حدود هفت ماه میشه زایمان کردم . دوست داشتم خاطره زایمانمو براتون بنویسم . من شش ماه بعد عروسی یه بارداری ناخواسته داشتم . شش هفته بود که متوجه شدم . کارمم جوری بود که واقعا ساعات بیکاریمو دوست داشتم استراحت کنم . و البته حوصله دکتر نداشتم . اون روز یه کشیک بیست و چهار ساعته داشتم . و یه مریض که زایمانش خیییلی سخت بود . بعد زایمانش افتاد به خونریزی . در حالی که با استرس شروع کردم به تزریق یه سری داروها و ماساژ رحمیش . خودمم افتادم به خونریزی . البته شدید نبود . فقط حس میکردم . واقعا وضعیت زنه طوری بود نمیتونستم ولش کنم