سلام دوستان من همین الان تو سایت عضو شدم خیلی دلم گرفته چند وقت پیشا تو گوشیه شوهرم اس های 1زنه رو دیدم اس ام اس های عاطفی وقتی ازش پرسیدم کتکم زد کلا 2ساله ازدواج کردم تقریبا همیشه دعوا دتشتیم اما این اواخر بیشتر شده بود.بعد با برادرش در میون گذاشتم وقتی باهاش صحبت کردم گفت مطمین باش همچین چیزی نیست تا همین 1هفته پیش دیدم دوباره بهش اس داده وقتی با شوهرم صحبت کردم انکار شدو گفت تو از همه ی زنا بهتری این هستی ببین بقیه دیگه چه طورن.برای گوشیشم رمز گذاشته که که من دیگه نمی تونم وارده گوشیش بشم خیلی حالم بده نمی دونم چهه کار کنم ترو خدا راهنماییم کنید
مامان پری اینجارو بخون اما اگر دوست دارید به شوهرتان بگویید که به شما ابراز محبت کند بهتر است پیشنهادهای ما را مطالعه کنید: گام اول: دوست داشتن در رفتار لازم است در ابتدا همسرتان را خوب بشناسید. البته اگر در دوران نامزدی هستید و یا تازه ازدواج کردهاید در شناخت روحیات همسرتان عجله به خرج ندهید. بسیاری از مردها به وسیله رفتارشان ابراز علاقه میکنند..... http://www.banoo.ir/post/651
عزیزم منم دلم از این موضوع خونه تا حدی که دیگه از زندگی کردن و نفس کشیدن هم لبزار شدم چاره ای جز سوختن و ساختن نداریم عزیزم همه اینا شرح حال منم هستن..........
سلام من از بی محبتی شوهرم خسته شدم من جونم براش میزارم ولی خیلی غر غر میکنه هیچ جا از نظر غذا پوشاک بی تفاوت نیس خرج میکنه ولی احساس نداره همش فوشای رکیک میده به دادم برسین اینقدر اشک ریختم دارم میمیرم دوستش ندارم اینقدر خسته ام دلم میخواد بزارم برم ولی نمیدونم کجا خونه مامانمم نمیتونم برم غصه میخورن به خاطر بچم دارم زندگی میکنم
من خیلی ناراحتم داره زندگیم از هم میپاشه کمکم کنین
21سالمه 3 سال ازدواج کردم یه پسر18 ماهه دارم
بعضی وقتا فکر میکنم ازدواجم اشتباه بوده من خیلی داغون شدم اصلا حوصله شوهرم ندارم شوهرم دیابت داره قرصاش نمیخوره همینش منو داغون کرده کاری خودش بخواد انجام میده بی حرمتیاش به خانوادم چه جوری تحمل کنم؟
بعضی وقتا فکر میکنم ازدواجم اشتباه بوده من خیلی داغون شدم اصلا حوصله شوهرم ندارم شوهرم دیابت داره قرصاش نمیخوره همینش منو داغون کرده کاری خودش بخواد انجام میده بی حرمتیاش به خانوادم چه جوری تحمل کنم؟
دوستان عزیز مطالبتون و پیشنهاداتتون رو خوندم
مامان پری جون عزیزم وقتی متن ات رو خوندم ناخداگاه بغض کردم می خوام یه کمی از زندگی من بشنوی من 6 ساله ازدواج کردم 3بار سقط داشتم و الان به لطف خدا دوباره باردارم نیاز به مراقبت و توجه دارم ولی همسرم با این که میدونه من باردارم نزدیک 1 ماهه که بدون دلیل و از سر بهانه گیری باهام قهر کرده اتاق خوابش رو هم جدا کرده. تا دو هفته ی قبل باز خودم برای بهتر شدن رابطمون تلاش می کردم ولی رفتاری از شوهرم سر زد که فکر نکنم تا اخر عمرم بتونم فراموشش کنم یا ببخشمش دو هفته قبل من رو کتک زد و لپ تاپم رو که خیلی دوست داشتم شکست الان هم بی دلیل باهام قهر کرده من روزی دو تا آمپول هپارین میزنم خودم تنهایی میرم تا درمانگاه و میام توی مسیر هم بیشتر وقتا ناخداگاه گریه میکنم توی خونه هم که میاد نه حرفی میزنه نه بهم توجه و نگاه می کنه خیلی دلتنگ می شم لطفا هم برام دعا کنید هم اگر راهنمایی میتونید بکنید ممنونتون میشم در ضمن شوهرم ادم فوق العاده غیر منطقیه و قبول هم نمی کنه که پیش مشاور بریم
مامان پری جون عزیزم وقتی متن ات رو خوندم ناخداگاه بغض کردم می خوام یه کمی از زندگی من بشنوی من 6 ساله ازدواج کردم 3بار سقط داشتم و الان به لطف خدا دوباره باردارم نیاز به مراقبت و توجه دارم ولی همسرم با این که میدونه من باردارم نزدیک 1 ماهه که بدون دلیل و از سر بهانه گیری باهام قهر کرده اتاق خوابش رو هم جدا کرده. تا دو هفته ی قبل باز خودم برای بهتر شدن رابطمون تلاش می کردم ولی رفتاری از شوهرم سر زد که فکر نکنم تا اخر عمرم بتونم فراموشش کنم یا ببخشمش دو هفته قبل من رو کتک زد و لپ تاپم رو که خیلی دوست داشتم شکست الان هم بی دلیل باهام قهر کرده من روزی دو تا آمپول هپارین میزنم خودم تنهایی میرم تا درمانگاه و میام توی مسیر هم بیشتر وقتا ناخداگاه گریه میکنم توی خونه هم که میاد نه حرفی میزنه نه بهم توجه و نگاه می کنه خیلی دلتنگ می شم لطفا هم برام دعا کنید هم اگر راهنمایی میتونید بکنید ممنونتون میشم در ضمن شوهرم ادم فوق العاده غیر منطقیه و قبول هم نمی کنه که پیش مشاور بریم
بچه ها من واقعا تنهام چی کار کنمممممممممم الان هفته 18 بارداریمه شوهرم از وقتی من باردار شدم اتاق خوابش رو از من جدا کرده خیلی بی محبت و سرد شده خیلی خیلی باهام لجبازی میکنه منو خونه مادرم هم دیگه نمیبره اجازه هم نمیده خودم برم من این خلا عاطفی رو چه طور تحمل کنم کممممممممک لطفا
سلام.شاید افسرده شده.....البته ببخشیدا....مردها عادت ندارن توی دلشون و مشکلاتشون رو خالی کنن و به زبون بیارن...حتما خارج از زندگی مشترکتون ( در محل کار و یا روابط اجتماعی ) دچار مشکل شده...خوش بین باش ...به نکات منفی فکر نکن به خودت نگیر ...اگه مردها مشلاتشون رو به زبون بیارن احساس میکنن ناوانن و غرورشون نمیذاره که بیان کنن واسه همین این شکلی میشن....و نکته دیگه که همسرم بارها بهم گفته اینه که : زیاد بهش نزدیک نشوووو... و گاهی که خیلی ددو رو برش باشی خسته میشه....همسرم بارها گفته به من که اینقدر بهش توجه نکنم گاهی خسته میشه واقعا و دلش میخواد تنها باشه ..حتی میگه که گاهی دوست داره من واسه یه مدتی نباشم....
ن
سلام دوستان کسی هست که یه کمی با هم صحبت کنیم؟؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
