2703
2553
عنوان

متولدین خرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1150299 بازدید | 24572 پست
برای وبلاگ سوژین تنبل شدم رفت پی کارش.... انبوهی از عکس تو این مدت جمع شده که نمی تونم از بینشون انتخاب و ادیت کنم تا بزارم... فعلا دو تا از عکسای فامیلی شب یلدا رو با رمز قبلی گذاشتم تو وبلاگ.... تا کی همت کنم جمع و جور کنم و کاملش کنم
ای بابا گفتم کم می نویسید نگفتم اینقدر کولاک کنید......الان من چیکار کنم باید امروز برم خونه مامانم اینها چه جوری به این همه پست جواب بدم....

سحر
ممنونم که سر زدی و خوندی.همه نظراتت اومد که جواب دادم بهش.
در مورد مادرشوهرتم اره حرفت درسته .منم خیلی خوشحال می شدم چون میدونی ناراحتیم از این بود که من عروس اینا هستم این کارا رو باید تو خونه اونا انجام بدم یا برای اونها نه تو خونه خالش.هرجند میدونم هیجانی ندارن که اگه داشتن میومدن....
دستور تیرامیسو امروز دارم میرم و فرصت نمیشه فردا حتما برات همینجا می نویسم.
فیس بوک هم نرفتم بعدا میرم عکسا رو می بینم.

لیلا
ای خدا پس دوباره همگی گرفتید.همون پیاز خیلی خوبه که مریم گفت.یادت باشه اب پرتقال و لیموشیرین هم خیلی عالیه هی بگیر و همگی بخورید.اگه کاری داری حتما بهم خبر بده من خونه هستم و می تونم کمکت کنم.....
پس تو ای موارد بازم شوهرهای ما شبیهند......نمونه اش هم دیشب سورنا با اسباب بازی زد تو چشمش تا یه ربع نمی تونست چمشمش رو باز کنه.من داشتم از استرس می مردم اونوقت آقا هی می خندید و با سورنا مسخره بازی درمیورد که شمیشیر خورده و از این حرفا...عین خیالش نیود و تازه به من اشاره می کرد که چیزی نگم....می خواستم خفش کنم..... البته کارش درست بود ولی خوب تو اون لحظه.......
برای رقص هم ممنونم.اره واقعا دوست دارم هنرنمایی کنم.خواهرشوهرم اخه....هاهاها

الهه
عکست خیلی خوشگل و بی نظیر بود.معلومه حسابی پیشرفت کردی.اما خدایی خیلی نامردی این همه برات نوشتم لااقل تو دو تا کلمه برام می نوشتی.این روزها همش تریپ قهر دارم.....هاهاها

مریم
ممنونم برای یلدا و اینا تو وبلاگ سورنا گفته بودی.در مورد شوهرامون هم نتیجه رو به سودابه هم اعلام کنم.....میدونی سودابه اصلا قرار شد شوهر های هممون رو برزیم تو چرخ گوشت شاید یه دونه درست و حسابی از توش دربیاد که البته بازم بعیده....هاهاهاها

نازی
گوشی نو مبارک.برای خواهرت هم چشم حتما به مامانم می سپرم که کار خودشه......
عکسا رو هم اینجا بذار دیگه.....

صنم
می بینی فقط من یه عالمه عکس گذاشتم.بقیه هیچی......
برای برادرم هم ممنون.هنوز بابام رو ندیدم مطمئنم خیلی هیجان داشته و زیاد سوتی داده اونجا.فقط دیروز ار گل فروشی هم تماس گرفتن البته خواهرم هم بود.نمی تونستند گل انتخاب کنند که تلفنی راهنمایی کردم و گفتم چه جوری بپیچه.....

عسل
چه خوب که اونورا هستید.منم یه بار فشم رفتم اونم پارسال تولد سورنا که خیلی خوش گذشت ولی شب بود و نتونستم عکس خوب بگیرم.عکسا رو اینجا بذار ببینیم...
راستی حرفاش خیلی بامزه بود از کی یاد گرفته.خودت به شوهرت میگی که یاد گرفته!!!
برای ظرفها و سفره ممنونم.این همون ظرفهای دیزی بود و سفره ای که دفعه پیش گفام.دارم استفاده چند منظوره می کنم.احتمالا از این به بعد همه چی تو ایناست.اخه خیالی دوستشون دارم و شوهرم خریده برای همون تکمیل دیزی و اینا...منم اصلا جا ندارم بچه ها دیدن.خونه من از همه کوچیکتره.همه کمدها داره منفجر میشه.
برای دخترت هم این چه حرفیه اخه.سورنا هم بیرون و مخصوصا تو تابستون خیلی خودش رو نگه می داشت حتی تا 6 ساعت هم شده.ولی تو خونه همون سه چهار ساعت...بابا پولاتون اضافی کرده برای دادنشون به دکترا...

مهناز
توضیحاتت خوب بود ولی همه سولات رو جواب نداده بودی.اینکه کجا موندی.یعنی فامیل داری به گمانم.....
هزینه دوره چقدر بود؟
اسم ارایشگاهش چیه.میشه کامل بگی چون می خوام در اینده اگه شد برم دوره ببینم.منم خیلی دوست دارم.....
راستی خوشحالم که این همه راضی هستی.دیگه یا این دوره ها سالن زدن نباید کار سختی باشه چون چیزهایی رو هم که ندونی می تونی ارایشگر استخدام کنی.....
پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

سودابه

اولا سر اون موضوع حق داشتی که گفتی.منم بودم میگفتم اونا بهتر بود خجالت بکشن که هیچ کاری نکردن نه تو......
پس تو هم ظرف می شستی.یادم باشه دفعه دیگه تعریف کنیم و بخندیم.....
جالبه مثلا دیروز از شوهرم پرسیدم که چی گفت مادرت سر شب یلدا.بیبنم اماری منتقل شده یا اینکه اصلا براش مهم بوده که نیومده...گفت هیچی همش داشت راجع به مسائل مالی و ارثیه اشون و تقسیمش که با شوهر خاله حرف زدیم می پرسید.گفتم یعنی این ادم هیچی براش جز موضوع مالی مهم نیست که بخواد راجع بهش حرف بزنه گفت نه....مگه تا حالا متوجه نشدی تو این همه سال....گفتم چرا......و اه بلندی کشیدم......
البته من مطمئنم خالش همه اونها رو براشون تعریف کرده ولی به روی خودشون نمیارن که بگن برامون مهم نیست.بعدا تو حرفاشون معلوم میشه مخصوصا حرفای خواهرشوهرم...

در مورد چیزهای بد دیگه مطمئن شدم سوژین اصلا به تو نرفته و همش به اونا رفته.....هاهاها
هیجان دختراکاتون که تو عکساشون هم معلومه کاملا برام خیلی جالب بود.کاش منم سورنا رو اورده بودم بیبنم چیکار می کنه.عکساش رو هم تنبلی نکن بذار دیگه....راستی عکسای خانوادگی رو هم دیدم خیلی بامزه بود و معلومه حسابی خانواده شلوغ و باحالی هستید.راستی برادرت کدوم بود همون که زرد پوشیده و جلو نشسته.....
اره همونه الان دیدم شینا بغلشه...راستی پدر و مادرت هم خیلی مهربون هستند و خیلی هم شبیه هم....فکر کنم تو و خواهر کوچیکه بیشتر شبیهید.....زن برادرت یا عروستون هم خیلی ماه بود به نظرم که دوستش داشتم....
راستی یادم رفت بپرسم شوهرت چی گفت پشیمون نبود که این سالها نیومده.؟
راستی حافظه سوژین خیلی جالبه برام.منم داشتم دیروز عکسای دورهمی خونه لیلا رو می دیدم که بیشترش هم تو و سوژین بودید.یهویی سورنا برگشت گفت شوژین ...شوژین میگه نه سوژین....به من لواشک نداد گفت مال خودمه.یعنی هنوز یادشه.اخه این دخترت چرا اینقدر خسیسه.......خون به جیگر پسر من می کنه...
تیرامیسو هم خیلی راحته که براتون میگم فقط یه قلق کوچیک و مهم داره که خودم بعد از یکی دوبار خراب کاری بهش دست پیدا کردم که اونم میگم.
پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است.
سلام به همه و صبح همگی بخیر
اعظم جون انشالله که ثنا چیزیش نیست، نگران نباش ولی از حالش بیخبرمون نذار

لیلا جون انشالله شما هم زودی خوب و سلامت بشین

عسل جون اینکه نگرانی نداره، اون روزی که مریم اومده بود شیراز، نیکا 13 ساعت جیشش رو نگه داشت، هیچ مشکلی هم نداره، کلاً خود منم اینطوریم، قدیما که خجالتی بودم اصلاً تو اداره دستشویی نمی رفتم، فک کن، کنترل داره که خوبه
البته باید ببینی مثلاً توی شرایط خاصی که مثلاً معذبه خودشو نگه میداره یا همیشه اینطوریه، ولی مطمئنم هیچیش نیست

مهسا هم خوبه و به همه سلام میرسونه اما اینترنت ادارشون کلاً قطعه که نمیاد، دستشم خدا رو شکر خیلی خوبه

ببخشید من برای بقیه تون نمی نویسم انشالله همتون خوب و سلامت باشید

بوس بوس
2720
سلام من اومدم بدو بدو بنویسم و برم..........

مهناز زلزله سمت شما بوده مگه؟؟؟وا یمن دیشب فقط شنیدم زلزله اومده و نفهمیدم کجاست.......همه خوبین؟؟؟چرا اینهمه زلزله میاد آخه؟؟؟

کار خوبی کردی دوره رو رفتی و کلاس های بعدی رو هم برو و با اعتماد به نفس سالنت رو بزن انشالله موفق باشی.یواش یواش همه چیز عالی میشه اعتماد به نفس داشته باش.من خیلی ارایشگاهها رو دیدم طرف ترکمون میزنه به موهای یارو بعد هم همچین تعریف میکنهکه ادم خندش میگیره تو که کارتم خوبه بیخیال.

جهت عضویت در کانال تل-گرام به شماره 09335994864 پیغام دهید اینستاگرام : milani cosmetics of Iran وب سایت: www.mymilani.com
سمیه نتیجه خواستگاری چی شد؟؟باباتم عاشق عروسش شد؟؟؟ ترکیب همه اقایونم بد نیست ولی اینطوری نمیتونیم بین خودمون با عدالت تقسیم کنیم چون از هفت تا بیشتریم شبی یکی باید باشه دیگه.بالاخره یه شب به هر کدوم باید برسه دیگه!!!!!

نازی گوشیت بازم مبارک من کلا عاشق سونی اریکسونم.

سودابه منحرف.........در مورد سوژینم انقدر با دختر عمش مقایسش نکن بیخیال.....در مورد افکار بد هم بابا با هر نکته کوچیکی ادم یاد هزار تا خاطره بد میفته متاسفانه.........بیخیال.

سایه خوبی؟اره یادمه هی میگفتم مطمئنی نیکا جیش نداره؟؟؟

راستی سودابه رمزت چی بود ننه؟همون رمز بیو؟؟
جهت عضویت در کانال تل-گرام به شماره 09335994864 پیغام دهید اینستاگرام : milani cosmetics of Iran وب سایت: www.mymilani.com
سلام به همگی
سحر جون
آره انار هم ریختم راستش همسری ژله ها رو اشتباه خریده بود به جای دوتا ژله انار یه انار و یه لیمو خریده بود! خلاصه بالاش شد ژله انار با آب انار به (جای آب سرد) همراه با دونه های انار و پایینش لیمو با بستنی آب شده به جای آب سرد که کمی زیادی شیرین شده بود. ولی اون قسمت انارش خیلی خوب بود.
سمیه جون
نی نی تلگرافت رو چک کن. امروز اون همکاره نیست شاید بیشتر اومدم. راستی به سلامتی پس بابات امروز به آرزوش میرسه... انشالا که خیره. سمیه بپرس متولد چه ماهیه. البته خطرناکه اگه تولدش این روزا باشه خرج کادو می افتهه روی دستتون هه ههه هه
مریم
منم اگه جای تو بودم ممکن بود چشم غره برم وقتی همسری دایه دلسوزتر از مادر میشه خوشم نمیاد. ولی خوب میدونی اونا هم خیلی نگران میشن که اینجوری فکر و خیالای بد میکنن توی اون حال هم آدم دوست نداره کسی بهش چشم غره بره در واقع درستش اینه که خونسرد باشیم و چشم غره نریم گرچه می دونم سخته و کارمون دوتا میشه آروم کردن شوهر و آروم کردن بچه.
لیلا جون
آره واقعا حیف شد ندیدم عکس جاشمعی ها رو ...امیدوارم زودتر هم خوب بشین.
مهناز جون
خدا رو شکر زلزله خرابی چندانی نداشته. من شنیدم زلزله های افقی (گهواره ای) خطرناک تر از عمودی هاست. راستی مهناز چه روزی از ماه فروردین به دنیا اومدی؟
مهناز جون خوشحالم از کارت راضی هستی خدا رو شکر انشالا موفق باشی.
سودابه
منم از این خاطرات ظرف شستن زیاد داشتم. اواخر با خودم عهد بسته بودم دیگه از این غلطا نکنم ولی یکبار که همه جمع بودن و شام دعوت بودیم دیدم مادرشوهرم دو تا از انگشتاش زخم شده و داره دارو مصرف می کنه از طرفی خ.ش و جاری هم عین خیالشون نبود با خودم گفتم انصاف و انسانیت من کجا رفته خلاصه طاقت نیاوردم و دوباره ظرفا رو شستم البته همونطور که فکر می کردم قدرشناسی از طرف اون به دنبال این کارم نبود ...خلاصه این ظرفا آش کشک خاله است (عاقل باشیم یا دور از جون شما جاهل) در هر صورت پامونه.
آره سودابه خیلی دوست داشتم یه جشن این مدلی ببرمش سخت بود ولی واقعا براش لازم بود.
راستی سودابه منم رمز میخوام.
اعظم جون
بیا از خودت حال ثنا بده. انشالا که خوب شده باشه.
فریبا جون
من در مورد مشکل نگهداشتن جیش بچه ها هیچ تجربه و راهکاری ندارم ولی از یه مشاور نظر بخواه انشالا که درست بشه. اگه زیاد خودش رو نگه داره ادرار برمیگیرده به مثانه و موجب عفونت میشه خدایی نکرده.
راستی عکس آوینا رو از کجا می تونم ببینم؟


2714
سلام

در مورد نفس باباش هم مخالفه ولی اونروز گفتن منم گفتم اگه بگم نه فکر میکنن بی خیالم گفتم ببرمش خیالم راحت بشه یه مورد دیگه هم هست که در موردش باید با دکتر مشورت کنم بعدا میام بهتون میگم
خانمی پاشم یه خورده کج میذاره میخوام مخصوصا موقع دویدن زیاد میخوره زمین اگه وقت کنم میبرم پیش اشنامون چون خیالم جمعه که الکی عکس و اینا نمیفرسته حالا ببینم چی پیش میاد
بازم سلام
الهه جون عکس آوینا خیلی با نمک شده ماشالله، ببوسش

بهی جون الهه این لینکو گذاشته :
http://upload.tehran98.com/img1/twvuw5sm0se1muehvqro.jpg
راستی گفتی عکسا رو نمی بینی من که مشکلی ندارم آی ای هم دارم نه چیز دیگه ای ببین این سایت رو برات باز می کنه؟http://upload.tehran98.com/

صنم گلی هم که نیست انشالله خوب و سلامته

ناهید جون تو کجایی؟ غزل چطوره؟

فریبا جون انشالله که چیزیش نیست ولی به نظر منم ببرش که خیالت راحت بشه

سمیه جون چه رازی توی دوشنبه ها هست که میری خونه مامانت همیشه؟ انشالله خوش بگذره

منیره مهربون هم که کم پیداست انشالله که دلش شاده، دندونپزشکی هم اذیتش نمیکنه

مریم جون خسته نباشی از مهمون داری، گرچه فک کنم از اون مدل مهمونایی هستن که خستگی به تنت نمیذارن، خوش باشین همیشه

مهناز جون پیشرفت هات رو تبریک می گم، اینکه از کارت احساس رضایت داری عالیه، راستی مهیار چطوره؟

سودی جون عکساتونو دیدم و نظر دادم، انشالله همیشه دور هم و شاد باشید

سحر جون ممنونم از محبتت، دنیای کوچیکیه، این همکارم هم پسرش تازه امسال دانشگاه قبول شد، مجرد بود و سنی نداشت

بقیه دوستای خوبم همگی سلامت باشید

بوس بوس
سلام

کم تو زندگیم نگرانی داشتم حالا غصه و نگرانیه پستهای نخونده هم به اونا اضافه شد.....

صبح الین خانوم زودتر از من بیدار شد و گفت باید نری سر کار! منم وقت دندونپزشکی داشتم و باید میرفتم.....
خلاصه که مجبور شدیم منو همسرم و الین و پرستارش با هم بریم و دندون منو پر کنیم !!!!
الانم اومده اداره ما و کل ساختمون اداره رو ریخته بهم ! هیچ کس سر کارش نیست.
ظهر هم باید مامانمو ببرم دکتر برای زانوشون ....
پستها رو نخوندم ...... میدونم .... بالاخره موفق میشم و یه روزی به پاتون میرسم من به تواناییهام ایمان دارم! ههههههههههههه
انشاله که همه خوب و خوش باشید میبوسمتون.
برام دعا کنید خداوند انرژی و توان چند برابر به من عنایت و عطا کنه!
سلام
سایه جون ممنونم. عکس آوینا رو دیدم خیلی جالب بود. اونسایته هم باز شد برگشتم دوباره صفحه های قبل اون عکس جاشمعی ها رو هم تونستم ببینم ولی روز شنبه واقعا نمی تونستم. دستت درد نکنه دوست عزیزم.
لیلا جون
بازم ممنون که عکس گذاشتی خیلی خوشگلن مبارکت باشن دست دوستان هم درد نکنه.
منیره جون
انشالا که خدا بهت توان و انرژی میده و پروسه ترمیم دندونا به خوبی به پایان برسه. بودن بچه ها توی محیط کار خیلی جالبه من که تا حالا جرات همچین کاری رو نداشتم.
سلام و ظهرتون بخیر
امیدوارم همتون خوب و خوش باشید
سمیه جون اطاعت امر شد اما سوتی دادم ولی نمیشه کاریش کرد حالا برو ببین متوجه میشی خیلی سعی کردم خلاصه بنویسم اما خب نشد دیگه
الهه جون
عکس آوینا خیلی زیبا بود
منیره جون آخ چی کشیدی که الین خانم بردی اداره کلی صروصدا بپا شد نه؟
سحر جون
مرسی از احوالپرسی
الحمداله غزل بهتره
مریم جون
فکر کنم نظرتون درست باشه چون غزل خیلی بهتره و سوزشم نداره دلدرشم با تجویز سودابه جون و با یادآوری شماها خیلی بدردم خورد
مرسی سودابه جون
اعظم جان ثناگلی چطوره؟امیدوارم خوب شده باشه
بهی جون
چی شد پیغام دومم باز نکرد برام ایمیل بزار خوشحال میشم
در ضمن اینو واسه جمع می نویسم که اینقدر از رقص و رقاصی نگید که من نرفته کلاسو اینجور چیزا کلی رقاصم قسمت بشه ببیند هاهاها
راستی سمیه جون
من عکس پدرو مادرتون که رفته بودن مکه دیده بودم تو وبلاگ سورنا خیلی چهره مهربونی دارن خدا براتون نگهشون داره
فریباجون
انشاالله که چیزی نیست منم یکی از همکارام همین مشکلو داشت حتی بردش دکتر بدون عکس و اینو یه چندتا ورزش بهش داد الانم 3 سالشه مثله فرفره میدوه پس نگران نباش
همتون می بوسم فعلاً
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687