قبلا تاپیکی با عنوان دیگه تحمل ادامه زندگی با همسرم رو ندارم ایجادکردم که بدلیل نامعلومی متاسفانه حذفش کردن وحال به امید اینکه عدم حذف تاپیک جدید دوباره مینویسم:
کمی درباره خودم ::: 28سالمه وحدود7ساله که ازدواج کردم ویه دخترجدود4 ساله دارم -شاغل درسازمان دولتی هستم -همسرم درطی یکسال دوران نامزدی درخارج ازکشور بوده وما دورازهم بودیم وکلی هم باهم جروبحث ودعوا داشتیم وچندین بارتامرز بهم خوردن نامزدی پیش رفت که متاسفانه بهم نخورد- مدت ازماه سوم بارداری بدلیل مشکلات بارداری استراحت مطلق بوده وبه توصیه پزشکم رابطه جنسی اکیدا ممنوع بوده است بعدازفارغ شدن هم بمدت 5ماه افسردگی شدید بعداززایمان داشته وتحت نظردکتربودم وبهمین دلیل نیز هیچ رابطه جنسی با همسرم نداشته ام
طی هفته های اخیربا همسرم بدلیل اینکه بسیاربامن سردشده بود جروبحث ودعواهای زیادی داشته ایم که چندشب پیش اعترافاتی کرد.بخونید تا اوج ناامیدی وبدبختی من رو درک کنید:
" من درطی دوران نامزدی درخارج ازکشور با چندین دختردیگه رابطه داشتم ...اگرمردی هم بگوید من رفتم خارج واینکارونکردم دروغ میگه چون همه همکارهای من که اونجا بودن چه مجرد چه متاهل که همگی ازافرادتحصیلکرده ومهندس عالیرتبه مملکت بودن با زنهای دیگه بودند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درتمام مدت بارداری وبیماری بعداززایمان تو من با یه زن دیگه رابطه داشتم الان هم پشیمون نیستم چون اون موقع ازلحاظ جنسی دروضعیت بدی بودم واصلا توی کارم تمرکز نداشتم ...برای من روابط جنسی خیلی مهم هستن ...میدونم سطح توقعم ازتوزیاده ولی من ازرابطه زناشویی مون راضی نیستم نمیخوام بهت دروغ بگم که وای اشتباه کردم وببخشید وغلط کردم وازاین حرفها چون اگه زمان به عقب برگرده بازهم همین کاروخواهم کرد....
توروخدا میبینید چه با وقاحت حرفهاشو زده ............ازش متنفرم وهیچوقت نمیتونم ببخشمش ...بامن مثل یه آشغال رفتارکرد تاوقتی که خوب وسلامت وخوش وخرم بودم بامن بوده ولی وقتی بخاطربچه ای که ازخودش بوده دچارمشکل شدم براحتی رفته سراغ یکی دیگه .......حالم ازهرچی مرده بهم میخوره .......بهم نگید که ازاین به بعدباهاش خوب باش وبهش برس وخودتو واسش خوشگل کن و.................البته همه این حرفها درسته ولی ازکجا معلوم که فردا من دوباره مریض نشم ودوباره نرفت سراغ یکی دیگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من میگم مردها باید همیشه حامی وقدرشناس همسرهاشون باشن هم درزمان سختی هم درزمان خوشی.... آیا میتوان با این مردخیانتکار ادامه داد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا دیگه نمیخوام که ازش جداشم میخوام باهاش باشم وازش انتقام بگیرم وعذابش بدم
الان باهاش حرف نمیزنم و واقعا دوست ندارم که قیافه اش رو ببینم ولی نمیخوام که قهرکنم وازخونه خودم که به اسم خودم هم هست برم بیرون ...خودش هم همیشه میگه اونی که باید بره منم نه تو چون خونه مال توست...............
من الان سرکارهستم ونمیتونم ادامه بدم
ولی بازهم میام وازاین مرد نامرد براتون مینویسم