2733
2739
پس اخر سر یاشیم بیچاره میمیره؟
انـصاف نـیـست

که دنـیا آنـقدر کـوچک بـاشد

کــه آدم هـای تـکـراری را روزی صـد بـار بـبیـنـی

و آنـقـدر بـزرگ باشد

کــه نتوانی آن کسی راکه دلت مـیـخواهد

حتی یک بار بـبیـنی...!!
پس این راسته شب عروسی حوا ویوسف اونجا رو اتیش میزنن ؟
اونام میممیرن

حالا ناکام میرن از دنیا یا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پیشاپیش شاد باش وشکر گزار چرا که خداوند نه به قدر رویاها بلکه به اندازه ایمان واطمینان توست که میبخشد.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
حوا و یوسف ازدواج نمیکنن؟
انـصاف نـیـست

که دنـیا آنـقدر کـوچک بـاشد

کــه آدم هـای تـکـراری را روزی صـد بـار بـبیـنـی

و آنـقـدر بـزرگ باشد

کــه نتوانی آن کسی راکه دلت مـیـخواهد

حتی یک بار بـبیـنی...!!
2738
احمد یک دفعه توپراک رو درحال خندیدن میبوسه و توپراک اصلا انتظار نداشته و خیلی ناراحت میشه و قهر میکنه میره از اون طرفم چنار تازه میخواسته بیاد پیش توپراک که این صحنه رو میبینه و با عصبانیت میره
توپراک هم سریع بارو بندیلشو جمع میکه میره خونه ی مادرش پدر توپراک توی کوچه بوده و این موضوع رو فهمیده که چنار یه دفعه ای پدرشو میبینه و اونم ناخوداگاه میگه توپراک با احمد قهر کرده و اومده خونه ما که چنار کلی خوشحال میشه و میفهمه که توپراک دوسش داره و ازاین فرصت استفاده میکنه و میره کلی احمد رو میزنه
خلاصه چنار میره پیش توپراک و تا شب جلوی در خونشون میمونه وقتی توپراک میاد بیرون چنار بهش میگه ما همدیگرو دوست داریم و همدیگرو میبوسن و توپراک از این بوسه خوشش میاد و تصمیم میگیره از احمد طلاق بگیره.چنار میره و این دوتا کلی باهم اس ام اس بازی میکنن ولی مادر توپراک با این قضیه موافق نیست...
چنار توپراکو میبره گردش و کلی باهم خوش میگزرونن.میرن بادبادک بازی که یه دفعه بادبادک گیر میکنه میفته و توپراک میبینه اسمش روی بادبادکه و میفهمه چنار سورپرایزش کرده و روی اون بادبادکم اسم چناره.احمد کلی گریه میکنه و میفهمه بازیچه بوده

کاش هیچوقت تو زندگی هیچکس هیچ کاشکی نباشه...
شب چنار چشم توپراک رو میبنده و میبرتش توی خونه ی فوق العاده و چنار همه جارو پر گل کرده و بازم توپراک بی نهایت سورپرایز میشه!
بعد کنار میز شام بایه اهنگ خیلی قشنگ و همچنین جای زیبا تانگو میرقصنو.....
باهم میرن کنار پل و فانوس ارزو هوا میدن و هردو ارزو میکنن برای همیشه پیش هم باشن که اینجاهاش خیلی منظره ی قشنگی داره!
بعد میان خونه و چنار توپراک رو کنار تخت پر از گل میبوسه و این شب ادامه دارد..........و با هم عروسی میکنن
کاش هیچوقت تو زندگی هیچکس هیچ کاشکی نباشه...
سحر جان توپراک تو همین ازدواجش با چنار همونطور که امشب به یشیم گفت شب قبلش با چنار ازدواج کرد و تخت رو گل بارون نکرد تو قسمت آخر اینکاررو میکنه یعنی تو ازدواج دومش با چنار بعد از طلاقش
کاش هیچوقت تو زندگی هیچکس هیچ کاشکی نباشه...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز