2726
عنوان

مامانهای آبان 92+ نی نی های ناز و سالم و باهوش

| مشاهده متن کامل بحث + 1218379 بازدید | 15785 پست
سلام بر دوستان عزیز
برای همه آرزوی سلامتی میکنم

ساحل جون من یه چیزی رو کشف کردم که متاسفانه خیلی دیر بهش رسیدم.من بی نهایت ترش میکردمو رفلاکس معده داشتم تا تو حلقم میومد هفته پیش که خیلی شدید بود گفتم جهنم بزار این لیوان شیرم بخورم تا خوردمش اصلا از ترش کردن خبری نبود.فرداشم باز امتحان کردم وحالا تا اسید معدم میاد بالا یه نصفه استکان شیر میخورم .دیشبم باز معجزشو دیدم اگه تونستی امتحان کن امیدوارم جواب بده واسه توام.
در مورد درد زیر سینه راستم که نگو امان منو بریده با اینکه دکتر هی میگه طبیعیه ولی من باز امروز میپرسم

شیوانا جون من نمیتونم کمکت کنم چون وان نگرفتم فعلا از این قالبای ژله ای گرفتم واسه رو پام تا وقتی به وان احتیاج داشت براش بخرم فعلا جاشو نداریم


مامی الی جون خسته نباشی خوش به حالت که شروع کردی به تمیزی من که هنوز دست به چیزی نزدم.
در مورد تاریخ زایمانم فک کنم همه دکتا از روی آخرین سونویی که میدن روزشو مشخص میکنن.حالا وقت دکتر عوض کردن نیست .پیشاپیش جشن سیسمونیت مبارک باشه

نیلی جون منم همینطورم یه دفعه ای یه گوشه شکمم سنگ میشه و دخملم خودشو گوله میکنه حالا امروز از دکترم میپرسم

مینا جون خدا صبرت بده تا اینا بخوان حقوقو بده کل پولش میره واسه رفت و آمدو پول آژانس + حرص خوردنو اعصاب خوردی
این طول سرویکس تو منو کشته خواهر یعنی تا پستتو میبینم اول یه نگاه کلی میکنم ببینم طول سرویکست چنده بعد از اول شروع میکنم به خوندن

بی همتا جون امیدوارم حالت خوب باشه این سرماخوردگی رو هممون گرفتیم ولی من قرص سفکسیم خوردم 2روزه خوب شدم

ساناریا جون ود بیا از خودت خبر بده یعنی دلیل اینهمه ورم چی میتونه باشه؟

نازنین جون من تا حالا ایزوپرین نخوردم واسه انقباضه؟ من بیشتر شبا بعد شام قسمت بالای شکمم از بس سفت میشه و پوستش کش میاد که حس میکنم میخوام بترکم

پریا جون امیدوارم خوب باشی .یعنی اون خون از کجا بوده؟

ضحی جون ممنونم مرسی واسه روشی که گفتی از دیروز چند دفعه انجام دادم خوبه.دست گلت درد نکنهتخت و کمد نی نیتم مبارک باش به دل خوش ایشالا

مامان امین جون هر دکتری یه تاریخو اعلام میکنه از هفته 37 به بعد .حالا تو بهش بگو 19 آبان میخوای اگه سرشون شلوغ نباشه قبول میکنن.من 1 یا 2 آبان سزارین میکنم یعنی 12 روز زرودتر از وقت طبیعی

لیلیان جون ممنونم از لطفت نسبت به اسم دخترم. خوب خواهر گلم اگه این سهل انگاریهارو از این دکتر دیدی چطور تا حالا پیشش موندی ؟هر چند که واقعا 12 تا دکتر عوض کردن خیلی سخته.میخوای با خود دکتره صحبت کن و بگو به خاطر اتفاقاتی که واسه اطرافیانم افتاده من کمی میترسم ببین چی جوابتو میده

سلین جون خدا رو شکر که بخیر گذشته .واقعا معاینه داخلی اینقد درد داره؟من که میخوام سزاین شم بازم قبل عمل معاینه میکنن؟

پستار از آخر خوندم
Lilypie Pregnancy tickers





قابل توجه مصی عزیز وبقیه دوستای گلم :


مراقب فشارخون و مسمومیت حاملگی باشید!


گاهی به تاخیر انداختن مراجعه به پزشک می‌تواند چنان دردسرآفرین شود و مادر را دچار مشکل کند که دیگر غیرقابل جبران باشد. از جمله این دردسرها می‌توان به مسمومیت حاملگی اشاره کرد. مسموسیت حاملگی یکی از شایع‌ترین مشکلات، در دوران بارداری است و به دلیل اهمیت و عوارض جدی‌ای که می‌تواند برای مادر و جنین داشته باشد توجه و مراجعه منظم خانم باردار به پزشک متخصص را ضروری می‌سازد. از علائم این بیماری فشارخون بالا و وجود پروتئین اضافی در ادرار بعد از هفته بیستم حاملگی است.

اگر چه یکی از مهم‌ترین علائم مسمومیت حاملگی ورم دست‌ها و پاها و بخصوص صورت است و این حالت بویژه صبح‌ها شدت بیشتری دارد، اما از آنجا که ورم در بسیاری از حاملگی‌های طبیعی نیز دیده می‌شود به عنوان یک نشانه قابل اعتماد در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه علائمی مانند سردرد شدید، اختلال در بینایی، درد در قسمت بالای شکم که معمولا در ناحیه زیردنده‌ها و در سمت راست وجود دارد، تهوع یا استفراغ، سرگیجه، وزن‌گیری غیرطبیعی و بیش از اندازه، فشارخون 140 روی 90 میلی‌متر جیوه به بالا از علائمی هستند که با وجود آنها پزشک به مسمومیت حاملگی مشکوک می‌شود و در نهایت با گرفتن آزمایشات لازم و وجود پروتئین در ادرار به یقین می‌رسد.

به طور کلی مسمومیت حاملگی به 2 نوع خفیف و شدید تقسیم می‌شود که در نوع شدید، فشارخون 110 میلی‌متر جیوه یا حتی بالاتر است و پروتئین ادراری (دفع پروتئین در ادرار) هم از 2+ بیشتر می‌شود.

سردرد، تاری دید، درد ناحیه فوقانی شکم و کاهش دفع ادرار نیز از علائم مسمومیت حاملگی شدید است. همچنین در آزمایشات انجام شده پلاکت‌های موجود در خون کاهش و در نقطه مقابل کراتینین سرم و آنزیم‌های کبدی افزایش می‌یابند که این فاکتورها در نهایت باعث کاهش رشد جنین می‌شوند.
مسمومیت حاملگی یکی از شایع‌ترین مشکلات در دوران بارداری است. از علائم این بیماری فشارخون بالا و وجود پروتئین اضافی در ادرار بعد از هفته بیستم حاملگی است

در صورت تشخیص پره اکلامپسی شدید (مسمومیت حاملگی شدید) ختم حاملگی صورت می‌گیرد و در شرایطی هم که نوع خفیف مسمومیت به شدید تبدیل شود، ختم حاملگی انجام می‌شود، چرا که احتمال خونریزی در ارگان‌های گوناگون مانند پشت چشم، مغز و دیگر دستگاه‌های بدن بالا می‌رود. اگر مسمومیت حاملگی تشخیص داده و به سرعت درمان نشود، مشکلات و عوارض جدی همچون نارسایی کلیوی، خونریزی مغزی در اثر فشار خون و مشکلات قلبی ـ عروقی به دلیل ادم و اختلالات انعقادی و همچنین پارگی ناگهانی جفت را به دنبال خواهد داشت و در نهایت هم ممکن است به مرگ بیمار منجر شود.

اما در موارد خفیف مسمومیت حاملگی، بیمار در بیمارستان تحت مراقبت قرار می‌گیرد تا جنین زمان لازم برای رشد را داشته باشد.
آیا فشارخون بالا حتی فقط یک مرتبه، یا به تنهایی و بدون وجود پروتئین در ادرار، می‌تواند نشانه این بیماری باشد؟

فشارخونی که 140 روی 90 میلی‌متر جیوه یا بیشتر باشد بیش از حد طبیعی در نظر گرفته می‌شود. به هر حال تنها یکبار اندازه‌گیری فشارخون در این دامنه به معنای ابتلا به مسمومیت بارداری نیست. اگر یکبار فشارخون شما بالاتر از حد طبیعی باشد یا از حد معمول فشارخون شما بالاتر بود، ممکن است پزشک از شما بخواهد برای کنترل فشارخون و پروتئین در ادرار مراجعات مکرری داشته باشید.

در این میان چنانچه فشارخون مساوی یا حتی بالاتر از 140 روی 90 باشد اما دفع پروتئین در ادرار دیده نشود، این فشارخون به مسمومیت حاملگی تبدیل نمی‌شود و معمولا چند هفته بعد از زایمان به مقدار طبیعی برمی‌گردد.

اما این موضوع بدان معنی نیست که در چنین شرایطی هیچ‌گونه خطری برای مادر و جنین وجود ندارد بلکه مادر باید تحت‌نظر پزشک باشد و رژیم غذایی کم نمک و کم چرب داشته باشد و در ضمن مواد غذایی حاوی کلسیم و پروتئین را در برنامه غذایی خود بگنجاند.
به طوری کلی چه عواملی باعث بروز این نوع مسمومیت می‌شوند؟

شانس بروز این بیماری در زنانی که اولین بارداری خود را تجربه می‌کنند بیشتر است. همچنین ابتلا به مسمومیت حاملگی در بارداری‌های قبلی احتمال این‌که فرد را در بارداری‌های بعدی نیز گرفتار کند افزایش می‌دهد.

سابقه خانوادگی در ابتلا به بسیاری از بیماری‌ها حرف اول را می‌زند و باید گفت در این مورد هم سابقه خانوادگی بی‌تاثیر نیست. همچنین افرادی که وزن بالایی دارند بخصوص کسانی که شاخص توده بدنی‌شان بیشتر از 30 است. با احتمال ابتلای بالاتری مواجه هستند. بنابراین لازم است قبل از بارداری فکری به حال کاهش وزن خود بکنیم تا در دوران بارداری کمتر دچار مشکل شویم، بخصوص این‌که مسمومیت حاملگی تنها یکی از مشکلات ناشی از چاقی در دوران بارداری است.

برای جلوگیری از مشکلات حین بارداری یکی از توصیه‌های پزشکان، بارداری در زمان مناسب یعنی در 20 تا 30 سالگی است. این زمان دوران طلایی برای بارداری محسوب می‌شود و در نتیجه بسیاری از عوارض از جمله مسمومیت بارداری در این سنین کاهش چشمگیری دارند.

از طرفی دیگر اگر چه داشتن فرزند دوقلو خیلی لذتبخش است و خیلی‌ها آرزوی داشتنش را دارند، اما این موهبت الهی همیشه هم خالی از مشکل نیست، چون مسمومیت بارداری در زنانی که بارداری دوقلو، سه قلو و به طورکلی چند قلو دارند، بیشتر است. علاوه بر اینها زنانی که قبل از بارداری به بیماری‌هایی مانند دیابت، فشارخون مزمن، بیماری کلیوی و هر عاملی که باعث بزرگ شدن سطح جفت شود، مبتلا بوده‌اند، شانس ابتلا به مسمومیت بارداری بیشتری دارند و در واقع این عوامل جزو ریسک‌فاکتورها محسوب می‌شوند.
آیا فشارخون ناشی از مسمومیت حاملگی بعد از زایمان هم در فرد مبتلا باقی می‌ماند؟

اگر فشارخون تا 24 ساعت پس از زایمان و با تجویز دارو به میزان طبیعی خودش برسد در واقع این فشارخون در اثر مسمومیت بارداری بوده است. البته در بعضی از این افراد شانس ابتلا به فشارخون در آینده وجود دارد، ولی چنانچه بعد از گذشت چند روز همچنان فشارخون بالا باشد در واقع بیمار فشار زمینه‌ای قبل از بارداری داشته که از آن بی‌اطلاع بوده است.
هر انسانی عطری خاص دارد !

گاهی ...

برخی ؛ عجیب بوی خدا می دهند ...

مثل " مادر "
Lilypie Maternity tickers

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

سلامن علیکم به همگی، دیگه این آخرا هممون داریم وا میریمااااااا!
همه درب و داغون!!! بابا همتون که دارین سرما میخورین، توروخدا مراقب خودتون باشین این آخرا...

tabte جان برا شما چه فرقی میکنه 9 آبان زایمان کنی؟؟ بذار بچه ت بیشتر بمونه تو رحم، هفته ها و روزهای آخر برا نی نی خیلی مهمه، یه روزش هم یه روزه... هر روز حدود 30 گرم وزن اضافه میکنه، اندامش تکمیل تر میشه، و خیلییییی چیزای دیگه که من و تو نمیدونیم! خدا می دونه دیگه چه فایده هایی واسه نی نی داره... تیکرم رو هم می بینم به شدت ذوق زده میشم!!

دلشاد جون من که خونه خودم می مونم، من که مامانم به رحمت خدا رفته، تو تهران کسی رو هم ندارم، مامان شوشو چند روز میاد پیشم، البته بابام خییییلی اصرار کرد برم همدان واسه زایمان و بعدش، ولی گفتم دلم واسه شوشو تنگگگگ میشه، نمیتونم ازش دور باشم، مخصوصا روزای اول که شدیدا فکر کنم نیازمند حمایتهای عاطفیش باشم و کسی جز شوشو نتونه این حمایت رو انجام بده، مرخصی هم نمیتونه بگیره!! در ضمن به نظرم آدم خونه خودش راحت تره، میدونه چی به چیه!

مصی جون انشاالله که نی نی سر وقتش دنیا بیاد، استرس رو بذار کنار و همچنین گریه رو، و مایعات زیاااااااد بخور، گریه خودش آب بدن رو کم میکنه به علاوه اینکه همراه استرس میزان هورمون اوکسی توسین رو افزایش میده، بنابراین آب هم زیاد بخور تا غلظت این هورمون کم بشه و تا اونجایی که از توان خودت برمیاد از زایمان زودرس جلوگیری کنی گلم

آتنا جون منم خونه مو دارم میتکونم الیته با کمکای لاک پشتی شوشو!!!! و با سرعت لاک پشتی خودم!!! فکر کنم دخملم باید دنیا بیاد خودش یه سروسامونی به این خونه بده!!! اینجوری واسه خودش کدبانو هم میشه و رو دست من و باباش نمی مونه خخخخخ
بخواب تا بیام قلنجتو بشکنم!!!! برو زیر آب دوش (خیلی داغش نکنیااااا) همون زیر آب یه خورده ماساژش بده و قر بده بهتر میشی ایشالا

زرطلا جون به نظر من که دکتر برو، خوبه آدم کنار مصرف داروهایی که دکتر میده یه سری کارا تو خونه انجام بده، ولی تو این شرایط نباید به درمان خونگی اکتفا کرد، دکتر برو، در کنارش ویتامین سی (الان که لیموترش تازه هست) و فلفل دلمه ای، قرقره آب نمک، آب جوش+ عسل + آبلیمو و استرااااااحت زیاد.

فرشته جون دست گلت درد نکنه لیستو اصلاحیدی، کمک به مبصل حیییلی خوبه، آفففرین

مامان مانی کوشولو جون عکس هنرمندیات رو هم بذار، من که خودم اینجا عکس می بینم به شدت ذوق زده میشم...
سرچ کردی در مورد اونا به منم بوگو!!!! هلو برو تو گلو!

لیلیان جون انتخاب دوازدهمین دکترت مبارک خخخخ، ماشالله به این همه پشتکار!!!!مراقبت از بخیه مهمه خب، اینکه نیاز به پانسمان نداره، باید خشک بمونه و ... منم مث خودت فوضول بیدم ،دلت از چی گرفته خووو؟ باید بگی!!

مامی الی جون باریکلا به شما هنرمند که شیرینی پزون راه انداختی... میخای شیرینی اون 4 نفرو که نمیان پست کن واسه من، خودم حساب همشونو میرسم!
نوک می می هامونو حنا بذاریم؟؟؟ نیدونم والا، شاید فکر خوبی باشه، فکر نکنم ضرر هم داشته باشه!! دختر عموی من یه ماهه زایمان کرده میگفت اولش می میش دچار شقاق شد و دنگ و فنگهای خودش، کرم هیدرودرم استفاده کرده بود و خیلی راضی بود...
دوختنی هات هم حاضر شد جیرینگی عکس بذار!

زهرا خانمی جون نظر دکترها در مورد رنگ مو متفاوته، یکی میگه اصن هر وقت دوست داشتی بذار، یکی میگه سه ماه اول نذار، یکی میگه بذار بعد زایمانت، یکی هم میگه بمونه بعد شیردهیت!!! دلیلش هم اینه که هنوز اثبات نشده که رنگ مو عارضه ای داره یا نه!!! حالا خواستی بذاری حداقل از اینایی بذار که مواد شیمیاییشون کمتره...

مامان امین جون پیشاپیش عروسی خوش بگذره! اینجوری که آدم ملوس تره تا باربی باشه خخخخ، برا تاریخ زایمانت هم مراجعه کن به ال ام پیت، و سونوهای سه ماه اول، 40 هفته از شروع اولین پریودی، معمولا تاریخ زایمان طبیعی هست (280 روز)، حالا دکی ها برا تاریخ سز از دو هفته تا یه هفته زودتر تاریخ میدن، برا شما حدودا میشه 13 آبان تا 20 آبان، ولی دیگه 7 آبان خیییلی زوده!

ضحی جون تخت و کمد دخمل گلت مبارککک، خیلی ناز و ملیحه، فوضول دونم راحت شد! آخییییشششش!!

پریا جون خدا رو شکر که مشکلی نبوده عزیزم، من در مورد اینکه بتا زده باشی نشه خون بند ناف رو نگه داشت چیزی نشنیدم، یه سر اینجا بزن
http://www.rsct.ir/

نازنین جون خدا رو شکر که همه چی اوکی بوده، عکس های آتلیه ایت هم مبارک، کلی به دماغ روتوش شده ت خندیدم!
منم فکر کنم مامان ششم هفتم تاپیک شم، از همین تریبون اعلام میدارم به محض اینکه بتونم بیام و از خودم خبر در کنم!!!

ساناریا جون انشاالله که چیزی نباشه عزیزم... برات دعا میکنم، نگرانی و استرس رو از خودت دور کن

فرشته مهربون جون معنی اسما رو هم که گذاشتی، من بازم پانیسا رو میپسندم..
انشالله که بهترین ها برای خواهر گلت رقم بخوره عزیزم.

شیوانا جون من وان ایرانی خریدم تاتیا ، تکی هستش، به نظرم که جنسش خوب و محکمه! تازه دریچه تخلیه هم تهش داره!!! دو حالت نشسته و خوابیده هم داره!! من خریدم 14400 تومن!!! یکی دیگه از بچه ها از بهار خریده بود 17000 تومان!! به همین راحتی به همین خوجمزگی، عکسش رو هم واست میذارم:
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/342a425a4612e7381.jpg

مصی جون من از دفع پروتئین چیز زیادی نمیدونم، بهتره اگه عجله داری خودت یه سرچی بزنی...

بی همتا جون ایشالا زود زود دوره سرماخوردگیت بگذره، مواظب باش و رعایت حال خودتو بکن که خدای نکرده عفونی نشه... اسم فرشته کوچولوت هم مبارک، خیلی دلنشینه

مینا جون اینقدر حرص نخور سر این بیمه و مرخصی و اینا، پیر میشیااااا، بعد نی نیت دنیا میاد فکر میکنه تو مامان بزرگشی خخخخخ!!

نیلی جون نی نی منم خیلی خودشو سفت میکنه و به یکی از اعضا فشار میاره!!! من که از دکیم پرسیدم مثل همیشه گفت طبیعیه!!! احتمالا از دکی مینا بپرسی میگه بخواب باید سونوی واژینال شی خخخخ

ساحل جون عزیزم ایشالا که زود زود خوب شی...

قو جونم بهتر شدی تو؟؟؟

میس ماری جونم کجاییییییی؟ بیا یه سرفه بزن و برو!!
Lilypie First Birthday tickers

ریحانه، 23 مهر 92، شب عید قربان، بزرگترین عیدی خدا به من و باباش شد...
سلام مامان قلمبه ها

ساناریا جون چه دلی داری تو پاشو برو بیمارستان انشاالله که هیچی نیست.

مامی الی خوش به حالت که خونت و تمیز کردی دست راستت رو سر من،من تازه تصمیم گرفتم جمعه ی این هفته یه کارگر بگیرم یه روزه خونه رو تمیز کنم چون خونم کوچیکه زود تموم میشه.الی جون فکر کنم این مادر شوهر تو 1000 بار زایده تا تو بزایی چقدر نگران بهش میگفتی رو چه حسابی میگی کیسه آبم پاره میشه؟

میس مارییییییییییییی و آیسان کجایییییییییییین؟

شیوانا جون من خودمم به این نتیجه رسیدم که ای کاش میرفتم سرکار تازه حقوقم و کامل میگرفتم.

نازنین جون نه بابا کجا امضا کرد و کارم تموم شد تازه شروع شده .قضیه ی ما شاه میبخشه وزیر نمیبخشه است .شرکتی که ما توش کار میکنیم میبخشه ولی این بیمه نمیبخشه.

بیتامیرا جون من داستانی دارم با این طول سرویکس کاشی یکی پیدا میشد تکلیف من و با این طول سرویکس روشن میکرد یکی میگه تو ماههای آخر مهم نیست دکتر خودم میگه اگر کوتاه بشه دهانه ی رحمت باز میشه و زایمان زود رس خواهی داشت خودمم نمی دونم چیکار کنم.

عاطفه کاش دکتر من و دکتر تورو با هم قاطی میکردن یه دکتر نرمال از توشون در میاوردن والله خیلی مهمه دکتر به مریض انقدر استرس نده والله مقصر منم نیستم وقتی دکترم یه چیزی میگه میگن حتما یه چیزی میبینه و میدونه که میگه دیگه.
Lilypie Premature Baby tickers
2728
سلام
مرسی از دوستای گلم که به یادم بودین.
خدا رو شکر بهترم.
کله نینی حسابی داره تو لگنم فشار میاره.
راه که میرم بین دو تا رونم درد میگیره و انگار استخوناش کوفته شده.
خلاصه حسابی تابلوئه که کله ش اومده تو لگن.

لک بینی بعد از خون ریزی داشتم که خدا رو صد هزار مرتبه شکر امروز دیدم قطع شده.
تو رو خدا دعا کنین این نینی سلامت بیاد و ناقص نباشه.
من هیچکس رو ندارم که بتونه بهم کمک کنه.

راستییییییییییییییی
از دیروز که آمپول بتامتازون زدم، قندم کلی رفته بالااااااااااااا
حتی من که قند ناشتام هر روز زیر 90 بود، امروز 117 بود !!!!!!!!!!
دیروز صبحونه نخورده بودم. ناهار فقط نون سنگک خورده بودم با خورشت. اونم خیییییییلی کم.
شام فقط آش جو خوردم. هر دفعه که قندهام رو گرفتم انقدر بالا بود انگار که دو کیلو کیک خامه ای خوردم. هیچ جوری هم پایین نمیومد.
گفتم دیگه حتما باید برم انسولین بزنم لابد. کلی اعصابم خورد شد ...
خلاصه امروز صبح سرچ کردم دیدم به ببببببببببه!!! همه جا تو سایتای پزشکی و دارویی و ویکی پدیا، توی عوارض جانبی آمپول بتامتازون، نوشته: افزایش قند خون - کاهش اثر داروهای پایین آورنده قند خون

گفتم بگم اینجا که اگه برای شما هم پیش اومد نگران نشین.

عاطفه جون زنگ زدم رویان پرسیدم اگه آمپول بتا زده باشیم میشه خون بند ناف رو نگه داریم یا نه.
وصل کردن به دکترشون. دکتره گیج بود!!! هی میپرسید واسه چی بتا متازون زدی؟ چند تا زدی ....
انگار اصلا روحش خبر نداشت که خیلیا تو بارداری این آمپول بتا رو میزنن.
آخرم گفت اگه فقط 6 تا زدی عیبی نداره ولی بیشتر بزنی دیگه خون بند ناف رو نگه نمیداریم!!!!
نفهمیدم حالا درست گفت یا نه؟ به حرفش اعتماد کنم یا نه؟
تو سایت رویان هم دیدم. چیز مشخصی راجع به بتا ننوشته ولی باز باید درست حسابی سوال کنم.

ساناریا جونم ایشالا که خوب میشی.
ما رو بی خبر نذار.
بتا رو زدی؟
الان هفته 34 هستی یا 35؟

ساحل جوووووووون دیدم نیستی چند وقته هاااااااا
پس حالت بد بوده.
اتفاقا صبح داشتم به این فکر میکردم که ساحل که روزی 10 تا پست میذاشت نکنه نینیش به دنیا اومده که نیومده چند روزه
بعد دیدم نوشتی که حالت بد بوده. خیلی ناراحت شدم.
ایشالا که زود خوب میشی.
من دعا میکنم برای خودتو نینیت.
از حال خودت بازم خبر بده عزیزم.

شیوانا جون من وانی گرفتم که یه سطح نوزادی هم داره. فوم هم خودش داره و نیاز به انداختن اسفنج نیست توی وان.
احساس میکنم با سطح نوزادیش راحت میتونم نینی رو خودم حموم کنم.
آخه من کمک ندارم بعد از اومدن نینی.

بیتامیرا جون فکر کنم اون خونریزیم از کنار جفت بوده. نمیدونم والا.
حالا میترسم برم دسشویی شیکمم کار کنه دوباره خونریزی کنم.
دکتر بهم شربت ملین لاکسی ژل داده. اونو صبح خوردم ببینم تاثیر داره یا نه.

مامی الی جون
آتنا جون
خیلی ازتون ممنونم.

مینا جون میدونم چی کشیدی. درکت میکنم.
این همه دوندگی کردی آخرشم اینجوری گفته یارو.
حالا عیبی نداره. فدای یه تار موی نینیت.
سعی کن استرس نداشته باشی. بی خیال بیمه و حقوق باش. تونستی پیگیری بکن ولی خودتو ناراحت نکن.

غزاله جون ایشالا که مشکلی پیش نمیاد عزیزم.
من دعا میکنم برات.
حتما بیا از خودت خبر بده.
نمیدونم چرا زایمانهای زودرس و مسمومیت حاملگی زیاد شده.
شوشو میگه از پ ا راز یت ها ست.
مواظب خودت باش.

بی همتا جوووووووون
خیلی ناراحت شدم از اینکه اینجوری شدی.
رفتی پیش دکی؟
الان حالت چطوره؟ بهتری؟
ایشالا که زود زود خوب بشی.
این اواخر هر چی بگی داره برامون پیش میاد.
ایشالا نینیامون به سلامت به دنیا بیان.
خوش به حال ابریشم و شیما و سمیه الان خیالشون راحت شده.
دخمل گلم
Lilypie Maternity tickers
سلام به همه مامانای منتظر

بچه ها من حال تایپیدن زیاد ندارم...پستاتونو خوندم انشاالله ساناریا و ساحل و پریا و بقیه بچه هایی که هر کدوم مشکلی براشون پیش اومده زودی خوب بشن
از همه ی کسایی هم که از تخت و کمد دخملم تعریف کردین و تبریک گفتین ممنونم



شیوانا جون وان منم عین وان عاطفه اس و فقط سرخابیه مارکشم تاتیا است و اسم مدلشم تندیس هستش... من خودم از خیابون عبدالرزاق خریدم...به نظرم از همه ی وانایی که تا حالا دیده بودم محکم تر و کاربردی تر به نظر میرسید قیمتشم 14000تومن بود البته یه جایی دیدم 18000 میداد

فعلا برم
سلام به همه مامانهای عزیزم خوبیدامیدوارم همگی درصحت وسلامت باشی
منم سونارانجام دادم روزپنج شنبه وامروزنشون دکترم دادم وزن دخملم ٢٧٥٠درهفته ٣٦و گفت بچه سرش بالاست زیرسینه راستم احتمال زیادبایدسزارین بشم منم اینجادست تنهام دوست دارم طبیعی زایمان کنم به نظرشماها آیاامکان داره سرش بیادپایین
وچکارکنم تاسربچه ام بیادپایین بچه اولم طبیعی بوده امااین دومی خیلی اذیتم میکنه
چندروزه که ترشح ام ببخشیدکمی بودارشده امروزکه به دکترم گفتم قرص داخلی واژینال داده میخاستم ببینم کسی بوده مثل من وآیاداخلی کسی استفاده کرده یانه ممنونم
خداوندامراآن ده که آن به.
واااااااااااااااای! من خیلی نبودم یا شما خیلی فعالیت انگشتی از خودتون در کردید؟ چه قده پست خونده و نخونده داشته بیدم من.

در مورد خودم باید بگم که مشکل ما حل نشد که نشد و با دخالت زن دایی بی تربیتم بدتر هم شد و گندی بود که هم زده شد و بویی بود که بیشتر درومد! من واسه زایمانم خیلی روی این زن داییم حساب میکردم ولی واقعا با این خل بازیا و هرج و مرج بازیا و بحران سازیای از نوع اضافه مصمم شدیم که هرگز حتی اگه مردم هم زنگ نزنیم به این زن دایی که بیاد کمک. بنابراین من بعد زایمان بسیار شیک برمیگردم خونه و میبینم شرایطم چه جوریه. اگه دیدم حالم خوبه و میتونیم با همسرم از پس همه چی بربیام که هیچ اگر نه واسه 3-4 روز یه خانم واردی رو پیدا کردم که مطمئنه میگم بیاد بهم کمک کنه. بعد از یک هفته به خانواده هامون میگیم و بعد از یکی دو ماه که راه افتادم تو بچه داری به بقیه اجازه میدم که بیان برای دیدن. خیلی بعید میدونم که بزارم کسی بفهمه. فقط دو زار آرامش و خوشحالیمو بابت دیدن نی نی جونم ازم میگیرن و میرن پی کارشون. ایشششششششششششششش.

عیبی نداره. اینم میگذره. به قول شهریار " زندگی خسته کند گر همه یکسان گذرد رنج هم گر به تنوع رسد آسان گذرد". اینه که منم به شرایط جدید و وحشتناک و مزخرف خودم عادت در نمودم و با بیخیالی فقط دارم حرص میخورم!!!

از دردا هم باید بگم با ورود به ماه نه یه چند روزی دردایی از نقاط بی تربیتی بدنم کشیدم که مپرس. اولا که حسابی داخل واژن و لگن و کشاله رونم درد میگرفت دوما که مقعد درد بدی هم گرفته بودم که همش میگفتم الانست که یه چیزی هولوپی بزنه بیرون و تبدیل به هموروئید بشه. با اینکه کلا در جریانید که این شکم من دائما در حال زحمت تخلیه کشیدنه و بدون هیچگونه زحمتی همه چی رو دفع میکنه. خب البته تا الان خدا رو شکر هیچ چیزی که زده باشه بیرون مشاهده نشده خوشبختانه و دردام هم بعد از 3 روز خوب شد.

پگاه جون بابت تبریکت واسه ورود و دخول به ماه نه بسی سپاسگزارم ولی بدبختانه این ماه نه واسه من اومد نداشت! به قول شاعر این روزا " هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم"و یا به روایتی دردی از نو! چهارشنبه پیش شکمم حسابی درد گرفت و اولین انقباض کاذب رو تجربه کردم. مدلش این طوری بود که گرفت و دیگه هرگز ول نکرد! دردش تا پهلوها و دنده هامو هم درگیر کرده بود. شانش آوردم چون همون روز هم وقت دکترم بود. خلاصه که رفتم دکتر و دکتر بهم ایزوپرین داد و با اینکه خیلی کم wbc تو آز ادرارم بالا بود و کشت ادرارم هم منفی بود و حتی اینبار باکتری هم نداشتم ولی بهم دو بسته آموکسی سیلین هم داد و بهش گفتم بتا بزنم یا نه گفت معمولا بالای هفته 34 توصیه نمیکنم ولی اگه اصرار داری بنویسم که منم اصراری نداشتم. بهم گفت اگه دیدی هر یه ساعت یه بار شکمت این طوری شد برو بیمارستان ولی خودم فهمیدم که اینا انقباضای کارساز نیستن چون اولا که قله رحمم نرمه نرم بود و دوما که دردی نبود که بگیره و ول کنه. گرفته بود و ول نمیکرد. خودم فکر میکنم به خاطر نفخ بود. چون ناهار لازانیا درست کرده بودم و فکر هم نمیکردم که نفاخ باشه ولی بعدا پرس و جو کردم دیدم نفاخه. خلاصه که بتا رو نزدم ولی ایزوپرین رو میخورم.

راستی از روزی که ایزوپرین رو میخورم حرکات پسری خیلی کم شده. قبلا فقط مشت و لگدی بود که حواله مثانه و دنده من میکرد ولی حالا خیلی با ادب فقط بعد از غذا جا به جا میشه. از این بابت واقعا ناراحتم که البته از اون بابت که خیلی بی نهایت تکون های دردناک میخورد هم خسته شده بودم(کلا نمیدونم که ناراحتم یا خوشحال). تو نت که میگشتم دنبال عوارض ایزوپرین دیدم که بعضی از دکترا دیگه این قرصو منسوخ شده میدونن و تجویز نمیکنن که نگرانم کرد. تصمیم گرفتم دیگه از امشب نخورم ببینم دوباره شکمم اونطوری میشه یا نه.

دیروزم با خواهر شوهرم تلفنی صحبت میکردیم بهش گفتم اون روز با درد رفتم دکتر بهم گفت که نزار معاینه داخلیت کنه اصلا. حتی همون هفته 38. گفت بزار تو همون بلوک زایمان و به وقتش معاینه میشی میگن بهت که لگنت چه جوریه یا دهانه رحمت بازه یا بسته. حالا نمیدونم ولی به نظرم پر بیراه هم نگفت. نظرت؟

مامان آتریسا جوووووووووووووووووووووووووون هنوز باورم نشده که زایمان کردی. چه باحال. تولد دخمل خوشگتو تبریک میگم عزیزم(اونم بعد از این همه مدت! فکر کنم الانه دخملت دانشجو هم شده بید دیگه!). هر وقت فراغت پیدا کردی بیا بگو که مشکل شیر رو چه طوری حل کردین.

ابریشم جون بهت تبریک میگم. ایشاالله که این دردا هم تموم شه و بتونی با آرامش از وجود دخملی لذت ببری. ما رو هم بیخبر نزار.

مینا جون دیگه این سرویکس تو یک کیلومتر باشه یا یه میل به هر حال کاری از دست تو برنمیاد که هی میری اندازه میزنی و از خودت نگرانی در میکنی! دکتره بهت گفته اندازه سرویکس خوابیده بیشتره تا ایستاده؟ خخخخخ مگه کسی هم هست اینجا که ایستاده طول سرویکسشو چک کرده باشه آخه. فکر کن وایستاده سونوی واژِینالت کنن! چه با حال و جل الخالق! وای! چه بی ادب! چه غلطا! در مورد بیمت هم کاملا درکت میکنم. منم وقتی درگیر کار اداری میشم حتی اگه در حد تکمیل پرونده برای فارغ التحصیلی هم باشه چنان در هم میریزم و به زمین و زمان فحش میدم که بیا و ببین. اصن الان که فکر میکنم میبینم از این دیوانه کننده تر برام وجود نداره. الان این همه مشکل دارم ولی اعصابم به اون اندازه که کسی بهم میگه برو اینو مهر بزن و بیا خرد نیست!

بچه ها (و پرنا کوچولو) این نوک می می نداشتن و کوچیک بودنش یعنی چی و به چه میزان؟ نداشته باشه رو که میدونم ولی الانه به می میهای خودم بسیار مشکوک شده بیدم! کوچیک باشه یعنی چند میل ، چند سانت، چند متر؟! یه بند انگشت ؟ 2 تا؟ خلاصه که یکی منو از این شک رها کنه! مال من نه فلته نه پستونک!

سودی جون چه فرشته نازی داری تو. غزاله جون دخملی شما هم فوق العادس. خدا حفظشون کنه. دلم رفت براشون.

لیلیان جون فکر کنم صفحه ها طولانی تر شده. واسه همین تعدادش اومده پایینتر. هر چی میزنم بیاد پایین تموم نمیشه! بعدشم که من میخواستم مجازی بمونم که اینجا حسابی از مشکلاتم بگم و های های بخندم که این دوستان نزاشتن و هی منو راه و بی راه خواب دیدن و الانه شدیدا در معرض لو رفتن هویت به سر میبرم. یه بارم اومدم داستان زندگیمو بنویسم که میرفت بشه یه کتاب شونصد صفحه ای ولی هر چی مرور کردم دیدم که همش غم و غصه و دیگه خیلی زور زده باشم تلخنده. خلاصه که سپردمش به دست بااااااااااااااااااااااااد! راستی مامانت بسی درست گفته و به به به این مامان که چنین تربیت درستی رو سعی کرده انجام بده!

بی همتا جون تو چرا اینقده سرما میخوری خووو؟ میبینم که تو هم از دنبال اسم گشتن خسته و کلافه شده بیدی. من که در نهایت یه تصمیم بسی غریب گرفتم. سه تا اسم رو کاندید کردم که میخوام وقتی به دنیا اومد هر کدوم رو که بهش بیشتر میومد روش بزارم! وقتی باهاش چشم تو چشم شدم. ای خداااااااااا. دیدی چقدر بده آدم بالا میاره؟ منم ماه 4 ویروس گرفته بودم یه شب تا صبح جان مبارک رو بالا و پایین آوردم و مردم. الان واقعا میگی احساس مرگ داشتی درکت میکنم. این همسری من هم ویروسی شده بود خودمونو کشتیم که من گرفتار نشم. تا حالا که به خیر گذشته ایشالله که دیگه نگیرم. تو هم یه ذره بیشتر مراقب خودت باش و خودت حسابی برس. بازم جای شکرش باقیه که الان مریض شدی چون واقعا هر چی جلوتر بریم مریض شدن عوارض بدتری داره.

ساناریا جون چی شدی تو یه دفعه؟ به محض اینکه تونستی بیا بگو چی شد وضعیتت؟

عاطفه جون تو نزدیک زایمانی من واسه تو هیجان دارم در حد لالیگا! ایشاالله که بری و طبیعی و راحت و آسوده زایمان در کنی و سه تایی برگردید خونه. ما رو بی خبر نزاریا. زایمان از زبون تو خیلی خوندن داره.(راستی اینم یه سرفه طولانی و آبرومند فقط به خاطر تو!!)



باران جان من میخواستم برم صارم بزام ولی حالا تصمیمم عوض شده چون بیممون رو قبول نمیکنن. میخواستم برم آزاد بزام که جیب مبارک یاری نکرد و حالا میخوام برم بیمارستانی که طرف قرارداده. بنابراین در مورد هزینه ها و اینا خیلی پیگیر نشدم.

عاقا خسته شدم. یه استراحتی چیزی بکنین اینقده فعالیت هم ضرر داره ها! واقعا از اینکه هستین و باهامین خوشحالم. از همتو بسی سپاسگزارم به خاطر دلداری ها و روحیه دادناتون. حیف که اصلا آدم احساساتی ای نیستم وگرنه آخر پستم حتما مینوشتم که بووووووووووووووووووس به همتون دوست جونای خودم!!!

سلام دوست جونا

bitamira جون نمیدونم منم میخام سزارین بشم ولی نمیدونم که قبل از عمل معاینه داخلی میشم یا نه ولی حدس میزنم نمیکنن

پریا جون میشه بگی هزینه ای که بابت خون بند ناف میگیرن چقدره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Lilypie Pregnancy tickers
سلام به همه مامانای جایزه دار
حالتون چطوره؟ نی نی چه کسایی به دنیا اومد؟
امیدوارم همه تندرست و شاد باشن.
منم خوبم یه مدت سرما خورده بودم یه مدت هم به خاطر کم شدن تکونای نی نی درگیر بودم.
بچه ها کسی اینجا انسولین میزنه؟
ممنون میشم جواب بدین...


"دنیز"قشنگم به زندگیم خوش اومدی...
دکترم هم دستمزد جدا نمی کیره...............من سری قبل که سزارین شدم توی بلوک زایمان ٢_٣بار معاینه شدم البته کیسه ابم هم باره شده بود.شاید به خاطر این معاینه کردن که ببینن نی نی مدفوع نکرده باشه.اکر ترشحاتتون سبز رنک باشه یعنی نی نی مدفوع کرده و باید فوری بیارنش بیرون.....................
عاطفه جون توی بیمارستان بهمن اون موقع که من زایمان کردم حدود ٢سال بیش خانمی بود به نام خانم هاشمی که مسیول کرفتن خون بند ناف بود از طرف رویان اموزش می بینن و خودشون خون رو می فرستن برای بانک خون.خانم هاشمی معمولا توی کلینیک زنانه.می تونی با اون هماهنک کنی.هیج هزینه ای هم نمی کیره
2706
ارسال نظر شما
2687