معجزه در مورد امام رضا زیاد شینیدیم چه به طور خاص یعنی فقط مخصوص خواص بوده
یا به طور عام که برای مردم عادی اتفاق افتاده
دوست دارم در این تایپیک بیایید و از معجزاتی که از امام عزیزمان حضرت رضا علیه السلام دیدید برای بقیه هم بنویسید
خواهشا کامل و با تمام جزییات مربوط بنویسید
مردی در روستایی زندگی میکرد این مرد که خیلی با صفا و اهل دل بود مدتها بود که دلش میخواست بره امام رضا اما خوب به قول معروف آقا هنوز نطلبیده بود این مرد روستایی رو ..... یک سال با خودش میگه امسال به هر شکلی که شده با زن و بچه میرم مشهد .... و کاری میکنه که همه ی مردم روستا رو به تعجب میندازه ......
فردا صبح وقتی مردم بیدار شدن دیدن فلانی خانه اش در ندارد ...... همه از هم میپرسیدن پس در خانه فلانی کو تا مردداستان ما آمد و گفت که در خانه اش را فروخته بلیطی تهیه کرده و میخواهد با زن و بچه اش به پابوس آقا برود
صبح زود زن و بچه اش با همه مردم روستا خداحافظی کردن و سوار اتوبوس شدن ..... هنوز اتوبوس راه نیافتاده بود که برادر مرد خبر آورد که پدرمان یک مرتبه از دنیا رفت ... مرد روستایی کمی فکر کرد و گفت پدرم را به خاک بسپارید دیگر طاقت دوری امامم را ندارم
خلاصه مرد داستان ما به مشهد رفت ........ چند روز بعد از بازگشتش مشخص شد که پدرش برایشان ارثی باقی گذاشته ....... آن پول را گرفت دری برای خانه اش خرید و کاری دست و پا کرد
یا امام رضا
خوب دیدن شرط انسان بودن است عیب را در این و آن پیدا مکن مولانا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خاله نی نی سایت عزیزم خواهش میکنم.کاری نکردم که گلم. ایشالا به بهترین نحو ممکن آقا حاجتتو بدن. ایشالا هرچه زوووودتر همه عاشقان امام رضا برن پابوسشون صلوااااااااااااااااااااااات
یادم میاد مشهد بودیم ؛برای بار اول با همسرم دوتایی رفته بودیم زیارت، تو حیاط بودیم داشتیم از یکی از ورودی ها واد صحن و سرا میشدیم که همسرم با من سر یه موضوعی که هیچ اهمیتی نداشت بحث می کرد . منم هیچی نگفتم ، یعنی بغضی که تو گلوم بود اجازه نداد صحبت کنم با همون بغض مسیر تا حرم ادامه دادم و گفتم یا امام رضا (ع) خودت شاهدی که من هیچ تقصیر و کوتاهی ندارم و همسرم بهونه الکی می گیره خودت سر عقلش بیار . خدا شاهده صبحش بیدار شد و تعریف کرد می گفت خواب دیدم همونجور که من داشتم تو رو اذیت می کردم ، پدرم ( سالهاست فوت کردن) داشت سر همون موضوع با مادرم بحث و جدل می کرد و مادرم سخت ناراحت بود. قربون امام رضا (ع) بشم من.