله هم میزنن ولی اون چیزی که منو ناراحت و معذب میکنه اینه که بعضی وقتا که مثلا خیلی باهم صمیمی هستن همدیگه رو بغل میکنن و میبوسن و این پشت اونو میخارونه اون کمر اینو میماله ...خلاصه اینجور وقتا من خیلی حرص میخورم ولی نمیتونم در ظاهر چیزی نشون بدم چون اصلا نمیدونم چکاری درست هست چکاری غلط ....از طرفی هم نمیخوام رفتارم باعث بشه که خواهر و برادر های سرد و بی محبتی نسبت به هم بشن ...
لطفا منو راهنمایی کنین .ممنون
2728
خانم تقدسی عزیزم سلام. مرسی از اینکه صبورانه جواب ما رو میدین.

یه سوال داشتم. دختر 8 ساله خواهرم وقتی برنامه های کودک میبینه که حادثه تلخی توی اون کارتونها رخ بده شبا گریه میکنه و غصه میخوره. در واقع با شخصیت کارتونی مورد علاقش همذات پنداری میکنه. چه راهکاری برای این موضوع دارین؟

دوم اینکه اگه مهمون بره خونشون انقد اصرار میکنه تا مهمون بمونه و نره... یعنی میره جلوی در و...

سوم نسبت به اینکه مادر و پدر و مادربزرگش به کسی غیر از اون محبت کنن شدیدا حساسه. ناراحت میشه و غصه میخوره.مثلا مامانش نمیتونه جلوی اون بچه منو بغل کنه.

بازم ممنون.
خانم تقدسی عزیزم سلام. مرسی از اینکه صبورانه جواب ما رو میدین.

یه سوال داشتم. دختر 8 ساله خواهرم وقتی برنامه های کودک میبینه که حادثه تلخی توی اون کارتونها رخ بده شبا گریه میکنه و غصه میخوره. در واقع با شخصیت کارتونی مورد علاقش همذات پنداری میکنه. چه راهکاری برای این موضوع دارین؟

دوم اینکه اگه مهمون بره خونشون انقد اصرار میکنه تا مهمون بمونه و نره... یعنی میره جلوی در و...

سوم نسبت به اینکه مادر و پدر و مادربزرگش به کسی غیر از اون محبت کنن شدیدا حساسه. ناراحت میشه و غصه میخوره.مثلا مامانش نمیتونه جلوی اون بچه منو بغل کنه.

بازم ممنون.
ملیکا:
سلام خانم تقدسی من شهریور 91 طبیعی باردار شدم بعد سقط شد و در دی 91 باز اقدام کردم که تاکنون باردار نشدم و انقدر افسرده شدم که کارم فقط شده گریه و من سومین خواهر هستم تو خانواده و زودتر از خواهرای بزرگترم ازدواج کردم و همین در خانواده شوهرم که یدونه پسر هست اولین کسی بود که تو خانواده اش ازدواج کرده الان خواهر شوهرم که تفاوت سنی زیادی با هم نداریم و خواهر بزرگتر خودم بعد از من ازدواج کردن از موقعی بچه ام سقط شد افسرده شدم فکر میکنم استرسم گرفتم و همش می ترسیدم از این که خواهرم یا خواهر شوهرم زودتر از من باردار بشن چون برام خیلی مهم هست که بچه من نوه اول تو هر دو خانواده باشه و تا اینکه دیشب خواهرم اومد گفت که باردار است از دیشب حالم خوب نیست همش گریه میکنم و الان که دارم به شما می گم دارم گریه میکنم لطفا خواهشی که دارم راهنماییم کنید

پاسخ:
عزیزم اینکه بار اول بچه سقط بشه خیلی اوقات پیش می آید و طبیعیه ، همین که یک بار باردار شدی نشون می ده که توانایی باردار شدن داری ، ولی این استرس ها و باید و نباید هایی که برای خودت قرار دادی اند که باعث می شوند بارداری اتفاق نیفته.
وجود بچه ، سالم بودنش و تربیت درستش خیلی مهم تر از اینه که اولین نوه باشد و خوبه که بدونی اتفاقا خیلی وقت ها همین اولین نوه ی طرفین بودن باعث خیلی رفتارهای مخرب برای تربیت درست بچه می شود ، چون برای همه بسیار عزیز است و این عزیز بودن افراطی می تونه باعث یکسری رفتارهای اشتباه با بچه بشود که رفعشون نیاز به مدیریت و تلاش داره .
همه چیز رو بسپر به خدا و از خدا بخواه که وقتی که برای خودت و همسرت و کودک آینده ات "بهترین" است باردار بشی ، استرس رو از خودت دور کن و سعی کن تا جایی که می شه حین رابطه با همسرت به باردار شدن یا نشدن فکر نکنی.
فاطیما:
سلام.دختر من سه سالشه ولی هنوز پوشک داره.قبل از دستشویی کردن میگه که دستشویی دارم ولی وقتی میبرمش اونجا نمیکنه یه کم میشینه و بعد میگه شوخی کردم ندارم!چیکار باید کنم؟

پاسخ:
عزیزم در قدم اول انقدر اونجا بمون تا کارش رو بکنه ، بعد هم می تونی از شورت های آموزشی استفاده کنی و ازش بخوای که حالا که دیگه پوشک نداره تو شلوارش دستشویی نکنه . بگو که طبیعیه که طول بکشه ، می تونین با هم دیگه صبر کنین تا آقا یا خانوم جیش دوباره بیاد و بره پیش باقی دوستاش و شلوارش رو کثیف نکنه :)
2738
مهناز جان ،
عزیزم اون تاپیک رو منتقل کردم بحثش رو همین جا ، ولی اون هم مال خودم بود چرا باید جوابت رو ندم.
یه مقدار سرم شلوغه ، به ترتیب جواب بچه ها رو می دم ، ایشالا به سوال شما هم می رسم عزیزم.
سلام خانم تقدسی عزیز
مرسی از کمک های که می کنید.
من 6 ماهه عقد کردم احساس میکنم شوهرم دوستم نداره
کلا احساس می کنم رفتارش با من مهر و محبت نیست همیشه
حتی یه بار که برای خرید وسایل خونه رفته بودیم و خیلی خریدام طول کشید و خیلی حساس بودم گفت اگه میدونستم اینجوری هستی باهات ازدواج نمی کردم بعد که رفتیم خونه از خواهرم پرسید تو زود انتخاب می کنی؟
شبش هم به من گفت کاش ...(خواهرم ) زنم بود یا کاش ... (اون یکی خواهرم ) زنم بود
زیاد از اینکه من از همه کاراش سر دربیارم خوشش نمیاد مثلا رفته بود ماموریت پرسیدم با کدوم همکارت رفتی جواب نداد
تو ماموریت یه روز کامل بهم زنگ نزد وقتی هم برگشت حتی بوسم نکرد شبش هم وقتی ... لازم داشت اومد سمت من
یه بار هم قبلا گفته بود من زیاد دوست نداشتم فقط چون باهات دوست بودم عذاب وجدان داشتم که ولت کنم
البته بعد از اینکه من حرف جدایی رو پیش کشیدم بعدا گفت که ما می تونیم زندگی خوبی داشته باشیم و تو از همه کیس هایی که داشتم بهتر بودی
هر کس ما رو می شناسه میگه که من ازش سرم ولی خودش اعتماد به نفس زیادی داره.. اصلا این حرفا مهم نیست
مهم اینه که آدم چقدر خودش رو بالا ببینه
خیلی هم به قیافه زن ها توجه می کنه. به م هم گفته که خوشگل نیستی
من احساس بدی نسبت به خودم پیدا کردم
کمکم کنید
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687