2733
2734
رای نی نی هاتون کدوم شعر زمان کودکی خودتونو ن را میخونید؟.........من یادم رفته.......کتابی هست اون شعرها را داشته باشه؟مثل عروسک قشنگ من قرمز پوشیده...
یک بار امدم این شعرهای جدید براش بخونم......شبا که مامیخوابیم اقا پلیسه بیداره.........پشیمون شدم...گفتم از الان بخواد بادزد واینا آشنا بشه میفهمه چه جای ناامنی آمده.......اعتمادش ازدست میده؟
دیروزبرای کودکی گریستم که کفش نداشت...امروزبرای مردی که پاندارد...فردابرای خود که هیچ!!!!!!!!









حسنی میای بریم حموم؟ نه نمیام، سرتو میخوای اصلاح کنی؟ نه نمیخوام...
تو این اتاق تنگ و دلگیرم تا باقی عمرم یه جور سر شه من از خودم فاصله میگیرم دیوار هی نزدیکتر میشه میخندمو دردامو میشمارم تلخه ولی شاید دلم واشه وقتی برای غصه هام جا نیست دیوارو هُل میدم غمام جا شه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
آهو جان کلیپ تصویریش رو پیدا کن بذار براش ببینه، خیلی شعر جالب و آموزنده ای هست.
تو این اتاق تنگ و دلگیرم تا باقی عمرم یه جور سر شه من از خودم فاصله میگیرم دیوار هی نزدیکتر میشه میخندمو دردامو میشمارم تلخه ولی شاید دلم واشه وقتی برای غصه هام جا نیست دیوارو هُل میدم غمام جا شه
اتفاقا من دیشب کلی سرچ کردم برات میزارم

ک و یک و یک السون

دو و دو و دو ولسون

سه تا می شن با دون دون

السون و گول می زنم

ولسون و گول می زنم

دشمن دندوناشونم

السون آی السون

قند و نبات آوردم

من آب نبات آوردم

شیرینی تازه دام

باز شکلات آوردم

السون و ولسون

پسته دارم براتون

گردو و فندق دارم

بادومه بچه ها جون

بیا و بگیرش از من

با دندونات زود بشکن

بشکن

من نمی شکنم

بشکن

من نمی شکنم

چی بود چی بود؟

شیشه شکست

شیشه نبود

پس چی شکست

دندونای نادون شکست

السون و ولسون قلب منو شکستن

چه شیطونایی هستن



-



مدرسه موشها - مرضیه برومند

مدرسه موشها

ک مثل کپل

صحرا شده پر زگل

گ مثل گردو

بنگر به هر سو

ب مثل بهار

هاچی واچی

فکر کن بسیار

پ مثل پسته

نباش خسته

م مثل موش

بکن بکن گوش

برخیز و بکوش

برخیز و بکوش

خ مثل خونه

نگیر بهونه

آ مثل آواز

قصه شد آغاز
+ نوشته شده در پنجشنبه هفتم آبان 1388ساعت 0:47 توسط یک شاخه گل شقایق
آغاز سال نو

آغاز سال نو

آغاز سال نو با شادی و سرور

هم دوش و هم زبان حرکت به سوی نور

آغاز مدرسه فصل شکفتن است

در زنگ مدرسه بیداری من است

در دل دارم امید بر لب دارم پیام

همشاگردی سلام همشاگردش سلام

مهر از افق دمید فصلی دگر رسید

فصل کلاس و درس ما را دهد نوید

ای در کنار ما آموزگار ما

چون شمع روشنی در روزگار ما

روشن ز نور توست کاشانه دلم

در کارها توئی حلال مشکلم

در درل دارم امید بر لب دارم پیام

همشاگردی سلام همشاگردی سلام

فردا از آن توست ای نسل چاره ساز

با یاری خدا آینده را بساز

فردای روشن است با وحدت کلام

از ما تو را درود از ما تو را سلام

در دل دارم امید بر لب دارم پیام

همشاگردی سلام همشاگردی سلام




+ نوشته شده در سه شنبه سی و یکم شهریور 1388ساعت 21:21 توسط یک شاخه گل شقایق
السون و ولسون - شعر تلویزیون

السون و ولسون

یک و یک و یک السون

دو و دو و دو ولسون

سه تا می شن با دون دون

السون و گول می زنم

ولسون و گول می زنم

دشمن دندوناشونم

السون آی السون

قند و نبات آوردم

من آب نبات آوردم

شیرینی تازه دام

باز شکلات آوردم

السون و ولسون

پسته دارم براتون

گردو و فندق دارم

بادومه بچه ها جون

بیا و بگیرش از من

با دندونات زود بشکن

بشکن

من نمی شکنم

بشکن

من نمی شکنم

چی بود چی بود؟

شیشه شکست

شیشه نبود

پس چی شکست

دندونای نادون شکست

السون و ولسون قلب منو شکستن

چه شیطونایی هستن
+ نوشته شده در شنبه هفدهم مرداد 1388ساعت 18:36 توسط یک شاخه گل شقایق
شعر تلویزیون - 6

کلاه قرمزی و آقای راننده

آقای راننده ، آقای راننده

یالله بزن به دنده

برو به سمت تهرون

می خوام برم تلویزیون

من میشم همکار مجری

همدم و همراه مجری

می گیم و می خندیم و شادیم و سرخوش

واسه بچه ها داریم برنامه خوش

می گیم و می خندیم و شادیم و سرخوش

دیگه تنها نیستیم ما می دهیم

دست هم و با دلهای خوش

*

کلاه قرمزی داره برمی گرده.


+ نوشته شده در جمعه هفتم فروردین 1388ساعت 2:3 توسط یک شاخه گل شقایق
شعر تلویزیون - 5

علی کوچولو

لی لی لی لی لی

لی لی لی حوضک

علی کوچولو

این مرد کوچک

علی کوچولو

تو قصه ها نیست

مثل من و توست

اون دور دورا نیست

نه قهرمانه

نه خیلی ترسو

نه خیلی پرحرف

نه خیلی کم رو

خونه شون در داره

در خونه شون کلون داره

اتاقش تاقچه داره

حیاطش باغچه داره

باغچه اش گلی گلی

کنار حوضش بلبلی

لای لای لای

لی لی لی

این ماردشه

مادر علی

مامان جونش

چه مهربونه

علی کوچولو

اینو می دونه

این هم باباشه

که خالیه جش

رفته به جبهه

خدا به همراش

علی کوچولو

چه خوب و نازه

واسمون داره

حرفهای تازه

**

موسیقی زیبای کودکان در اینجا


+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم اسفند 1387ساعت 17:51 توسط یک شاخه گل شقایق | آرشیو نظرات
شعر تلویزیون - 4

خونه مادربزرگه

خونه مادربزرگه

هزار تا قصه داره

خونه مادربزرگه

شادی و غصه داره

خونه مادربزرگه حرفهای تازه داره

خونه مادربزرگه

گیاه و سبزه داره

کنار خونه ما

همیشه سبزه زاره

دشتاش پر از بوی گل

اینجا همش بهاره

دل وقتی مهربونه

شادی می آد میمونه

خوشبختی از رو دیوار

پر می کشه به خونه

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم اسفند 1387ساعت 11:32 توسط یک شاخه گل شقایق | آرشیو نظرات
شعر تلویزیون - 3

هادی و هدی

عروسکا ، عروسکا

کجائید ؟ کجائید ؟

مادربزرگ ، هادی ، هدی

بیائید ، بیائید

عروسکای خوبیم

از نخ و میخ و چوبیم

پدر کجاست؟

من اینجام

مادر کجاست؟

من اینجام

عروسکای نازیم

قصه رو ما می سازیم

سلام ، سلام

راستی خودمم آق بابام

عروسکای قصه ایم

نون و پنیر و پسته ایم


+ نوشته شده در سه شنبه بیستم اسفند 1387ساعت 17:18 توسط یک شاخه گل شقایق | آرشیو نظرات
شعر تلویزیون - 2

آقای ایمنی

برپا ، برجا

بفرمائید بچه ها

امروز درس چی داریم؟

درس ایمنی داریم

حالا بگو عزیزم

فرزند نازنینم

وقتی خونه رسیدی

بوی گازو شنیدی

اول چه کار باید کرد ؟

چه کاری نباید کرد؟

پنجره ها رو وا کرد

کلید برق و نزد

چون گاز شده منتشر

خونه میشه منفجر

*

ای زری عزیزم

من خیلی تند و تیزم

بشین اینجا تا برم

برات چائی بریزم

انگار تو هستی مهمون

من هم میشم مامان جون

*

انگار داره بو می آد

بو از اون تو می آد

چی شد گل باغ امید

کارت به اینجا کشید؟

دیدم اجاق خاموشه

کتری چائی روشه

تا کبریت و کشیدم

دیگه هیچی ندیدم

حالا سه چهار پنج روزه

تنم داره می سوزه

بی احتیاط شیطون

حالا شده پشیمون

چون به جای دبستان

اومده بیمارستان

از آقای ایمنی

درسی باید بگیری

توصیه های او را

جدی باید بگیری

با وسایل گازی

نباید کرد بازی
+ نوشته شده در چهارشنبه سی ام بهمن 1387ساعت 17:3 توسط یک شاخه گل شقایق
شعر تلویزیون - 1

بابا برقی

اسمم بابا برقیه

می دونی کارم چیه

دلم می خواد همه جا

مصرف برق کم باشه

تا برقمون قطع نشه

مصرف بی رویه

کار خیلی بدیه

موقع پخش کارتون

برق تلویزیون

اگه یه دفعه بره

حوصله مون سر می ره

هرگز نشه فراموش

لامپ اضافی خاموش





گنجشک ناز و زیبا
که می پری اون بالا

بال و پرت به رنگ خاک
دلت مهربون و پاک

به من بگو وقتی که پر کشیدی
بابام رو تو ندیدی

دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت

پیش ستاره ها رفت
یواش و بی صدا رفت



ستاره آی ستاره
پولک ابر پاره

خاموشی یا می تابی؟
بیداری یا که خوابی؟

به من بگو وقتی که خواب نبودی
بابام رو تو ندیدی

دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت

از اون طرف از اون راه
رفته به خونه ماه



ماه سفید تنها
که هستی پشت ابرا

نقره نشون کهکشون
چراغ سقف آسمون

به من بگو وقتی که نور پاشیدی
بابام رو تو ندیدی

همین جا پیش من بود
نموند و رفت زود زود

اون بالا بالاها رفت
بابات پیش خدا رفت

***

خدا که مهربونه
پیش بابام می مونه

گریه نمی کنم من
که شاد نباشه دشمن

-
CafeMom Tickers

CafeMom Tickers

یه روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت آخ..........


نترس جونم کارت دارم
من خرگوشی بی آزارم
بیا از لونه ت بیرون
نمیخوای مهمون

موشه یواش اومد بیرون
نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه .......

شاید میخواد بخوردم
یا که باخودش ببردم
پس میرم پیش مامانم
آنجا میمانم

مادر موشه عاقل بود
زنی باهوش و کامل بود
نگاهی کرد به خرگوش
گفت به بچه موش

نترس جونم این مهمونه
مهمون خوب و مهربونه
زود برو بهش سلام کن
بیارش خونههههههه
به یاد روزهای ساده و شیرین کودکی...

توی ده شلمرود،

حسنی تک و تنها بود.

حسنی نگو، بلا بگو،

تنبل تنبلا بگو،

موی بلند، روی سیاه،ناخن دراز، واه واه واه.

نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکُلی،

هیچکس باهاش رفیق نبود.

تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه.

باباش می گفت:

- حسنی میای بریم حموم؟

نه نمیام، نه نمیام

- سرتو می خوای اصلاح کنی؟

- نه نمی خوام، نه نمی خوام

کره الاغ کدخدا،

یورتمه می رفت تو کوچه ها:

- الاغه چرا یورتمه می ری؟

- دارم می رم باربیارم، دیرم شده، عجله دارم.

- الاغ خوب نازنین،

سر در هوا،

سُم بر زمین،

یالت بلند و پُر مو،

دُمت مثال جارو،

یک کمی به من سواری می دی؟

- نه که نمی دم

- چرا نمی دی؟-

واسه اینکه من تمیزم.

- پیش همه عزیزم.

امّا تو چی؟

موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه.

غازه پرید تو استخر.

- تو اردکی یا غازی؟

- من غاز خوش زبانم.

- میای بریم به بازی؟

- نه جانم.

- چرا نمیای؟

- واسه اینکه من، صبح تا غروب، میون آب،

کنار جو، مشغول کار شستشو.

امّا تو چی؟

موی بلند، روی سیاه،ناخن دراز، واه واه واه.

در وا شد و یه جوجه دوید و اومد تو کوچه.

جیک جیک زنان، گردش کنان

اومد و اومد ، پیش حسنی:

- جوجه کوچولو، کوچول موچولو،

میای با من بازی کنی؟

مادرش اومد،

- قُدقُدقُدا

برو خونه تون، تورو به خدا جوجه ی ریزه میزه

ببین چقدر تمیزه؟

امّا تو چی؟

موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه.

حسنی با چشم گریون،

پا شد و اومد تو میدون:

- آی فلفلی، آی قلقلی،

میاین با من بازی کنین؟

- نه که نمیایم.

- چرا نمیاین؟

فلفلی گفت:

- من و داداشم و بابام و عموم،

- هفته ای دو بار میریم حموم.

- امّا توچی؟

قلقلی گفت:

- نگاش کنین.

موی بلند، روی سیاه،ناخن دراز، واه واه واه.

- حسنی دوید پیش باباش:

- حسنی میای بریم حموم؟

- میام، میام

- سرتو می خوای اصلاح کنی؟

- می خوام، می خوام حسنی نگو یه دسته گلتر و تمیز و تُپُل مُپُل

الاغ و خروس، جوجه و غاز و ببعی

با فلفلی، با قلقلی، با مرغ زرد کاکُلی

حلقه زدن، دور حسن.

الاغه می گفت:

- کاری اگه نداری، بریم الاغ سواری.

خروسه می گفت:

- قوقولی قوقو، قوقولی قوقو؟

هرچی می خوای، فوری بگو.

مرغه می گفت:

- حسنی رو تو کوچه.

بازی بکن با جوجه.

غازه می گفت: حسنی بیا

با همدیگه بریم شنا.

توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود




یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود، پیرزنه نشسته بود . اسبه عصاری می کرد، خره خراطی می کرد ، سگه قصابی می کرد ، گربه هه بقالی می کرد، شتره نمد مالی می کرد، موشه ماسوره می کرد، بچه ی موش ناله می کرد . پشه رقاصی می کرد ، کارتنک بازی می کرد ، فیل آمد آب بخوره ، افتاد ودندانش شکست . داد زد ، فریاد زد:

آی ننه جون دندونکم از درد دندون دلکم !

اوستای دلاک را بگو مرد نظر پاک را بگو

تابکشد دندونکم تا بره درد از دلکم

ننه فیله تا این را شنید ، از جا پرید ، گرومپ گرومپ ، دوید و دوید تا به خانه دلاک رسید . اوستای دلاک ، مرد نظر پاک خواب بود ، خواب می دید ، ننه فیله داد زد، فریاد کشید ، دلاکه از خواب پرید . باهم دویدند . رفتند ورفتند تا به فیله رسیدند. اوستای دلاک دندان فیل را گرفت و محکم کشید ، اما دندان در نیامد . دوباره کشید ، زور زد و کشید ، اما دندان در نیامد . به ننه فیله گفت: بیا کمکم ، باهم بکشیم . اوستای دلاک دندان را گرفت ، ننه فیله اوستا را گرفت ، باهم زور زدند ، باهم کشیدند ، اما باز هم دندان در نیامد . اسبه عصاری را ول کرد و آمد .اوستای دلاک مرد نظر پاک دندان فیله را گرفت . ننه فیله اوستای دلاک را گرفت ، اسبه هم ننه فیله راگرفت ، باهم زور زدند ، کشیدند ، اما دندان بازهم در نیامد . خر خراط آمد . سگ قصاب آمد ، شتر نمد مال هم آمد . اوستای دلاک دندان را گرفت ، ننه فیله ، اوستای دلاک را گرفت . خره خراط ، اسبه را گرفت ، شتره ، خره را گرفت ، سگه قصاب ، شتر نمدمال راگرفت ، زور زدند و زور زدند و زور زدند ، کشیدند و کشیدند ، اما بازهم دندان در نیامد .گربه بقالی را ول کرد و آمد ،موشه ماسوره کنان از راه رسید ، بچه موش ناله کنان از راه رسید، پشه رقاصی را ول کرد وآمد، کارتنک بازی را ول کرد و آمد. همه با هم زور زدند ، همه باهم کشیدند ، دندان فیل در آمد . درد دلش سر آمد . شاد شد وخندید ، دور خودش چرخید . بعد دست مادرش را گرفت و به خانه اش رفت ، اسبه و خره و سگه و گربه و شتر وموش و بچه موش و پشه و کارتنک هم به سر کارهای خودشان برگشتند ، قصه ما هم تمام شد




یه مرغ نازی داشتم!

امروز داشتم اینو گوش میدادم ...
یه مرغ نازی داشتم
خوب نگهش نداشتم
شغال اومد و بردش
تو باغ نشست و خوردش

شغال باغ بالا پات بشکنه ایشالاء
***
کلاغ پر،گنجشک پر ، شغال پیر باغ پر
کبوتر دلم پر ، گلدون پر گلم پر
چراغ ایوونم پر ،مرغ شبستونم پر!



-
گنجشکک اشی مشی

لب بوم ما مشین

بارون میاد خیس میشی

برف میاد گوله میشی

میفتی تو حوض نقاشی



کی میگیره فراش باشی

کی میکشه قصاب باشی

کی میپزه آشپزباشی

کی میخوره حکیم(حاکم)باشی




گنجیشک لالا...سنجاب لالا..

امد دوباره مهتاب لالا..

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی

گل زود خوابید مثل همیشه..

قورباغه ساکت خوابیده بیشه..

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی

جنگل لالا لالا.. برکه لالا لالا...

شب بر همه خوش تا صبح فردا...

شب بر همه خوش تا صبح فردا...

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی

لالا لالایی لالا لالایی



پاشو پاشو کوچولو

از پنجره نگاه کن

با چشمای قشنگت

به منظره نگاه کن

اون بالا بالا خورشید

تابیده در آسمان

یک رشته کوه پایین تر

پایینترش درختان

نگاه کن اون دوردورا

کبوتری می پرد

انگار برای بلبل

از گل خبر می برد

-


با شیر آب بازی نکن
نازی شیطون بلا

خوبه از من یاد بگیری
مداد زرد من کجاست

نگاه تو مثل موش شدی
چرا تو بازیگوش شدی؟؟

ببین دارم گل می کشم
می خوام یک بلبل بکشم

-
تو حوض خونه ما
بالا و پایین می رن
کلاغه تا می بینه
ماهیا تا می بینن
کلاغ شیطون می شه
کلاغ شیطون می شه ماهیهای رنگارنگ
با پولکای قشنگ
کنار حوض می شینه
می خواد ماهی یگیره
به زیر آبها میرن
زار و پریشون
زار و پریشون

-


چشم چشم دو ابرو

نگاه من به هر سو

پس چرا نیستی پیشم

نگاه خیس تو کو؟



گوش گوش دوتا گوش

دو دست باز یه آغوش

بیا بگیر قلبمو

یادم تورا فراموش



چوب چوب یه گردن

جایی نری تو بی من

دق میکنم میمیرم

اگر تو دور شی از من



دست دست دوتا پا

یاد تو مونده اینجا

یادت میاد میگفتی

بی تو نمیرم هیچ جا!



من؟ من؟ یه عاشق!

همون مجنون سابق...!

تو؟ تو؟ یه دل سنگ!

گذاشتی منو دل تنگ....!



چشم چشم دو ابرو

دو ابروی کمونی

چشم چشم دو ابرو

دو چشم آسمونی



چشم چشم دو ابرو

چشمای خیس هر شب

من. تو. یه فریاد

اسم تو عمری بر لب



دست دست دوتا دست

دودست عاشقونه

دو دست پاک و پر مهر

دو حس صادقاته



پا پا دوتا پا

دو پای سخت همراه

همراهی قرص و محکم

حتی تا خونه ما



قلب قلب دوتا قلب

دوقلب قفل درهم

دو قلب مست و عاشق

عشقی فرا از عالم



جسم جسم دو تا جسم

دو جسم اما با یک روح

یه روح آسمونی

بلند چو قله کوه



عشق عشق چه زیباست

الهی جون بگیره

هر کسی سد عشق شد

دعا کنیم بمیره

-





...
CafeMom Tickers

CafeMom Tickers
2738
مورچه داره می بافه

با نخ زرد و یشمی

برای دوستِ خوبش

یه شالِ گرمِ پشمی

ریخته کنارِ دستش

صد تا کلافِ کاموا

مورچه می گه: �خدایا!

تموم می شه تا فردا؟�

زرافه دوستِ مورچه

فردا می شه سه سالش

هر چی براش می بافه

تموم نمی شه شا لش


تبلیغات X
افسانه های ایرانی

به وبلاگ گروه فیلمنامه نویسی نگیسا خوش آمدید
شام مردگان

توضیح: این داستان را به این جهت برای این هفته انتخاب کردم زیرا خودم تا به حال کمتر افسانه یا قصه ایرانیی را شنیده یا خوانده بودم که در آن از دنیا مردگان صحبت می کرد،شما را نمی دانم ؟!

دنیا ی مردگان گویا زیاد مورد توجه ایرانی های نسل قدیم نبوده ونیست ، در حالی که این مسأله همیشه مورد علاقه فیلمسازان غربی بوده وهست، هرچند قصه نقصهایی دارد ولی با این همه نشانی است از خواسته ها و ترسها و اندیشه های گذشتگان اصیل ایرانی!

روزو روزگاری بود . بیست و پنج جوان با هم دوره ی مهمانی شام داشتند . نوبت به نوبت مهمانی ، حالا رسیده بود به بیست و پنجمین نفر .بیست ودو نفر به موقع در محل قرار حاضر شدند ؛ اما از دو نفر دیگر خبری نشد. صبر کردند تا بیایند . از دم به دم انتظار خسته شدند و از آنجایی که شب مهتابی بود ، تصمیم گرفتند به جای منتظر بودن و یک جا ایستادن ، قدم بزنند تا دو رفیق وقت نشناس بیایند .قدم به قدم ، بفهمی نفهمی و خوش خوشک از دروازه ی شهرخارج شدند و به حاشیه قبرستان رسیدند که ناگهان مرده ای سر از قبرش بیرون آورد و گفت :"فرداشب همگی تان در همین قبر ، مهمان من هستید" از چنین دعوتی حیرتزده به هم نگریستند و گفتند :"یعنی چه؟چه دیدیم ؟! چه شنیدیم؟" در این حال آشفتگی ، باز مرده به آنها گفت : "منتظر هر بیست و پنج نفرتان هستم .امشب هم در جایی که مهمانید ، حاضر خواهم شد." دیگر نرسان و لرزان ، تند و سریع راه رفته را به وعدگاه برگشتند وآن دو نفر هم آمده بودند . وقتی این دو رفیق از موضوع باخبر شدند ، گفتند :"خیالاتی شده اید!" جواب دادند:"مرده سر سفره ی شام حاضر خواهد شد و می فهمید که مهمانی جدی است ." به خانه ی بیست و پنجمی رفتند . دعوت مهمانی را به او گفتند . باورش نشد و گفت شب مهتابی خیالات می آورد . سفره ی شام انداخته شده بود که پرنده ای داخل اتاق شد و گفت :" فردا شب ، درقبرم به شام دعوت هستید ، منتظرم!" گفت و پرید و رفت .لال لالکی لب جنباندند و سفره ی شام خورده و نخورده جمع شد و گفتند :"تکلیف چیست ؟نرویم ، حتماً بلایی سرمان می آورد"یکی از آنها گفت :"با کارد و شمشیر سر قبر می رویم ." یکی جواب داد:" با کاردو شمشیر راهش نیست . ما زنده و او مرده ."

فردا شب هر بیست و پنج نفر راه افتادند . در میان راه ده نفر بهانه ای آوردند و در رفتند .پنج نفر هم با عذری راهشان را کج کردند و ماندند ده نفر.و سر قبر حاضر شدند. مرده سر از قبر بیرون آورد و دریچه ی قبر را باز کرد و گفت :"مثل آن ده تن و آن پنج تن نترسید .در داخل قبر ، سر افرازم فرمایید . همه چیز آماده و حاضر ست.نترسید !" یکایک به هم نگاه نگاهی کردند .بالاخره نفر اولی پیدا شد و قدم به دریچه قبر گذاشت و از توی قبر گفت:" بیایید ! اینجا عجب شهری است ! چه باغهای پر میوه ای دارد؟ چه سفره ای ! چه غذاهای رنگینی !"

بقیه با این حرف به قبر رفتند . آنچه دیدند برایشان عجیب و غریب بود . بعد سر سفره ی غذای هفت رنگ نشستند . با بگو و بخند شامشان را که خوردند ، به میزبان مرده شان گفتند:" حالا موقع خداحافظی است .اجازه می دهید." مرده با بازکردن دریچه قبر با آنها خداحافظی کرد .همین که از قبر بیرون آمدند ، دیدند ناخن انگشتانشان به اندازه ی انگشتی قد کشیده ، مو های سر و صورت سفید و دندانهایشان ریخته است . بعد دور و برشان را خوب نگاه کردند .نه از قبرستان اثری بود و نه از قبری ، نه از دروازه ی شهر و نه از شهرنشانی.

مکانی شده بود ناشناس و جنگل ، مخروبه ی جنگل . به همدیگر گفتند :"کجاست اینجا؟ شهر و دروازه اش چه شد؟ خانه و زن و بچه های ما ؟ پدر و مادرو آن همه مردم ؟ کجا آمده ایم؟" فهمیدند همان چند ساعت ماندگاری توی قبر ، به اندازه ی صد سال دنیای زندگان از عمر شان گذشته و در این فاصله همه چیز عوض شده و تغیر شکل داده یا ، از بین رفته است . آنها هم با حال پیری و فرتوتی فقط یکی – دو روزی زنده بودند و بعد مردند.

اوسانه ما به سر رسید کلاغ به خانه اش نرسید



روایت از جمیله نریمانی ، دیپلمه، آموزگار، ساکن بابلسر

برگرفته از کتاب 33قصه از سرزمین ایران - انتشارات بنفشه- نویسنده سید حسین میرکاظمی - صفحه ی 124
+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم تیر 1388ساعت 2:55 توسط تاجیک | نظر بدهید
یکی بود، یکی نبود

یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود، پیرزنه نشسته بود . اسبه عصاری می کرد، خره خراطی می کرد ، سگه قصابی می کرد ، گربه هه بقالی می کرد، شتره نمد مالی می کرد، موشه ماسوره می کرد، بچه ی موش ناله می کرد . پشه رقاصی می کرد ، کارتنک بازی می کرد ، فیل آمد آب بخوره ، افتاد ودندانش شکست . داد زد ، فریاد زد:

آی ننه جون دندونکم از درد دندون دلکم !

اوستای دلاک را بگو مرد نظر پاک را بگو

تابکشد دندونکم تا بره درد از دلکم

ننه فیله تا این را شنید ، از جا پرید ، گرومپ گرومپ ، دوید و دوید تا به خانه دلاک رسید . اوستای دلاک ، مرد نظر پاک خواب بود ، خواب می دید ، ننه فیله داد زد، فریاد کشید ، دلاکه از خواب پرید . باهم دویدند . رفتند ورفتند تا به فیله رسیدند. اوستای دلاک دندان فیل را گرفت و محکم کشید ، اما دندان در نیامد . دوباره کشید ، زور زد و کشید ، اما دندان در نیامد . به ننه فیله گفت: بیا کمکم ، باهم بکشیم . اوستای دلاک دندان را گرفت ، ننه فیله اوستا را گرفت ، باهم زور زدند ، باهم کشیدند ، اما باز هم دندان در نیامد . اسبه عصاری را ول کرد و آمد .اوستای دلاک مرد نظر پاک دندان فیله را گرفت . ننه فیله اوستای دلاک را گرفت ، اسبه هم ننه فیله راگرفت ، باهم زور زدند ، کشیدند ، اما دندان بازهم در نیامد . خر خراط آمد . سگ قصاب آمد ، شتر نمد مال هم آمد . اوستای دلاک دندان را گرفت ، ننه فیله ، اوستای دلاک را گرفت . خره خراط ، اسبه را گرفت ، شتره ، خره را گرفت ، سگه قصاب ، شتر نمدمال راگرفت ، زور زدند و زور زدند و زور زدند ، کشیدند و کشیدند ، اما بازهم دندان در نیامد .گربه بقالی را ول کرد و آمد ،موشه ماسوره کنان از راه رسید ، بچه موش ناله کنان از راه رسید، پشه رقاصی را ول کرد وآمد، کارتنک بازی را ول کرد و آمد. همه با هم زور زدند ، همه باهم کشیدند ، دندان فیل در آمد . درد دلش سر آمد . شاد شد وخندید ، دور خودش چرخید . بعد دست مادرش را گرفت و به خانه اش رفت ، اسبه و خره و سگه و گربه و شتر وموش و بچه موش و پشه و کارتنک هم به سر کارهای خودشان برگشتند ، قصه ما هم تمام شد
CafeMom Tickers

CafeMom Tickers
جم جمک برگ خزون،
مادرم زینت خاتون،
گیس داره قد کمون،‌
از کمون بلندتره،
از شبق مشکی تر،
گیس اون شونه می خواد،
شونه فیروزه میخواد،
حمام سی روزه میخواد،
هاجستم و واجستم،
تو حوض نقره جستم،
نقره نمکدونم شد،‌
هاجری به قربونم شد!

.............................
خورشید خانوم

آفتاب کُن

یک مشت برنج

تو آب کُن

ما بچّه های گُرگیم

از سرما یی بمُِردیم

..............................


رفتم لَبِ رودخونه

دیدم بُلبُل می خونه

گفتم: بُلبُل دیوونه

بیا بریم به خونه

قلیون برات چاق کنم

دودِشو هوا کنم

بابام رفته مدینه

سر خاکِ سکینه

ای مرغ پر طلایی

امشب کجا میخوابی؟

سَر حرمِ پیغمبر

صلوات بر محمّد

CafeMom Tickers

CafeMom Tickers
رفتم لَبِ رودخونه

دیدم بُلبُل می خونه

گفتم: بُلبُل دیوونه

بیا بریم به خونه

قلیون برات چاق کنم

دودِشو هوا کنم

بابام رفته مدینه

سر خاکِ سکینه
این شعر بچگی منه مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
ای مرغ پر طلایی

امشب کجا میخوابی؟

سَر حرمِ پیغمبر

صلوات بر محمّد
وای وای وایییییی مصرف بی رویه کاااااااااااااااااااااااار خیلی بدیهههههههههه

دستتون درد نکنه بچه هاااااااااااا
سلام عزیزان با فروش انواع کتابهای درسی،کمک درسی،کودک، تخصصی و...با ۲۰ درصد تخفیف در خدمتتون هستم.لطفا هر درخواستی که دارید توی تاپیکم  اعلام کنید در مورد کتابهای درسی سال و رشته تون رو بفرمایید.✨🌱
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز