2737
2734
عنوان

بوستان این حتما بدانید

619 بازدید | 9 پست
ممکن است کمی از وقت با ارزشتان را بگیرد ولی ارزشش را دارد:



داستان از این قرار است که حدود دو سال پیش یکی از همکاران من برای زایمان به بیمارستان عرفان رفت. و به سلامت نوزاد خود را به دنیا آورد. ولی قضیه به همین جا ختم نشد...



به قطعیت می توانم ادعا کنم که اکثر خانمهای باردار وسواس بسیار زیادی در انتخاب دکتر زنان خود دارند و آنقدر در این خصوص جستجو می­کنند تا در نهایت به یک پزشک اعتماد کرده و او را انتخاب کنند. این امر موجب می­شود که به میزان اهمیت بیمارستانی که قرار است در آن زایمان کنند و از آن مهمتر پزشک کودکی که قرار است کودکشان را درست پس از تولد در آن بیمارستان معاینه کند خیلی توجه نکنند. در حقیقت از آنجاییکه سزارین در کشور ما بسیار رایج گردیده است ، بیشتر توجه خانواده­هایی که قرار است کودکی بدنیا بیاورند بر روی این نکته است که جراح متخصص زنان و زایمان ماهری را پیدا کنند. دلیل این موضوع هم با یک جستجوی ساده در اینترنت پیداست :" سزارین یکی از 5 جراحی پر ریسک دنیاست"




خب روی این موضوع نمی خواهم خیلی تکیه کنم، بالاخر ه برخی از زایمانها مثل زایمان خودم به طبیعی ختم نمی­شود و مادر ناچار است برای نجات جان کودک و صد البته خودش، تن به سزارین دهد. در اینجا می خواهم به موضوع اهمیت انتخاب بیمارستان و از آن مهمتر پزشک کودک بپردازم. چیزی که ممکن است این سوال را در ذهنتان ایجاد کند که "پزشک کودک چه اهمیتی دارد؟؟؟؟"

حالا به ادامه داستان می­پردازم....
دوستم پس از زایمان کودک هفت ماهه خود با تشخیص پزشک کودک بیمارستان عرفان به نام خانم دکتر حاجی ابراهیم تهرانی، که خانمی با ظاهر چادری و محجبه است (منظورم ظاهری است که ما ایرانیها به عنوان مظهر مؤمن می­شناسیم)، در ان آی سی یو بستری شد. مدت بستری این کودک بیش از دو ماه طول کشید و در طول این مدت هر بار یک عیب و ایراد و مرض به بچه اضافه میشد. البته قبل از بستری کردن کودک شغل پدر و نوع بیمه درمانی خانواده توسط پزشک کودک این بیمارستان پرسیده می ‎ شد و بعد از آن سیل بیماریها بود که به نوزاد خانواده نسبت داده می­شد. و در شرایطی که پدر و مادر کمرشان از هزینه­های بیمارستان شبی 1.5 میلیون ان آی سی یو خم می­شد و درخواست دریافت شرح حال کودکشان را از بیمارستان می­کردند تا او را به بیمارستان دولتی با شبی 15000 تومان انتقال دهند کودک به طور معجزه آسایی بهبود می ‎ یافت و چند روز بعد از دستگاه خارج شده و سپس مرخص می­گشت. به گفته دوست من که نوزادش را اواخر سال بدنیا آورده بود و ناچار شده بود او را تا اواخر فروردین سال بعد در بیمارستان و زیر دستگاه نگه دارد و سال نوی تلخی را گذرانده بود، این پزشک هر روز تعداد نوزادانی که در دستگاه ان آی سی یو بستری بودند را چک می­کرد و با یک مقایسه تلفنی با سایر بیمارستانها به سایر همکاران زیر دست خود خرده می­گرفت که چرا باید بیمارستان­های دیگر نوزادان بیشتری در دستگاه داشته باشند ولی ما نه؟؟!!!!
و این اخبار از دهان پرستارانی که دیگر تاب رفتارهای غیر پزشکی بلکه پولدوستانه ایشان را نداشتند به گوش خانواده­ها می­رسید. البته تا آن موقع که وجدان زیر خاکستر وجودی این انسانها برانگیخته شود، چه هزینه­های کلانی را خانواده­ها نپرداخته بودند و چقدر پول تو جیب بیمارستان نرفته بود.

واقعه دردناکی که باعث شد دست به قلم ببرم و این متن را بنویسم این بود که این موضوع هنوز تمام نشده است. و بدون شک دلیل آن این است که این خانواده­های تیغ خورده همینکه کودکشان از بیمارستان مرخص شده فرار کرده­اند و دیگر پشت سرشان را نگاه نکرده­اند و آنقدر خدا را شکر کرده­اند که بچه­شان سالم است که نگو و نپرس. همین امسال، دو ماه پیش یکی دیگر از دوستان من دوقلوی خود را در این بیمارستان بدنیا آورد و با تشخیص پزشک پولدوست خانم تهرانی در همین چاه افتادند.
بماندکه چقدر تن و بدن این پدر و مادر لرزید و چند تا بیماری برای بچه­هایشان تشخیص داده شد. قبل از تمام این تشخیصات هم اول شغل پدر و بعد نوع بیمه درمانی آنها بررسی شد. پدر این خانواده برایمان تعریف می­کرد که چقدر از شنیدن این سوال تعجب کرده است و در نهایت صداقت هم پاسخ داده است. جالب توجه این است که همزمان با دوست من، خانم دیگری نیز در بیمارستان دوقلو بدنیا آورده بود که شغل پدرش بازاری بود (یعنی عجب طعمه­ای!!!) ولی درایت این خانواده آنها را از دام این پزشک عنکبوت صفت نجات داد. درست هنگامی که پزشک برای این دوقلوها تشخیص داد که مشکل آب مغزی دارند و باید جراحی شوند، بلافاصله پدر خانواده درخواست شرح پزشکی کرده و بچه را از بیمارستان بیرون آورد، البته با تهدید بیمارستان برگه­های رضایت شخصی را امضا کرد و همه چیز را بجان خرید و بلافاصله با پزشکان دیگر و بیمارستان های دیگر مشورت کرد و نتیجه آزمایشات جدید کاملاً مشخص بود، دوقلوها کاملاً سالم بودند.آنها به سلامت به خانه­شان برگشتند و زندگی شیرین و جدیدشان را شروع کردند.
ولی دوستان من که هنوز هم یکی از نوازادانشان در بیمارستان عرفان بستری است، در دام این عنکبوت افتادند. البته آنها هم وقتی پزشک تشخیص داد که باید قلب هر دو کودک جراحی شود، درخواست شرح پزشکی کردند تا بچه­ها را به بیمارستان دولتی انتقال دهند و البته در این مسیر با مدیر بیمارستان هم مشاجره کردند. و در کمال تعجب روز بعد مشاهده کردند که هر دو کودک از ان آی سی یو به بخش منتقل شده­اند و میزان زردی شان که تا به آن روز از 12 پایینتر نیامده بود ناگهان به 3 رسید. و درست همان روز یکی از نوزادان مرخص شد.
با این بذر پاشی که هدفشان جلب اعتماد بود موفق شدند تا نوزاد دیگر را همچنان در بیمارستان نگه دارند و تا می توانند آنها را به اصطلاح تیغ بزنند. می­دانید صحبت از چه مبلغی است 21میلیون تومان.... و آن هم فقط برای طمع این پزشک و نه بخاطر اینکه واقعاً آنها مریض باشند. خانم تهرانی عنکبوت صفت که لیاقت پیشوند دکتر را ندارد با استفاده از الفاظ و لقاط سلنبه و قلنبه پزشکی خانواده­ها را فریب می­دهد و ما هم که از علم پزشکی بیخبریم فکر می­کنیم واقعاً خبری است.
درحالیکه پدر این خانواده به ما می­گفت که دلیل بستری کردن کودکشان این است که کودک شیر بالا می­آورد. من رشته­ام پزشکی نیست بلکه فقط یک مادرم که خیلی در خصوص تشخیصهای پزشکی و داروهایی که برای خانواده­ام تجویز می­شود تحقیق و مطالعه می­کنم. و این را می­دانم که شیر بالا آوردن یکی از مشکلات بسیار بسیار رایج در نوزادان است که به این خاطر نوزادان را بستری نمی­کنند.
همسرم هربار پای درد و دل دوستانمان می­نشیند می گوید: " امیدوارم نتیجه این خیانتش به اعتماد خانواده­ها را در همین دنیا ببیند و هرگز هم تمام نشود."
و البته من هم امیدوارم و بیشتر از این امیدوارم که خانواده­هایی که از در دام این عنکبوت افتاده­اند و یا از دام آن رهانیده­اند تجربیات خود را به این متن افزوده و به همه اطلاع رسانی کنند.

.

__,_._,___

به همه اطلاع رسانیکنید


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
مرسی تی تی جون خدا خیرت بده. عجب نامردایی هستنها. دخترخاله من هم مجبور شد تا مدتی بچشو تو دستگاه بذاره. البته یه بیمارستان دیگه. حالا هزینه های کمرشکنش به کنار، چقدر غصه خوردیم که دخترش زنده میمومه یا نه!
آنچه خوبان همه دارند ما اینجا داریم
http://www.mystore.blogsky.com/
خاک توسرشون بعضی هاشون خیلی پدرسوخته هستن
درست همین بلارو سر یکی ار اقوان نزیک ما سه سال پیش توی همین بیمارستان عرفان آوردن
اون بیچاره بچشو بعد از یک ماه بازی درآوردن برمیداره با رضایت خودش میبره
آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگری از بالا نگاه کند، و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند...
من بیمارستان رسالت هر دو بچه هام رو به دنیا آوردم و پسر بزرگترم هم به خاطر زردی بالا دو روز بستری بود پسر کوچیکم هم زردی داشت اما بستریش نکردن
چند روز پیش امیر رو بردم بیمارستان لاله برای جراحی گوشش
چشمتون روز بد نبینه خاک تو سرشون کنن به خدا آشغال بود افتضاح بود تخت بغل امیر یه بچه شش ماهه بود که قلبش عمل شده بود و اسهال استفراغ شدید داشت الهی بمیرم داشت از دست می رفت دیروز زنگ زدم حالش رو بپرسم مادرش گفت توی اتاق عمل از آنژیو که توی سینه اش بوده یه تیکه توی سینه اش مونده بوده و عفونت کرده دوباره بردنش اتاق عمل ودرش آوردن گفتم تا الان چقدر هزینه اتون شده گفت چهارده روزه بیمارستان هستیم که می شه سی تومن و دکتر هم یه دستمزد جداگانه توی مطب می گیره پونزده تومن

اما به خدا بیمارستان رسالت ماه بود هم کادر پرستاریش هم دکترهاش به خدا خیلی خوب بودن یه قرون پول اضافه نمیگرفتن همیشه دعاشون می کنم
خدایا بچه هام رو به خودت میسپرم به خوده خوده خودت
2738
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز