2726
عنوان

داستان باردار شدن و زایمان کردن من👶

39803 بازدید | 311 پست
سلام ازدواج که کردم دیگه کنجکاوی ها و سوال کردن های وقت و بی وقت اطرافیانم شروع شد حامله نشدی؟ حامله نیستی؟ خبری نیست؟ اوایل با خنده جواب میدادم میگفتم نه هنوز زوده خداییش رسم بدیه تا دختری میگن عروس نشدی؟ تا عروس میشی میگن بچه تا بچه میاد میگن ان شاءالله کی بچه دوم خلاصه خودم از وقتی ازدواج کردم به خودم قول دادم حواسم باشه از کسی نپرسم درمورد بارداری
من برگشتم...بعد از سالها...

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
6 ماه اول زندگی به ماه عسل و مسافرت گذشت و یه 6 ماه سخت بود از لحاظ مسائل زناشویی چون همسرم هات بود و من واژیتیسم! همسرم هنوز که هنوز میگه ماه عسل خوبی نبود برام از اون نظر خیلی نگران این وضعیت بودم اون از اولش که با کلی دردسر اولین مرحله رو رد کردم این از بعدش که دیگه موفق نشدم اوضاع ناجوری بود
من برگشتم...بعد از سالها...
یه ظهر که خونه خودمون تنها بودم از اونجایی که درمونده شده بودم و از طرفی رومم نمیشد به کسی بگم همچین مشکلی دارم یهو به ذهنم اومد یه نذر کنم حتی اگه میتونستم به کسی بگم بازم صلاح دونستم نگم حتی به مادرم چون این یه موضوع دونفره و خصوصی بود بین من و همسرم خوشبختانه علی رغم اینکه شوهرم ازم نه میشنید و تحمل میکرد یا بهتر بگم صبوری میکرد اونم این مسئله رو راز دونفره گذاشته بود با اینکه بچه دوست داشت ولی اذیتم نمیکرد حتی وقتی مامانش از نوه میگفت سریع جواب میداد هنوز زوده
من برگشتم...بعد از سالها...
اره عزیزم بگو
میپرسیم چطور سکوت کردند تا کربلا رخ داد ؟ چرا هیچ کس کمکی نکرد و مرگ بر یزید . آیندگان نیز خواهند پرسید(تصاویر یمن را دیدند😔) چطور سکوت کردند تا کربلای یمن رخ داد؟ چرا هیچ کس کمکی نکرد و مرگ بر آمریکا____________ ساسان سروش
حالا نذرم چی بود؟! داشتم قیمه میپختم اگه اشتباه نگفته باشم سر اجاق یهو به ذهنم خطور کرد همین غذا رو به نیت نذری بپزم نذر که حتما نباید وسیع باشه میتونه دونفره باشه خونوادگی باشه چرا دروغ بگم تو آپارتمان مون همسایه ها باهم رفت و آمدم نداشتیم اون ناهارمون رو به نیت نذری پختم نذر حضرت معصومه (س) که بتونم از پس وظایف زناشوییم بربیام
من برگشتم...بعد از سالها...
آهان اینم بگم واس مشکل واژیتیسمم تاپیک زدم اینجا ولی نتیجه ای نداد یادم نیس دقیقا یا تاپیک زدم یا تو نت دنبال راه چاره بودم نوبت دکتر زنان گرفتم دکترم گفت فلان روز بیا عملت کنم منم خوشحال از اینکه دیگه حله زودی رفتم به همسرم گفتم ولی خوشحال که نشد هیچی تازه مخالفتم کرد باز من موندم و یه دنیا فکر و خیال یادمه 18 برج بود وقت عملم پیش خودم نور امیدی داشتم که تا اونموقع شوهرمو راضی میکنم اما راضی نشد که نشد اونموقع ازش بخاطر مخالفتش دلگیر شدم ولی وقتی با نذرم نتیجه گرفتم کلی از شوهرم تشکر کردم که اجازه نداد من برم جراحی کنم چون هم خرج اضافه بود اول زندگی هم معلوم نبود بعدش چه اتفاقی بیافته هم واژیتیسم طبق تجربه ی من با عمل رفع نمیشه چون مشکل از استرسه از خود باختنه از همه مهمتر اگه کارم به جراحی میکشید تا ابد غرور همسرم جریحه دار میشد که خودش نتونسته و تو روحیه اش تاثیر بدی میذاشت
من برگشتم...بعد از سالها...
2706
ارسال نظر شما
2687