2726
عنوان

شرق نشینان دنبال مهد کودک بیایین تو کارتون دارم........

| مشاهده متن کامل بحث + 205926 بازدید | 785 پست
اتفاقا تو تاپیک مامانای بهمن 89 بود که یکی دو دفعه من هم پیشنهاد دادم که تو پارک یا تو خونه هامون قرار بذاریم تا بچه هامون باهم بازی کنند اما کسی استقبال از قرار خونگی نکرد و قرار مامانا هم تو پارک بانوان بود که من متاسفانه نتونستم برم الان هم که دیگه هوا سرد شد
ولی اگه با مامانای شرق نشین قرار بذارید من هم پایه ام (البته با اجازه صاحب تاپیک این مطلب ربطی به موضوع تاپیک نداشت)چون بنظر من هیچ چیزی برای بچه مفیدتر از بازی با همسالان اون هم با مراقبت و کنترل مامانا نیست
با این شرحی که از مریضی دختر گل فندق خوندم یه ذره دست و دلم برای مهد لرزید
امیدوارم هر چه زودتر دختر گلت خوب بشه فندق جون
پسری من آذر 90 هست. 10 ماه کوچکتره. والا من با پیشنهادتون موافق بودم.
میراث های اجدادی و شرایط ارثی ما هرطور باشد باید بدانیم که خداوند قدرت فرمانروایی بر همه آنها را به ما بخشیده است و خودمان به سادگی می توانیم با اعتماد به نفس تمام آن شرایط را تغییر دهیم.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مامان آرمان اختلاف سنی بچه ها یک کم زیاده ولی کم کم که بزرگ شن این اختلاف کمتر به چشم می یاد

ولی می تونیم قرار بذاریم فقط باید جای خوب پیدا کنیم

من هم با تاکسی و گاهی آژانس میرم
منم از خیلی جاها محرومم به خاطر همین مشکل رانندگی
من ماشین دارم. فقط دانشجو هستم و یکم تنظیم وقتم مشکله.

اما نکته مهمتر اینکه پسری من نمی تونه برای بچه های بزرگتر همبازی باشه. حالا اگه بچه های بزرگتر با پسری من بازی کنن، براش شاید سرگرم کننده باشه و طفلکی بزرگترها حوصله شون سر میره!
میراث های اجدادی و شرایط ارثی ما هرطور باشد باید بدانیم که خداوند قدرت فرمانروایی بر همه آنها را به ما بخشیده است و خودمان به سادگی می توانیم با اعتماد به نفس تمام آن شرایط را تغییر دهیم.
2728
مامان یه گل و بقیه مامانا با همه این تفاسیر اگه باز مایل بودید که نی نی هامون رو باهم ببریم بیرون، تعیین محلش با شما.
میراث های اجدادی و شرایط ارثی ما هرطور باشد باید بدانیم که خداوند قدرت فرمانروایی بر همه آنها را به ما بخشیده است و خودمان به سادگی می توانیم با اعتماد به نفس تمام آن شرایط را تغییر دهیم.
منم موافقم بچه ها با هم بازی کنن فقط باید پنجشنبه ها باشه چون منم دانشجو ام وتمام هفته کلاسم
اگه صبح باشه پارک خوبه اما عصر هوا سرد میشه و نمیشه پارک رفت

از شانس بد من این هفته مامانم شدیدا مریض شده وچون نمی خوام تا آبان دیانا رو مهد بذارم بیچاره بچم هر روز آواره خونه اون مادر بزرگ و عمه هست یه روز هم خودم دانشگاه نرفتم ونگهش داشتم....مهد هم فعلا نمیذارم تا یه کم تقویت بشه

آخ از این تغییر فصل متنفرمممممممممممم همه مریضن

مامان مانلی نمی گم مهد مریضی نداره...داره اما مسئله اینه که بچه هر سنی که بره باید یه دوره مریضی رو بگرونه تا مقاوم بشه حتی اگه مهد هم نره وقتی بره مدرسه همینه فقط وقتی خواستی مهد بذاری اول تقویتش کن و واکسن بزن تا قوی باشه که اگرم مریض شد زود رد کنه
دختر من چون خیلی بدنش ضعیف شده بود اینطور شد

اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!
من این اطراف خانه بازی نمیشناسم که ریز 3سال قبول کنه اگه شما میدونید بگید بریم

اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!
ما هم جمعه میلاد رفتیم اما چه رفتنی هم دیانا خوابش گرفت وهم خورد زیمن لبش خون اومد اونقدر بد خلقی کرد که نصفه برگشتیم

من تا حدی که دیدم بدم نیومد ما دلم میخواست دخترم سرحال بود و استفاده میکرد..ایشالله سال دیگه
اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!
مامان مانلی هم محلیم، منم حکیمیه می شینم.
میراث های اجدادی و شرایط ارثی ما هرطور باشد باید بدانیم که خداوند قدرت فرمانروایی بر همه آنها را به ما بخشیده است و خودمان به سادگی می توانیم با اعتماد به نفس تمام آن شرایط را تغییر دهیم.
بچه ها یه خانه اسباب بازی هست توی میدان نوبنیاد البته من تا حالا نرفتم . توی سایت دیدم که میگن مهد خانه آفرینش طبقه بالاش خانه اسباب بازی هست
میخوام زنگ بزنم بپرسم
اگه شد یه بار بچه ها رو ببریم

از حکمیه و استخر نوبنیاد سر راسته . تاکسی خطی داره . نزدیک همون میدونه .

خبرتون میکنم . شاید هفته دیگه . فقط باید بپرسم. صبح ها که سر کار نیستید ؟؟
سلام من بارها اومدم و مطالب شما رو خوندم و رفتم گفتم من چکار کنم ممکنه کس دیگه ای راضی باشه ولی الان تصمیم گرفتم نظر شخصیمو بگم صرفا نظر شخصی منه
من دخترم رو تیرماه بردم مهد که جذب بشه 2-3 روز اول عالی رفت و اصلا با منم کار نداشت که البته بعدا فهمیدم کسی که اون دو سه روز بهش سپرده بودنش مسئول دستشویی بردن بچه ها بوده
ولی بعد با گریه می گفت توهم بمون خانم تزشون این بود که بچه احساس راحتی کنه و ... بعد من فهمیدم چون حوالی ساعت 1 میرفته مربی می بردتش پیش بچه هایی که خوابن میگفته بخواب در صورتیکه اونجا اونطور که من شنیدم خواب اجباری ننبود
قرار شد منم باهاش برم تا عادت کنه ،کار ندارم چقدر طول کشید و ... ولی بچه من جزو هیچ کلاسی نشد که بگم حداقل یه مربی یا کمک مربی سعی کرد جذبش کنه یه روز که بچه هاشون کلاس زبان داشتند و به علت کمبود جا کلاسشون در سالن تشکیل می شد دختر منم داشت بازی می کرد که مرجان رسید و گفت دختر شما الگوی کاذب شده برای بچه های دیگه الان باید سر کلاس بشینه چه کلاسی ؟ زبان آلمانی دختر من هنوز 3 سالشم نشده بود و تو زبان مادریش هم مشکل داشت مربی خدا شاهده با فاصله یک وجب تو صورتش بهش می گفت فلان کلمه رو تکرار کن و دختر منم به جای ف حرف پ رو می گفت دیگه بچه داشت سکته می کرد منم هی می گم خانومی این بچه بعضی تلفظهاش مشکل داره ..
مرجان منو خواسته توی دفتر و می گه اگه اینجا یه کشور اروپایی بود الان بچه تو ازت می گرفتن چون تو صلاحیت شو نداری تو ادای مادرا رو در میآری
که نیم ساعت بعد که من بعد از آرومشدن جفتمون باهاش صحبت کردم گفت می خواستم ببینم اعتماد به نفست در چه حدیه الان که اومدی داری اعتراض می کنی معلومه که اعتمادبه نفس داری !!!!!!!!!!
بعد چند روز دخترمو با یه دفترچه یادداشت فرستادم مهد که برو پیش فلان خاله و بهش بگو تو دفترت شعر بنویسه و بیا که مثلا تنها رفته باشه دیدم موند و نیومد خیلی خوشحال شدم مرجانم راضی ، بهش گفتم می شه ببینمش با این دوربینایی که دارن گفت تو چرا اینجوری می کنی باید بری پیش دکتر تو استرس زیادی داری که البته این مورد رو حق داشت شد یکساعت دیدم دختره نیومد تو دلم عروسی بود براش کار پیش اومد رفت یه خانم دیگه اومد گفتم میشه ببینید اگر مشکلی نداره من نیم ساعت برم جایی و برگردم که توی مانیتور نشونم داد که به به جدا دستشون درد نکنه با این همه اسمی که در کرده بودن
بچه من کنار مربی ازبس گریه کرده بود تمام بدنش داشت تکون می خورد که من سکته کردم گفتم تو رو خدا بیاریدش و مربی محترم در کمال آرامش پشتش به این بود و داشت با یکی دیگه از بچه ها حرف میزد
رفتم دم پله ها وایسادم که بیارنش پایین شنیدم که یکی می گفت تا گریه اش قطع نشده نباید بره پایین و...

من برای یکماه که به اصطلاح رفته بود برای جذب 150هزار تومن دادم که پس داده نشد و به گفته خانم مرجان 2 تا کلاس لگو و رقص هم ثبت نام کردم که رویهم 200 هزار تومن هم اینها شد یعنی برای یکماه من نزدیک ب 400 تومان هزینه کردم آخرشم به خاطر رفتار اون مربی و ... ترجیح دادم خانه اسباب بازی و کلاسهای مادر و کودک ببرمش
دوستای خوبم ممکنه کس دیگه ای راضی بوده باشه چون منم به خاطر اون همه استقبالی که از مهدشون می شد دخترمو اونجا بردم ولی برای من با توجه به گفته دکتر دخترم کاملا نتیجه عکس داد پس حتما توی همه چیز مهد دقیق بشید این فسقلیا گناه دارن
ببخشید خیلی طولانی شد
این رو ببینید یه مهده توی بلوار کاشانی غرب تهران اینا رو می بینم حرص میخورم که تهرانپارس چقدر امکاناتش برای بچه ها کمه
از خانه بازی خصوصی و پارک گرفته تا مهد - بببینید چه برنامه خوب و منظمی دارند برای بچه ها

برنامه تغذیه کار همه روب رای مادرها گذاشتند
http://www.koshinmahd.com/Home

شادی یه زحمت داشتم اگه یه وقت بیرون رفتی تو کتاب فروشی ها ببین فلش کارت هایی به اسم گوبین دارن؟و چنده؟مهد معرفی کرد اما به نظرم گرون میداد
پشتش زده بود 7500 اما اونا گفتن 15000 وقتی اعتراض کردم گفت این خرید قدیمه الان گرون شده میخوام ببینم راست میگه
آخه خیلی پولکیه.........شرمنده..فقط اگه تونستی....نمی خوام به زحمت بیوفتی
اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز