2726
عنوان

مامانهای آبان 92+ نی نی های ناز و سالم و باهوش

| مشاهده متن کامل بحث + 1218382 بازدید | 15785 پست
سلام به همه...
دیروز بعد از ١٥ روز تازه همسر عزیز تشریف بردند نیلو و جواب آزمایش غربال رو گرفتند چون وقت دکتر داشتم... ریلکس خان قبضو میزاره تو دفترش نه خودش میره بگیره نه میده دست من... خلاصه ناهار اومد خونه چون ساعت دو و نیم وقت صارم داشتم، سر میز داشتیم ناهار میخوریم گفتم جواب آزمایش نرمال بود راستی؟ اونم سرشو انداخت پایین و با من و من کردن گفت نه... چشمام داشت از حدقه میزد بیرون... شاید ٣ ثانیه هم نشد که گفت نوشته low risk نه نرمال اما اون سه ثانیه برای من سه ساعت بود... بعدش دیگه نفهمیدم چی شد تا خود صارم اشک ریختم الکی!!!!! که تو مثلا به من استرس وارد کردی... بنده خدا گناهی نداشت احساساتم برای خودم هم عجیب و غریب بود...

بعد ازینکه از صارم برگشتم یه ایمیلی برام اومده بود که از شدت خوشحالی داشت نفسم بند میومد.... ایمیلی که شاید مسیر کل زندگیمو عوض کنه... خلاصه دیروز روز بسیار عجیبی بود و انقدر هورمونهای مختلف تو خون من اومده بود تا ساعت سه نصفه شب خوابم نمیبرد.

میس ماری جان
با لباس هندی صد درصد مخالفم.
طبق تجربه دیدم که لباسهایی که از زیر سینه فقط چین میخورند و تا پایین میان خیلی تو تن زن حامله زشت میشن چون یه استوانه بزرگ چین دار میشن، دلیل اینکه اون چین سه طبقه رو بیشتر پسندیدم این بود که یه شیپی به پاها میده... برعکس بعضیا من دوست دارم توجه دیگران رو از روی شکمم بر دارم... حالا با آرایش مو یا اکسسوری یا هرچیز دیگه. در ضمن واقعا معلوم نیست که هیکل آدم چه ریختی بشه و چربی از کجاها بیرون بزنه برای همین لباسی که روی شکم تنگ شه یکم ریسکیه.

ghoo جان
مدل لوستر خودت از همه بهتر بود.

عاطفه جان،
اگر روحیاتت اینجوریه، بیخیال... صفا کن... GRE میخوای چکار... مهم اینه که دل آدم خوش باشه، حالا هرجا که باشی دلت خوش نباشه لذت خم نمیبری... که خدا رو شکر تو از دل خوش و شادی چیزی کم نداری...

DelNia جان
هم دکتری عزیز... خانوم دکتر خیلی گوگولی شده بود دیروز، بسی مشعوف شدم دیدمش... بر عکس دفعه قبل سر حال و با حال بود. البته خیلیییی دیر اومد و من تقریبا ٣ ساعت معطل بودم باز!!! ولی همه تحریم هایی که گفته بودیو ماماش بهم گفت. خانوم دکتر هم گفت: خوشکل خانوم میبینم مو رنگ کردی به خودت رسیدی، گفتم آره. گفت حالا اشکال نداره ولی برای احتیاط تا هفته ٣٦ بیخیال شو... بعدشم منو فرستاد کمربند بارداری بخرم و کلاسهای آمادگی زایمان رو هم توصیه کرد... خلاصه من صارمو دوست دارم چون همه فوق العاده خوش اخلاقند. گفت خیالت راحت انقدر زایمانت خوب خواهد بود که دلت میخواد هی بچه بیاری... حرفش دلگرمی خوبی بود اما سونوم نکرد صدای قلب بچه رو هم نشنیدم گفتند کوچولوهه پیدا نمیشه. سرویکسم رو هم گفت خوبه .
کلاسهای آمادگی رو پرسیدم قیمتش واقعا خوب بود، در مقایسه با کلاسهای روستا مفت بود تقریبا.
هفته دیگه باید برم کشت واژن. یوگا هم قیمتش خوب بود، بنظرم خواستی بری برو همونجا.
تو فاصله معطلی برای دکتر، مشاور تغذیه هم رفتم، گفت کم غذا میخوری و خلاصه یه رژیم یه ماهه داد. گفت که قبل حاملگی وزنم سه کیلو کم بوده و من انگشت به دهان موندم که همه عمر توهم چاقی داشتم!!!
تاریخ تقریبی زایمان هم هفته آخر آبانه بیست و پنجم به بعد که فکر کنم بچه ام آذری شه آخر...

راستی چه جالب که پدر شما هم تو اینکاراست. بابای من تو کارای چوب و دکوراسیون کلاسیکه...
درباره کمربند الان شما استفاده میکنید؟ بنظر من الان خیلی مسخره است من دلم خیلی کوچیکه آخه، نمیدونم ضرورتش چیه، کمر درد هم اصلا ندارم موقع پیاده روی هم کاملا راحتم...

دوستای خوب، جدیدیا، قدیمیا... برام دعا کنید که پیغامی که لازمه رو از اتفاقای اطرافم بگیرم و تصمیم درستی که به صلاحم هست رو بگیرم...
مواظب خودتون باشید!!!
هوراا جون سلام بابت خبر خوب برات خوشحالم.... کلاسای امادگی صارم فقط برای کساییکه میخوان اونجا زایمان کنن...اخه من شاید خاتم یا ساسان زایمان کنم اما صارم برام خیلی خوش مسیره نسبت به روستا
یکی از محبوب ترین عبادت ها ازار نرساندن به دیگران است


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام بر قلمبگان عزیز..

میس ماری جون..من چند روز پیش یه سر رفتم فروشگاه افتاب..یا همون نمایندگی مکسی کوزی تو ولیعصر..ندیدم که روبا

رو گذاشته باشه...ولی توی اوای کودک دیدم..دنیای کودک و سه نی نی هم من که رفتم چیز خاصی توشون نبود...من که

دست خالی برگشتم..ولی باز اوای کودک ..چار تا جنس توش بید...به نظر من اونی که مدل لحافش عروسکی بود..قشنگتر

بود... و تازه میتونی برانینی دوم هم ازش استفاده کنی.....در ضمن مال منو نمیشه تغییر رنگ داد..چون غیر از لحافش زیر روبا

دو تا باکس داره که همرنگ لحافه..و اونارو دیگه نمیشه داد درستش کنن!...اینه که من هم به کله ام زده بدم برام یه چیزی

درست کنن....چند روز پیش توی یه مغازه هست..بالاتر از بیمارستان دی...اسمش توش کلمه مدرن رو داره!!!ولی دقیق یادم

نیست..یه مدل از تخت نوزاد مادر کر گذاشته بود..البته نه اصلش رو هااا...از روی مدل مادر کر زده بودن..کمدش رو هم البته

داشت..تمام چوب هم بود...من خوشم اومد..شاید دادم برام بدرستن...چون واقعا گهواره ها غالبا انگار تو دیندر اباد!! طراحی

شدن!!در مورد لباس هم بنده بی تقصیرم!!..هیچ ایده ای از خودم نمیتونم در کنم...چون خیاطیم برعکس شما که هنرمنددددد

بیدی...در حد دوختن خشتکه!!...ولی به مدل اول نمره0.75 میدم....وبه دومی هم 4 نهایتا...چون اگه دقت کنی..از زیر سینه

گشاد نشده.. و فکر نکنم شکمت توش راحت باشه...بدی لباس هندی هم اینه که حالا اون وسط تو عروسی درخت از کجا

پیدا کنی که بری دورش بپیچی؟؟!!..بابا ایچی کی داناااااااا!!


ساناریا جون...دودوروددووووووووو..مبارکه...و مبارکه...دخمل دار شدنت...خوشحال باش که

مادر زن میشی.....!!جات رو فرق سر داماد بید!!..نه مثل این مادر شوهرای طفل معصوم که که صندلی مخصوصشون یه

کاکتوس گنده بید...اخه یه بار تو شهر کاکتوس محلات یه کاکتوس تیغ تیغی گرد خیلی بزرگ رو روش زده بودن صندلی

مخصوص مادر شوهر!!!!..با نوع زبون مادر شوهرش هم که اشنایی داری!!..پس فیسسسسسسسسسسس بهتون

پسر دارا!!


عاطفه جون....بابا کوکب خانوم!!..بانوی پاکیزه و با سلیقه!!...من هم بسیار به نعنای خشک خونگی که تر و تمیزه و برعکس

نعناهای بازاری که به زردی میزنه..سبز پررنگه..علاقه مندم...ولی چون به عمرم تا حالا از شدت گل و گشادی دستم به

سبزی نخورده...به جاش میرم پاچه خواری مادر بزرگم رو میکنم که مثل شما بانوی پاکیزه ای بید!!.. و کلی از نعنای خشک

خونگیش که تو سایه و زیر پنکه خشک میکنه و یکه و ممتاز بودنش تعریف میکنم..تا بین نوه ها..هر وقت نعنا خشک میکنه

...سهم منو کنار میذاره!!اوهووووووووووووم...


دلنیا جون...من به اون چند تا مغازه میر داماد هم سر زدم..بیشتر کودک فروشن تا نوزاد فروش...و البته لباساشون هم برندد

نیست..البته برندای ایرانی مثل تعطیلات و سها اونجا شعبه دارن....که من ازشون خرید نکردم..من خیلی خیال خرید لباس

ندارم..فقط تا سه ماهگی..برا اون هم چون الان موقعیت سفر ندارم خودم..حتما یه سر به مزون ها میزنم


قو جوننننننننم..مبارکه لوستر اتاق نینی..بسی خوشمان امد...البته از همون مدل پروانه ایش..تازه من برعکس بعضی

دوستان از پسرونه اش هم خوشم اومد....این هم عرض کنم خدمت دوستانی که گفته بودن مگه پسرا فقط به ماشین

و هواپیما علاقه دارن؟؟..بعلللللللللللله..اون هم چه جور!!..باورتون میشه پسر من اولین کلمه اش..ماشین بود؟؟!!..نه مامان!!

..الان هم بی اغراق میگم...بالای 200 تا ماشین جمع کرده!!..از کوچیک و بزرگ!!.شوهرم میگه میترسم این با این علاقه اش

به ماشین اخر سر بشه راننده تریلی..کامیونی .چیزی!!!..ولی من میگم..نه..پسرم میشه یکی از طراحای به نام و درجه اول

صنایع طراز اول خودرو سازی....مثل مرسدس.....BMW ..لامبورگینی و .....!!!...حالا دیگه شما هم تایید کنید دیگه...بابا مادره

و هزار تا ارزو برا بچه اش دیگه..والا!!


ننه ارین جون...اینی که گفتی طبیعیه..همونجور که دوست فرهیخته و فرزانه مون عاطفه خانوم کدبانو...گفتن تکونای نینی

الان زیاد مهم نیست...روش فوکوس نکن..من هم گاهی روزا خیلی تکوناشو احساس میکنم..گاهی کم..نگران نباش!


پگاه جون...ما از این مدل لباسایی که تو از خودت در کردی بسی خرسند شدیم و مشعوف!!..فقط حیف که نه خیاطی بلدم

..نه شکر خدا یکی عروسی میگیره که ما رو دعوت کنه...هرچی جوون داشتیم تو فامیل..سرگردون غربت شدن رفت پی

کارش.....هییییییییییییی...همه اعم از مغز و بی مغز و مخ فندقی فرار کردن به اور سیز!!!!..


مامان اتریسا...غصه نخور...اولاش شاید بهت سخت بگذره...ولی خوشبختانه ادمی زود به شرایط جدید عادت میکنه..اون هم

وقتی توام باشه با رفاه و ارامش بیشتر....به اینده نینی فکر کن....


در جستجوی رویا!...از قدیم گفتن خواب زن چپه...پس در نتیجه نینی تو هم در صحت و سلامت کامل به سر میبره و به این

دنیا میاد..از خواب اشفته نگوووووو..که من دیشب با اجازه تون بعد خوردن یه بشقاب خورش قیمه بادمجون در وعده شام!!!

...تا صبح چنان خوابای بی سر و تهی دیدم...که واقعا شرمم باد!!!..مختصر بگم...نه بابا ولش کن اصلا....خاک وچوووووووووک

...باد برسونه به گوش شوهرم..سه طلاقه ام میکنه!....چه جلافتا که در نکردم!!


نازنین الف جون...خیلی مرسی از مطلبی که گذاشتی...جالب بود


دوستای تازه وارد هم خوش ویومدین...شرمنده که حافظه من هم در رقابت با حافظه مامان نسیم.!!...با حافظه موجودات

تک یاخته ای..و بعضا با حافظه پرز قالی برابری میکنه!!..ایشالا زیادتر که اومدین...اسماتون یادم میمونه


شیما جون...من هم روزایی که زیاد سر پا هستم..یا حتی زیاد میشینم دلم درد میگیره..استراحتتو بیشتر کنی باید..


و اماااااااااااا..بالاخره من هم موفق شدم کالسکه و کریر مورد نظر رو ابتیاع نمایم!..جالبه که اصلا رنگ بژ یا کرمی که این

همه سرش بحث بود رو نداشتن!!..و منظور فروشنده از رنگ کرم....چیز دیگه بوده...مثل اینکه اون وقتی که به ما امار میداده

کلا سرش به جای دیگه اش پنالتی میزده...در نتیجه ما هم بعد از کلی نگاه کردن به رنگای موجود...و متعاقبش بر و بر

زل زدن به همدیگه...(من و شو هرم...که یعنی به نظرت کدوم رنگ؟؟!!!)..رنگ شکلاتی نسکافه ای رو برگزیدیم..عسکش رو

هم پایین میذارم...دیگه همینی که هست!!!..بهترترشو!!..نداشتن!



آپلود عکس



















AlternaTickers - Cool, free Web tickers
2728
سلامن علیکم به همه مامانای گل گلاب، عرق بیدمشک، باقلوا، قند عسل، هلو، گلابی، لبو، و ...
زهرا جونم خواباتو بی خیال... همین طور که زن دایی ترزای بنده (ابریشم جون) فرمودند: خواب زن چپه!! منم که کلا تا دلت بخاد خواب می بینم، فکر نکنی همشون خوب و گل و بلبلن!! خوابای دهشناک و درهم و ترسناک و ... هم می بینم که دیگه اینجا نمیگم ذهن دوستان مشوش بشه! همین دیروز با صدای گریه خودم از خواب بیدار شدم!! تازه چشمام هم اشک اومده بود! واقعا خواب بدی بود! خب دیگه وقتی نصف بیشتر روز رو در خواب سپری می کنم انتظار بیشتر از این هم ندارم!!

میس ماری جون، فکر کنم الان داری تو صارم حال میکنیا! بلا امروز کلاس آکوا داشتی؟ خوج به حالت، خوش بگذره، بیا اینجا بتعریف دل منو آب کن، بعدشم چشششششم، چوب و تخته اضافی نمیخرم، طبق تفکرات اخیرم، یه گهواره میخرم و چون کمدمون به هیچ وجه من الوجوه جا نداره یه کمد فینگیلی هم میخرم، والسلام، بعدشم واقعا لباس عروستو خودت دوختی؟؟؟؟ بابا تو یه هنرمند نمونه بیدی واقعا بهت افتخارمی کنم! من که همیشه پیش خودم تفکر میکنم این شوشوی من بفهمه این زنهای مردم نسبت به زن خودش چقدر استعدادهای نهفته و آشکار دارن، ما رو طلاق میده بریم پی کارمون!! راستی منم با نظرات دوستانی که دوست دارن شکمشون تابلو بشه در لباس، کاملا موافق بیدم! الانم یه جور تو خیابون راه میرم که هر کی ندونه فکر می کنه پا به ماهم!!! خخخخ

نازنین الف جون! باز حالا خوبه تو اشکال هندسی رو بلدی خیاطی کنی، منم فکر میکردم بلد باشم، ولی یه گندایی زدم که بماند....!!!

ساناریا جون، دخمل دار شدنت مبارکاااا باشه، به به به، حالا بزن تو کار دوخت و دوز لباسای دخترونه فینگیلی کوشولو.... اینقدر هم فیییس در نکنین، ولی کفشش خوجل بید دلم خواست

پگاه جون – مراد وصله کار خخخخخ- بیا تعریف کن سر امتحان چقدر گند زدی! من که مطمئنم افتضاح دادی!!!

آلاله جون، این سایتای اینترنتی که خرید دارن، حالا بعضی هاش که قابل اعتماد نیستن به کنار، به نظرم قیمتاشون بالا بید! بنابراین آلاله جون حیا کن تنبلی رو رها کن!!!

گیس گلابتون جون، بسی خوجحال و خرسند شدم که میخای بری مدرسه! ایشالا که خوش بگذره،

مامان زینب جون، آخه چرا؟ چند وقتت بود؟ به هرحال غصه نخور و بدون که خدا صلاح کار ما رو بهتر میدونه، انشاالله که به زودی زود مامان شی

مارتا جان، جغد عزیز!! ضمن خوشامدگویی زیاد از خودن عجله درنکن! ، مال من 18 هفته و اندی بودم که وول های کمی احساس میکردم و الان قوی تر شده!، ولی تا 21 هفته هم جا داره...

سیدنی جون، مرسی!

شهتاب جون، ای بلا!!! ولی یواشکی نیا، با کلی اهن و تلپ!! بیا خخخ، ما باید به شما احترام در کنیم از خودمون، آخه شما پیشکسوت ما بیدید!!

دلنیا جون، ایشالا که جواب کوادمارکرت هم عالی باشه... ها این بورانی خیلی چیز خوشمزه ای بید، من که علاوه بر اسفناج، نعنا و پونه و آویشن (که البته تو همدان بهش میگن آذربه)، و گردو و نمک و پودر سیر یا موسیر توش میریزم، به به حتما امتحان کن، مشتری میشی! خب در مورد زایمان راحت هم، طبق گفته ابریشم جون و بزرگان دیگر، چون خواب زن چپه! خدا میدونه چه زایمانی از خودم در کنم!!!

فنجون جون، پرنسس شما هم مبارک...، خب اگه از الان مو داره فکر کنم تا زمان تولدش موهاش بلند بشه و جی جی هم در بایره و خلاصه ... وقت شوهر دادنش باشه! اینه که الان به جای سیسمونی، به فکر تهیه جهیزیه ش باش...

شیما جون، شاکری، شاکری، شاکری!!! خخخخ فقط خواستم یه ذره حرصتو درارم!! (یک عدد عاطفه خبیثث)

نیکا جون خریدات مبارک باشه، هر سایتی که تیکر ساختی کد html اش رو کپی کن تو امضات.

هوراا جون! الهییی چقدر این شوشوت اذیتت کرده! ولی خدا رو شکر که آزمایشت خوب بوده، راستی من به شدت الان فوضولیم گل کرده و میخام بدونم ایمیلت چی بید؟؟ اگه نگی شیرمو حلالت نمیکنم!

زن دایی ترزای عزیزم، الان یه لحظه احساس نوه داری بهم دست داد، خلاصه که از این نعناهای تمیز در اختیار نوه های گلم قرار خواهم داد... چه خواب بدی دیدی!!! خب نتیجه مادر ترزا شدن همینه دیگه... آدم بعضی وقتا دلش یه چیزایی وخاد دیگه....چه جلافتاااااااا، خریدهاتون هم مبارک باشه... خیلی هم خوجله و ایشالا نی نی گلتو بذاری توش حال کنه
Lilypie First Birthday tickers

ریحانه، 23 مهر 92، شب عید قربان، بزرگترین عیدی خدا به من و باباش شد...
سمان جان سلام.... عزیزم... کلوپ مامانای پاییز 92 هم مال ماست...البته ما هممون اینجا رو انگار بیشتر دوست داریم عرق ملی داریم بش

اینم ادرس کلوپ
http://www.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=19883
یکی از محبوب ترین عبادت ها ازار نرساندن به دیگران است
سلام سمان جون، خب خدا رو شکر که اینجا رو یافتی!! من تیکر دارم، 19 هفته و 4 روزم، شما هم تیکر بساز، در ضمن یه چیزی در گوشت بگم، خانوم مبصل ما ببینه پست تک جمله ای و احوال پرسی و چت رومی گذاشتی دعوات میکنه ها، گفته باشه، عین صفحه اول، مشخصاتتو پست کن تا مبصلمون بذارتت صفحه اول
Lilypie First Birthday tickers

ریحانه، 23 مهر 92، شب عید قربان، بزرگترین عیدی خدا به من و باباش شد...
سلام به همه
اینم اطلاعات:
دلشاد***23 بهمن****24سال***بتا720***دکتر حجتی***تهران

من شنبه سونوی جنسیت دارم و از غربالگری دوم.
انشالله جنسیتش معلوم شه منم مثل شما میرم خرید.
انسان ها در دو صورت چهره واقعی خودشان را نشان می دهند: اول آنکه بدانند کامل به خواسته هایشان رسیده اند یا اینکه بدانند هرگز به خواسته هایشان نمی رسند!!
سلام سلام صد تا سلام
من بازم چند روز غیب شده بودم دلیلش هم این بود که
1- مشغول تصحیح اوراق امتحانی بودم و اکنون تا حدی راحت شدم تا سری بعدی
2- بعد هم دنبال لباس واسه حنا بندون و عروسی بودم و بالاخره یه پیراهن خوشگل خریدم البته به سایز الانم .فکر نمی کنم تا ماه دیگه اندازم بشه ولی خوب بعد از زایمانم می پوشمش.
3- جواب تست غربالگری را گرفتم همه چیز نرمال بود.
-
3- من آز ادرار دادم کمی " دفع پروتئین" داشتم دکتر گفت برای خانم های باردلر تا زیر 300 طبیعی است اما بیشتر خطرناک است. به همین دلیل یک "آز ادارار 24 ساعته" واسم نوشت که خدا رو شکر 100 بود و گفت اشکالی نداره اما
هشدار به همه شما خیلی مواظب باشین حتما آز بدین که اگه دفع پروتئین دارین درمان بشود وگرنه بعد از هفته 20 منجر می شود به مسمومیت بارداری
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730