من کارت عروسیم یه دوبیتی از حافظ بود (البته غزل دوبیت) همه عمر بر ندارم سر از این خمار و مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تونه آفتابی که حضور و غیبت افتد همگان روند و آیند و تو همچنان که هستی
این متن عروسی ماست من خودم انتخاب کردم خدا هدیه ای به آدم داد و مهر حوا را به دل او انداخت باید آسمان را آذین می بست ستاره ها را برق می انداخت خدا لبخند زد تنهایی فقط زیبنده خودش بود! در جشن پیوند آسمانیمان، همه فرشته ها دعوت دارند!
چه زیباست کسی را دوست داشتن با او عشق را ساختن چه زیباست برای کسی سرودن او را بعد از خدا ستودن او را در قصه ها شاه کردن او را در دل خویش جا کردن چه زیباست با عشق زندگی ساختن عشق را یافتن و تا ابد با او ماندن
به سلامتی اون زنی که، نه "منتظر" میمونه کسی خوشبختش کنه، نه "اجازه" میده کسی بدبختش کنه.....