سلام من بارها اومدم و مطالب شما رو خوندم و رفتم گفتم من چکار کنم ممکنه کس دیگه ای راضی باشه ولی الان تصمیم گرفتم نظر شخصیمو بگم صرفا نظر شخصی منه
من دخترم رو تیرماه بردم مهد که جذب بشه 2-3 روز اول عالی رفت و اصلا با منم کار نداشت که البته بعدا فهمیدم کسی که اون دو سه روز بهش سپرده بودنش مسئول دستشویی بردن بچه ها بوده
ولی بعد با گریه می گفت توهم بمون خانم تزشون این بود که بچه احساس راحتی کنه و ... بعد من فهمیدم چون حوالی ساعت 1 میرفته مربی می بردتش پیش بچه هایی که خوابن میگفته بخواب در صورتیکه اونجا اونطور که من شنیدم خواب اجباری ننبود
قرار شد منم باهاش برم تا عادت کنه ،کار ندارم چقدر طول کشید و ... ولی بچه من جزو هیچ کلاسی نشد که بگم حداقل یه مربی یا کمک مربی سعی کرد جذبش کنه یه روز که بچه هاشون کلاس زبان داشتند و به علت کمبود جا کلاسشون در سالن تشکیل می شد دختر منم داشت بازی می کرد که مرجان رسید و گفت دختر شما الگوی کاذب شده برای بچه های دیگه الان باید سر کلاس بشینه چه کلاسی ؟ زبان آلمانی دختر من هنوز 3 سالشم نشده بود و تو زبان مادریش هم مشکل داشت مربی خدا شاهده با فاصله یک وجب تو صورتش بهش می گفت فلان کلمه رو تکرار کن و دختر منم به جای ف حرف پ رو می گفت دیگه بچه داشت سکته می کرد منم هی می گم خانومی این بچه بعضی تلفظهاش مشکل داره ..
مرجان منو خواسته توی دفتر و می گه اگه اینجا یه کشور اروپایی بود الان بچه تو ازت می گرفتن چون تو صلاحیت شو نداری تو ادای مادرا رو در میآری
که نیم ساعت بعد که من بعد از آرومشدن جفتمون باهاش صحبت کردم گفت می خواستم ببینم اعتماد به نفست در چه حدیه الان که اومدی داری اعتراض می کنی معلومه که اعتمادبه نفس داری !!!!!!!!!!
بعد چند روز دخترمو با یه دفترچه یادداشت فرستادم مهد که برو پیش فلان خاله و بهش بگو تو دفترت شعر بنویسه و بیا که مثلا تنها رفته باشه دیدم موند و نیومد خیلی خوشحال شدم مرجانم راضی ، بهش گفتم می شه ببینمش با این دوربینایی که دارن گفت تو چرا اینجوری می کنی باید بری پیش دکتر تو استرس زیادی داری که البته این مورد رو حق داشت شد یکساعت دیدم دختره نیومد تو دلم عروسی بود براش کار پیش اومد رفت یه خانم دیگه اومد گفتم میشه ببینید اگر مشکلی نداره من نیم ساعت برم جایی و برگردم که توی مانیتور نشونم داد که به به جدا دستشون درد نکنه با این همه اسمی که در کرده بودن
بچه من کنار مربی ازبس گریه کرده بود تمام بدنش داشت تکون می خورد که من سکته کردم گفتم تو رو خدا بیاریدش و مربی محترم در کمال آرامش پشتش به این بود و داشت با یکی دیگه از بچه ها حرف میزد
رفتم دم پله ها وایسادم که بیارنش پایین شنیدم که یکی می گفت تا گریه اش قطع نشده نباید بره پایین و...
من برای یکماه که به اصطلاح رفته بود برای جذب 150هزار تومن دادم که پس داده نشد و به گفته خانم مرجان 2 تا کلاس لگو و رقص هم ثبت نام کردم که رویهم 200 هزار تومن هم اینها شد یعنی برای یکماه من نزدیک ب 400 تومان هزینه کردم آخرشم به خاطر رفتار اون مربی و ... ترجیح دادم خانه اسباب بازی و کلاسهای مادر و کودک ببرمش
دوستای خوبم ممکنه کس دیگه ای راضی بوده باشه چون منم به خاطر اون همه استقبالی که از مهدشون می شد دخترمو اونجا بردم ولی برای من با توجه به گفته دکتر دخترم کاملا نتیجه عکس داد پس حتما توی همه چیز مهد دقیق بشید این فسقلیا گناه دارن
ببخشید خیلی طولانی شد