ببین مامی مهربون برای منم همینطور شد سونوی بیوفیزیکال برو من شب رفتم تنفسش مشکل داشت بخاطر همین صبحش با سه سانت بستری شدم و با امپول فشار زایمان کردم کم شدن تکونای نی نی رو جدی بگیر
وای 22 ام شد !! دیشب از ترس اینکه دردم بگیره تا صبح نخوابیدم. هر انقباض یا کمردرد کوچکی رو میگفتم نکنه شروع شد!! تا صبح روی کاناپه نشسته بودم. خوش به حال مردا به خدا تا صبح رو شکمشون میخوابن انگار نه انگار!!!!!!!!!!!!! نمیدونم چرا دیشب فکر میکردم حتما دردم میگیره همه وسایلمو آماده کردم ، خونه رو تمیز و مرتب کردم و کلی نشستم دعا و سوره های قرآن رو خوندم. از اول تاریخ 22/1/92 رو دوست داشتم. اما انگار خبری نیست!!!!!
سلام.آره والا مامان مهربون جون.واقعا خوش به حالشون خیلی راحتن.شوشوی من که هر وقت هم صحبت زایمان میشه بحث رو عوض میکنه انگار اون میخواد زایمان کنه ترسو. راستی اگه امروز دردت نگیره فردا میری بیمارستان؟القای درد سخته؟
سلام دوست جونا خوبین پسمل منم 14 فروردین بدنیا اومد .زایمانم سزاین بود اتفاق جالب این بود که دردامم از صبح همون روز شروع شده بود. اینقدر تو این چند روز به پسمل عادت کردیم انگار که یه عمره با ما بوده. اسم پسملمونم گذاشتیم رادمهر. بعدا میام بیشتر میگم دوست جونا
ارنیکا گلی القای درد سخت و وحشتناک نیست عزیزم وقتی ادم بره بیمارستان و بستری بشه دیگه راه برگشت نداره بالاخره باید درد رو تحمل کنه نمیشه وسط پروسه زایمان بگه نمیتونم واقعا من از این دید بهش نگاه کردم
من که هنوز هستم. من چند روزی هست ترشحات زرد دارم. همین. نه انقباضی نه دردی. هیچی هیچی. فکر میکنم کسایی که یه ذره انقباض و درد دارن راحتتر زایمان میکنن.