2733
2734
عنوان

معجزات امام رضا (ص)

| مشاهده متن کامل بحث + 238551 بازدید | 1138 پست
من هرچی توو زندگیم دارم اول از خدا بعدم از آقا دارم یعنی آقارو شفیع گرفتم و خدا حاجاتمو داد
شوهرم
بچه م
کار شوهرم
سلامتی خانواده م
خدا یا شکرت
یا امام رضا ممنونتم
نگارم دخترم عاشقتم نفسم
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



2728
تا میام به این تاپیک چند تا جمله میخونم وکلیییییییییی اشک میریزم
یا امام رضا منم دو ماه پیش اومدم پیشت برای بار اول اومدنم معجزه بود خودت جورش کردی میدونی از وقتی به دنیا اومدم توی حسرت خیلی چیزا بودم اما تحمل نکردم هیچ وقت دوست نداشتم شرمنده کسی بشم وقتی اومدم پیشت نگفتم بچه میخوام گفتم منو شرمنده شوهرم نکن همین برای خودم هیچیییییی نخواستم یا امام رضا وقتی زیارت نامه اتو میخوندم اونجاش که میگفتی از راه دور پیش تو اومدم منو ناامید برنگردون یادته چقدر اشک میریختم اشکامو میدیدی اما دست خالی برم گردوندی از وقتی اومدم دوبار پریود شدم یعنی مادر نشدم تقصیر خودم بود باید مثل اون جوونی که اومد نشست توی حرمتو گفت تا اون دخترو به من ندی نمیرررررررررم من برنمیگشتم. یا امام رضا دلم شکسته از حرف خیلیا یا امکام رضا شرمنده شوهرم شدم دلم میسوزه وقتی میبینم چقدر از همکاراش و دوستاش ازش میپرسن بچه دار نشدی و اون میگه نهههههههههههه
یا امام رضا اون روز شوهرم اومده به من میگه همکارم یه خانمی معرفی کرده توی یه شهر دیگه میگه داروی گیاهی میده تضمینییییییی
یا اما امام رضا دلم شکست من میخواستم تو ضمانتمو بکنی یا امام رضا همون موقع بهت گفتم فقط تا عید فقط تا عید منتظر معجزه ات میمونم اگه عید باردار نبودم میرم پیش اون زنه
اما یااامام رضا من نمیخوام در خونه کس دیگه ای به جز شما که رحمت و رئفت معروفید رو بزنم یا امام رضا فقط یک ماه دیگه مونده فقط یک ماه
یا علی بن موسی الرضا این روزا قلبم تندتر میزنه دارم به روزی نزدیک میشم که منو لایق معجزه بدونی.........خدایا شکرتhttp://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=734597&PageNumber=1
2738
یا امام رضا
سلام دارم حضورتون
چقدر رئوفید که همه وقتی از همه دنیا ناامید می شن میان پیش شما
منم یه بنده ای ام مث مابقی بنده های خدا
گناهکارو روسیاه هزارتا ایراد دارم ولی خدا رو دارم شما رو دارم...
یا امام رضا ما جز اون دسته از بنده ها هستیم که هنوز امید داریم! اره امید ، این چیز بزرگیه؟!
امید داریم چون هنوز یه کمی مسلمونیم یه کمی خداپرستیم!
یا امام رئوف، به درگاه خدا برای ما دعا کنید و حاجات ما رو از خدا برامون بگیرید
ما هنوز به خدا ایمان داریم
پس اجازه بدید حضورش رو به طور ملموستری حس کنیم
خدایا به حق همین امام های خوبی که بهمون دادید به حق پیغمبرت به حق جدم خودم حاجات بندگانی که اینجا وجودت رو فریاد می زنند حاجت روامون کن، الهی آمین
آمده ام ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده /ای حرمت ملجا درماندگان/ دور مران از در و راهم بده/ ای که عطا بخش همه عالمی/ جمله ی حاجات مرا هم بده
سلام...
تیر ماه ساله 1386 بعد از 12 سال رفتم مشهد. روز 13 تیر من قبل از نماز ظهر تنها رفتم حرم. تو صحن انقلاب. پنجره فولاد یکم خلوت بود رفتم بوسیدمش و دیدم کناره پنجره روی فرش جای خالی هست رفتم نشستم و مشغول خوندن زیارت نامه بودم که متوجه شدم اینجا قسمتیه که بیمارا میان و دخیل میبندن به ضریح دلم سوخت، دیدم یه پسر بچه ای نشسته جلوم و یکم حالتش غیر طبیعیه. تا اینکه پدرش شروع کرد با صدای بلند با امام رضا حرف زدن...
میگفت آقا همه دکترا بچمو جواب کردن، 10 روزه اومدن مشهد فردا باید برم... دست خالی برم نگردون...
تو گوشه بچه داد میزد گریه میکرد و میگفت: احمد بابا آقا رو به جونه جوادش قسم بده که شفات بده... همینطور گریه میکردو با آقا حرف میزد...
بچه کر و لال و شل بود... فکر میکنم عقب مندگیه ذهنی هم داشت آخه اصلا متوجه حرفای باباش نبود و همونطور مظلوم نگاه میکرد و دست و پاش به اختیاره خودش نبود...

خلاصه درد دل اون پدر اینقدر سوزناک بود که همه با صدای بلند گریه میکردن و هر کسی ه میخواست پنجره فولاد رو ببوسه هم وای میستاد و گریه میکرد...

اون روز گذشت و من برگشتم هتل و قرار شد بعد از نماز صبح راه بیفتیم به سمته دیارمون...
اونروز 14 تیر بود و اذان صبح حدود ساعت 3 بود.
من و خواهرم ساعت 12.5 رفتیم حرم و تو صحن انقلاب نشستیم مشغول زیارت نامه و قران خوندن تا اذان...

ساعت 1 بامداد بود تو صحن به سختی جا برای نشستن پیدا میشد، که یه دفعه صدای صلوات بلند شد و همه با گریه صلوات میفرستادن... بله یه نفر شفا گرفته بود...
یهو دیدم که یه خادم یه بچه رو بغل کرده و چند تا از خادما دورش دارن میدون به سمته غرفه ها...
اون شفا یافته همون پسری بود که دیروز کنارش نشسته بودم...

یه 5 دقیقه بعد فضا اروم گرفت و همه مشغول دعا شدن. ساعت 1:30 دقیقه دوباره همه جا غلغله شد صدای صلوات بود که پست سر هم بلند بود.
بله یه نفره دیگه هم شفا گرفته بود... دیدم که خادما حلقه زدن و یه دایره درست کردنو یه خانوم تو اون دایره ست و دارن میدون به سمته غرفه ها و ملت هم پشت سرشون... بله اون خانومم شفا گرفته بود...

و دوباره بعد از یه مدت همه آروم شدن و مشغول زیارت... ساعت 2 بامداد شد و دوباره صلوات فضا رو عطر اگین کرد...

بله عزیزای من یه نفر دیگه هم شفا گرفت... یه پسر بچه ی دیگه...

من که کلی اشک ریختم و احساس میکردم که خدا رو میتونم تو قلبم احساس کنم.

میدونین اون شب آقا به ما عیدی دادن... آخه شبه ولادته مادرشون فاطمه زهرا(س) بود

14 تیر 1386 ولادت حضرت فاطمه (س)...
90.8.29 قشنگترین اتفاق زندگیمون... 93.8.28 دومین اتفاق قشنگ زندگیمون... 95.8.8 سومین اتفاق قشنگ زندگیمون❤🌹❤🌹❤
مودم عزیزم یک وقتهایی کارها به دست مردم انجام میشه شاید کار خدا بوده که این خانم به شما معرفی شده .. به این نیت که امام رضا این خانم رو جلوی راهتون قرار داده اقدام کن ..
 خوب دیدن شرط انسان بودن است                      عیب را در این و آن پیدا مکن    مولانا 
عزیزم من الانم پیش یک دکتر گیاهی رفتم که درجوار آقا درس خونده و اسم داروخانه گیاهیش ثامن
یا علی بن موسی الرضا این روزا قلبم تندتر میزنه دارم به روزی نزدیک میشم که منو لایق معجزه بدونی.........خدایا شکرتhttp://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=734597&PageNumber=1
یا امام رضا یا غریب الغربا ادرکنی .شرمنده شوهرامون نکن مردا طاقت ما زنا رو ندارن ناامیدشون نکن از خدا بخواه برای همه حاجتاشون آمین
آنها که خاک را به نظر کیمیا کنند ایا شود که گوشه چشمی به ما کنند
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز