فافای گلم...
نمیدونم چرا وقتی ازت خبری نبود حس میکردم داری با خوشی و شادی زندگی میکنی
چند بار باهات حرف زدم، ولی هیچوقت گلایه ای نداشتی
به این قدرت و استقامتت احسنت میگم
با تمام مشکلاتی که داری، داری زندگی رو با قدرت ادامه میدی و دنبال تامین آرامش پسرت هستی
شاید مادر بودن یعنی همین که من از درکش بی نصیبم
برات بهترین آرزو ها رو دارم
مطمئن باش امیر علی قدر این زحماتت رو میدونه و در آینده ی نه چندان دور، مرد زندگیت میشه
میبوسمت گلم...
نمیدونم چرا وقتی ازت خبری نبود حس میکردم داری با خوشی و شادی زندگی میکنی
چند بار باهات حرف زدم، ولی هیچوقت گلایه ای نداشتی
به این قدرت و استقامتت احسنت میگم
با تمام مشکلاتی که داری، داری زندگی رو با قدرت ادامه میدی و دنبال تامین آرامش پسرت هستی
شاید مادر بودن یعنی همین که من از درکش بی نصیبم
برات بهترین آرزو ها رو دارم
مطمئن باش امیر علی قدر این زحماتت رو میدونه و در آینده ی نه چندان دور، مرد زندگیت میشه
میبوسمت گلم...
سلام فافا جون
خودت و پسر گلت خوب هستید؟
اینجا دوستانی داری که هر چند ندیدنت ولی از ته دل برای تو و امیر علیت دعا میکنن
به قول شاعر:
اندکی صبر , سحر نزدیک است
خودت و پسر گلت خوب هستید؟
اینجا دوستانی داری که هر چند ندیدنت ولی از ته دل برای تو و امیر علیت دعا میکنن
به قول شاعر:
اندکی صبر , سحر نزدیک است
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
مرسی بچه ها.....
ملیح جونم مرسی از این همه دعای قشنگت.
ایشالله که تو هم به زودی دامنت با چند تا گل رنگارنگ پر میشه....از صمیم قلب مبگم
ایشالله که هیچ وقت ترس دوری و جدایی از بچه هات رو نچشی.....
اون یه مدت واقعا الکی خوش بودم....دلم نمیخواست فکرای بد بکنم....اما غافل از اینکه فکرای بدی که ازشون فرار میکردم خودشون اومدن سراغم.....
منم همیشه دوست داشتم روز آزادیمو روز ساحب امیر علی شدن برای همیشه رو ، کنار شماها خوش باشم....بیاین بهم تبریک بگین....................
2 ساله منتظرم.......
ایشالله که همتون همیشه خوش باشین...خوش واقعی...............نه مثل من...........
از کفر نمیگم
اما دلم خیلی داغونه....هر روز صبح که چشمامو باز میکنم به امید شنیدن یه خبر خوبم اما وقتی آخر شب بازم مفاتیح به دست خوابم میبره......یه جورایی نه اینکه فکر کنین ناامید میشما....نه.....اما دلم میشکنه...........دوست دارم خدا زود جوابمو بده....چون واقعا خسته ام...................
ملیح جونم مرسی از این همه دعای قشنگت.
ایشالله که تو هم به زودی دامنت با چند تا گل رنگارنگ پر میشه....از صمیم قلب مبگم
ایشالله که هیچ وقت ترس دوری و جدایی از بچه هات رو نچشی.....
اون یه مدت واقعا الکی خوش بودم....دلم نمیخواست فکرای بد بکنم....اما غافل از اینکه فکرای بدی که ازشون فرار میکردم خودشون اومدن سراغم.....
منم همیشه دوست داشتم روز آزادیمو روز ساحب امیر علی شدن برای همیشه رو ، کنار شماها خوش باشم....بیاین بهم تبریک بگین....................
2 ساله منتظرم.......
ایشالله که همتون همیشه خوش باشین...خوش واقعی...............نه مثل من...........
از کفر نمیگم
اما دلم خیلی داغونه....هر روز صبح که چشمامو باز میکنم به امید شنیدن یه خبر خوبم اما وقتی آخر شب بازم مفاتیح به دست خوابم میبره......یه جورایی نه اینکه فکر کنین ناامید میشما....نه.....اما دلم میشکنه...........دوست دارم خدا زود جوابمو بده....چون واقعا خسته ام...................
راحله جان
یعنی اگه اگه اگه...یه مقاومتی هم داشته باشم فقط به خاطر امیرعلیمه.......
چون اگه بخوام یه ذره خودمو ببازم...پیش اومده....تو اون روز اصلا حتی جون راحت رفتن و گرفتن دست پسرم رو هم ندارم...
از خدا هم خیلی خیلی خیلی ممنونم.....لاااقل گذاشت 2 سال الکی خوش باشم...........
واقعا ازش میخوام که بذاره این قضیه زود تموم شه.......
نکنه یه وقت زبونم لال..خدایی نکرده ....بخواد چند ماه طول بکشه.....
چون واقعا انقدر ذهن و قلبم فرسوده شده که میترسم دووم نیارم....
امروز بعد از امتحان انقدر قلبم تیر میکشید.................
من از وقتی جوجم به دنیا اومده بیشتر مراقب سلامتیم بودم...چون میگفتم اگه بابایی نداره که باهاش بدوه ..بازی کنه....کولش کنه......بندازتش هوا......باید من جای خالیشو پر کنم....
باید اونقدر انرژی داشته باشم که وقتی 4 سالم میشه و جوم تازه 20 سالشه جون داشته باشم پا به پاش راه بیام.....مثل خودش جوون و شاداب باشم تا از من نبره.....
اما این قضیه چه بخوام چه نخوام......چه خودمو الکی شاد نشون بدم چه ندم.....چه صبور باشم چه عجول.......داره از داخل مغزمو میخوره...................
واقعا دوست دارم تموم زود تموم شه.........
هیچ جور به نفعه ما نیست........
دوست دارم هرچی میشه کمتر شرمنده پسرم باشم...............
یعنی اگه اگه اگه...یه مقاومتی هم داشته باشم فقط به خاطر امیرعلیمه.......
چون اگه بخوام یه ذره خودمو ببازم...پیش اومده....تو اون روز اصلا حتی جون راحت رفتن و گرفتن دست پسرم رو هم ندارم...
از خدا هم خیلی خیلی خیلی ممنونم.....لاااقل گذاشت 2 سال الکی خوش باشم...........
واقعا ازش میخوام که بذاره این قضیه زود تموم شه.......
نکنه یه وقت زبونم لال..خدایی نکرده ....بخواد چند ماه طول بکشه.....
چون واقعا انقدر ذهن و قلبم فرسوده شده که میترسم دووم نیارم....
امروز بعد از امتحان انقدر قلبم تیر میکشید.................
من از وقتی جوجم به دنیا اومده بیشتر مراقب سلامتیم بودم...چون میگفتم اگه بابایی نداره که باهاش بدوه ..بازی کنه....کولش کنه......بندازتش هوا......باید من جای خالیشو پر کنم....
باید اونقدر انرژی داشته باشم که وقتی 4 سالم میشه و جوم تازه 20 سالشه جون داشته باشم پا به پاش راه بیام.....مثل خودش جوون و شاداب باشم تا از من نبره.....
اما این قضیه چه بخوام چه نخوام......چه خودمو الکی شاد نشون بدم چه ندم.....چه صبور باشم چه عجول.......داره از داخل مغزمو میخوره...................
واقعا دوست دارم تموم زود تموم شه.........
هیچ جور به نفعه ما نیست........
دوست دارم هرچی میشه کمتر شرمنده پسرم باشم...............
سلام هلیا جان
ممنون که جویای احوال مایی...امیر علی خوبه.....اون از دل من خبر نداره....شاده.....شادیش رو منم اثر میذاره.....
عزیزم منم همیشه وقتی خیلی دلم میگیره.........همینو میگم...................اندکی صبر...سحر نزدیک است...
اما شبهای جمعه همش مگم...کاش صبح نشه...................
دلم میخواد تو همون حالتی که کنار جوجم دراز کشیدم.....زمان وایسه.....تا بیشتر التماس خدا کنم....شاید وقتی صبح شده اونا نیان....
ممنون که جویای احوال مایی...امیر علی خوبه.....اون از دل من خبر نداره....شاده.....شادیش رو منم اثر میذاره.....
عزیزم منم همیشه وقتی خیلی دلم میگیره.........همینو میگم...................اندکی صبر...سحر نزدیک است...
اما شبهای جمعه همش مگم...کاش صبح نشه...................
دلم میخواد تو همون حالتی که کنار جوجم دراز کشیدم.....زمان وایسه.....تا بیشتر التماس خدا کنم....شاید وقتی صبح شده اونا نیان....
سلام گلم
نیت کن برای اینکه امیرعلی همیشه کنارت باشه و کسی نتونه اونو ازت بگیره,چهل شب بین نماز مغرب و عشا دعای توسل بخون
امیدوا م به زودی با یه عالمه خبراب خوب بیای و همه مارو خوشحال کنی
نیت کن برای اینکه امیرعلی همیشه کنارت باشه و کسی نتونه اونو ازت بگیره,چهل شب بین نماز مغرب و عشا دعای توسل بخون
امیدوا م به زودی با یه عالمه خبراب خوب بیای و همه مارو خوشحال کنی
سلام عزیز....
مرسی از این نذری که گفتی....واقعا خوبه؟
هرچند که دیگه خیلی برام مهم نیست کسی از نذری جواب گرفته یا نه.......
از حال بخونم یا نذر کنم اگه این مشکل حل شد این کارو انجام میدم؟
مرسی از این نذری که گفتی....واقعا خوبه؟
هرچند که دیگه خیلی برام مهم نیست کسی از نذری جواب گرفته یا نه.......
از حال بخونم یا نذر کنم اگه این مشکل حل شد این کارو انجام میدم؟
سلام گلم
از هر وقت دلت خواست شروع کن به خوندن,من به این دعا خیلی اعتقاد دارم
اگر میتونی از همین امشب شروع کن تا 40 روز بخونش
از هر وقت دلت خواست شروع کن به خوندن,من به این دعا خیلی اعتقاد دارم
اگر میتونی از همین امشب شروع کن تا 40 روز بخونش
سلام
مرسی عزیز....حتما این کارو میکنم
مرسی عزیز....حتما این کارو میکنم
جان دلم راست می گی... با زحمته که افراد پدر و مادر می شن... من گفتم از نظر قانونی نازنینم...
بعد هم گفتم که یه حرفایی دارم بعدا می گم.
ضمنا اینم بگم... نه من برای دلداری نمی گم قربون اون دل شکسته و منتظر معجزه ات برم من... واقعا معجزه ای در راهه... مطمئنم... این همه دعا بی نتیجه نخواهد موند... من دیدم که می گم... الان نه حال و حوصله داری و نه وقتش رو... بعدا هم لزومی نخواهد داشت که برات تعریف کنم چون خودت معجزه رو می بینی و دیگه لازم نیست برات از معجزه بگم چون خودت دیدی... پس منتظر باش و امیدوار...
آفرین خوب داری پیش می ری...
یه جوری برخورد کن که دقیقا بترسن که مبادا بره شوهر کنه بچه رو دستمون بمونه...
می گم خودت با شناختی که از اینها داری می شه این ریسک رو کرد و بهشون گفت که ما بچه رو نمی خواهیم؟ می پذیرن؟
گاهی برخی رو باید بهشون پاتک زد... شاید اگه اینجوری بگی عقب نشینی کنن... باز بررسی کن.
ضمنا اینکه می گی من موندم این چه جوری از ده سکه گذشت و اومد جلو من می فهممممممممممم خیلی خوب می فهمم... شوهر منم بارها از این کارها کرده.... از این دسته اعمالی که با ذهنیت و عملکردش بسیار فاصله داره و من هنوز هم انگشت به دهنم که برای چی و چطوری تونسته اون کارها رو بکنه...
ولی اینو بهت بگم وقتی خباثت زیاد باشه طرف برای زجر دادن طرف مقابل حتی راضی به زجر کشیدن خودش هم می شه...
الان شوهر منم منو طلاق نمی ده.
حرصم می گیره یه عده می گن شاید خب دوستت داره طلاقت نمی ده و من نمی تونم به یه سری ادم سطحی بفهمونم که موضوع از چه قراره...
بی خیال فافایی
و مکروا و مکر الله... والله خیر الماکرین...
داره مکر می کنه؟ عیب نداره... خدا اگه به هوش و عقله که خودش انسان رو افریده پس همه چیز دستشه...
اگه به عمال و کارگزاره که : لله جنود السماوات والارض... بسپار دست خدا...
متوسل شو به حضرت فاطمه...
بعد هم گفتم که یه حرفایی دارم بعدا می گم.
ضمنا اینم بگم... نه من برای دلداری نمی گم قربون اون دل شکسته و منتظر معجزه ات برم من... واقعا معجزه ای در راهه... مطمئنم... این همه دعا بی نتیجه نخواهد موند... من دیدم که می گم... الان نه حال و حوصله داری و نه وقتش رو... بعدا هم لزومی نخواهد داشت که برات تعریف کنم چون خودت معجزه رو می بینی و دیگه لازم نیست برات از معجزه بگم چون خودت دیدی... پس منتظر باش و امیدوار...
آفرین خوب داری پیش می ری...
یه جوری برخورد کن که دقیقا بترسن که مبادا بره شوهر کنه بچه رو دستمون بمونه...
می گم خودت با شناختی که از اینها داری می شه این ریسک رو کرد و بهشون گفت که ما بچه رو نمی خواهیم؟ می پذیرن؟
گاهی برخی رو باید بهشون پاتک زد... شاید اگه اینجوری بگی عقب نشینی کنن... باز بررسی کن.
ضمنا اینکه می گی من موندم این چه جوری از ده سکه گذشت و اومد جلو من می فهممممممممممم خیلی خوب می فهمم... شوهر منم بارها از این کارها کرده.... از این دسته اعمالی که با ذهنیت و عملکردش بسیار فاصله داره و من هنوز هم انگشت به دهنم که برای چی و چطوری تونسته اون کارها رو بکنه...
ولی اینو بهت بگم وقتی خباثت زیاد باشه طرف برای زجر دادن طرف مقابل حتی راضی به زجر کشیدن خودش هم می شه...
الان شوهر منم منو طلاق نمی ده.
حرصم می گیره یه عده می گن شاید خب دوستت داره طلاقت نمی ده و من نمی تونم به یه سری ادم سطحی بفهمونم که موضوع از چه قراره...
بی خیال فافایی
و مکروا و مکر الله... والله خیر الماکرین...
داره مکر می کنه؟ عیب نداره... خدا اگه به هوش و عقله که خودش انسان رو افریده پس همه چیز دستشه...
اگه به عمال و کارگزاره که : لله جنود السماوات والارض... بسپار دست خدا...
متوسل شو به حضرت فاطمه...
بله واقعا این غصه ها مغز ادمو می خوره... می فهمم... اما عیبی نداره... به حضرت زینب فکر کن..
یه لحظه شام غریبان رو تصور کن... شهدا یک طرف بچه ها یک طرف حضرت سجاد که بیمار بودند و قصد جونشون رو کرده بودند یک طرف... حضرت همه رو مدیریت کرد... تو می تونی... خدا این قدرت رو در تو قرار داده... از حضرت زینب کمک بخواه...
یه لحظه شام غریبان رو تصور کن... شهدا یک طرف بچه ها یک طرف حضرت سجاد که بیمار بودند و قصد جونشون رو کرده بودند یک طرف... حضرت همه رو مدیریت کرد... تو می تونی... خدا این قدرت رو در تو قرار داده... از حضرت زینب کمک بخواه...
فافا جان سلام. اون یکی تاپیکت رو هم دیدم. خیلی خیلی ناراحت شدم. می دونمکه توی این شرایط نباید نگرانیهات رو بیشتر کنم ولی یه چیزی مثل جرقه توی ذهنم زده شد . گفتی که رفته حکم گرفته که بتونه جوجو رو ببره بیرون کلانتری. توروخدا خیلی حواست رو جمع کن. اگه زبونم لال نقشه ای کشیده باشن چی ؟
نمی تونی یه جوری بری با قاضی صحبت کنی؟
فافا از این نامرد و اون خانواده کثیفش هر چی بگی برمیاد. شاید نباید اینا رو بگم ولی ته دلم می لرزه. اگه خدای نکرده بچه رو برداره ببره چی؟ حالا تا تو بخوای جاش رو پیدا کنی و حکم بگیری و از این حرفا ، پوستت کنده میشه.
عزیزدلم به خدا من مثل خواهرم نگرانم که اینا رو میگم. دنبال یه راه باش که تا بتونی وکیل پیدا کنی و راضیش کنه ، پسرمون از دستش دور باشه .
یه مشاور یا روانپزشک اشنا پیدا کن که گواهی بده این بچه از نظر روحی آماده این شرایط نیست و نباید طولانی مدت از مادرش دوربشه. یا یه گواهی پزشک یا چیزایی از این قبیل.
نمی تونی یه جوری بری با قاضی صحبت کنی؟
فافا از این نامرد و اون خانواده کثیفش هر چی بگی برمیاد. شاید نباید اینا رو بگم ولی ته دلم می لرزه. اگه خدای نکرده بچه رو برداره ببره چی؟ حالا تا تو بخوای جاش رو پیدا کنی و حکم بگیری و از این حرفا ، پوستت کنده میشه.
عزیزدلم به خدا من مثل خواهرم نگرانم که اینا رو میگم. دنبال یه راه باش که تا بتونی وکیل پیدا کنی و راضیش کنه ، پسرمون از دستش دور باشه .
یه مشاور یا روانپزشک اشنا پیدا کن که گواهی بده این بچه از نظر روحی آماده این شرایط نیست و نباید طولانی مدت از مادرش دوربشه. یا یه گواهی پزشک یا چیزایی از این قبیل.
سام شادی جان...
عزیزم منم از همین میترسم....
اینا حتما یه نقشه ای دارن...
تازه رفته از قاضی نامه هم گرفته که پنجشنبه هفته دیگه ساعت 9 بچه رو بهش تحویل بدیم ببره آزمایشگاه ببینه هپاتیت داره یا نه....
اما نگفته ساعت 9 تا چند...........
اومدیم و خواست ببره تهران بیمارستانی که خواهرش کار میکنه اونجا آز بده........
حالا فردا بعد از امتحانم میرم دادگاه خراب شده...
ببینم چی کار میتونم بکنم............
خیلی برام دعا کنید
عزیزم منم از همین میترسم....
اینا حتما یه نقشه ای دارن...
تازه رفته از قاضی نامه هم گرفته که پنجشنبه هفته دیگه ساعت 9 بچه رو بهش تحویل بدیم ببره آزمایشگاه ببینه هپاتیت داره یا نه....
اما نگفته ساعت 9 تا چند...........
اومدیم و خواست ببره تهران بیمارستانی که خواهرش کار میکنه اونجا آز بده........
حالا فردا بعد از امتحانم میرم دادگاه خراب شده...
ببینم چی کار میتونم بکنم............
خیلی برام دعا کنید
دوست جونم
اگه بهشون بگم اونا قبول میکنن...
چون الان افتادن روی خط لجبازی. حاضرن هرکاری بکنن حتی اگه به ضررشون باشه
الان اون کثافت هفته ای 2 بار داره میاد قم و میره........
از کارش میزنه.....به قول خودش پول بنزین میده.......
چون میخواد لج منو در بیاره.
میخواد منو عذاب بده......
دوست جونم امشب بازم اوضاعم خرابه
فردا امتحان فیزیک دارم...........در کل 30 صفحه هم نخوندم.................داغونم
لحظه شاری میکنم که یهخورده درسم رو بخونم برم تو رختخوابم و دوباره زار بزنم....
داداش کوچیکم هم فردا امتحان داره.......هیچی نخونده.............
کتاب دعا دستش گرفته.......
خدایا.............................................................زود باش..............
اگه بهشون بگم اونا قبول میکنن...
چون الان افتادن روی خط لجبازی. حاضرن هرکاری بکنن حتی اگه به ضررشون باشه
الان اون کثافت هفته ای 2 بار داره میاد قم و میره........
از کارش میزنه.....به قول خودش پول بنزین میده.......
چون میخواد لج منو در بیاره.
میخواد منو عذاب بده......
دوست جونم امشب بازم اوضاعم خرابه
فردا امتحان فیزیک دارم...........در کل 30 صفحه هم نخوندم.................داغونم
لحظه شاری میکنم که یهخورده درسم رو بخونم برم تو رختخوابم و دوباره زار بزنم....
داداش کوچیکم هم فردا امتحان داره.......هیچی نخونده.............
کتاب دعا دستش گرفته.......
خدایا.............................................................زود باش..............
خیلی حالم بده
دائما ضعف و تهوع
فشارم 8 روی 5 بود..............................
الان 2-3 هفته است اوضاع من اینه...
خدایا بسه....................دگه از نظر جسمی هم دارم میبرم...........
دائما ضعف و تهوع
فشارم 8 روی 5 بود..............................
الان 2-3 هفته است اوضاع من اینه...
خدایا بسه....................دگه از نظر جسمی هم دارم میبرم...........
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 روز پیش
1 روز پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
