با سلام من قبل از بارداریم مشکل فوبیای مکان بسته و تاریک داشتم الان ۵ماه باردارم از زمانی که باردار شدم این ترس هام بیشتر شده به طوری که حتی پاساژ یا اتاق خواب هم واسم تنگ و خفه کننده به نظر میرسه و الان همش استرس روز زایمان و مکان بسته محیط بیمارستان ترس من و بیشتر میکنه خانومای باردار کسی مشکله فوبیای مکان بسته و تاریک داشته مثل من لطفا راهنماییم کنید چه کار کنم؟؟؟ایا به روانشناس برم این مشکلاتم درست میشه؟
دقیقا مشکل من
با اسانسور هم مشکل داری؟ خیلی سخته خیلی
من یبار روفته بودم دندانپزشکی روز گرمی بود و فقط یه پنجره داشت و تو دید من هم نبود دکتر داشت دندونام رو درست می کرد که نگام به سقف افتاد و کوتاه بود سقف یکدفعه حالم بد شد پاهام شروع به سوزش کرد و کفشمو یدفع پرت کردم و زدم تودست دکتر روپوش هم زیر گردنم بود اونم میکشیدم حس میکردم دارم خفه میشم وااای حالم خیییلی بد بود
من می گفتم فقط میخام پنجره باز شده ببینم یبار هم رفته بودم خونه دوستم طبقه چهار و اصلا پنجره نداشتند و فقط نورگیر من چنان نفسم بند اومده بود که سریع پله ها رو دویدم رفتم تو فضای باز
ب نظرم برو منم ی کم دارم مثلا حمام و دستشویی میرم باید حتما در باز باشه تو ماشین شیشه پایین باشه و غیره
منم همین مشکل و داشتم،،،،، یادمه چند بار که دخترم همراهم نبود 8 طبقه رو با پله بالا پایین رفتم،،، واسه همین زود زایمان کردم
معمولا من جایی که چند طبقه باشه حالم بد میشه ولی تو اتوبوس هم همینطورم همیشه میگم من چطوری می تونم سوار هواپیما بشم و یبار دیگه هم رفته بودم پیش دکتر که داشت همین حالتا برام پیش نیومد که ذهنم رو پرت میکردم تا بهش فکر نکنم و خداروشکر چیزیم. نشد
منم همینطورم بهارنارنج جون به این شدت نبودم ولی از زمانی که باردار شدم خیلی بیشتر شده یکس از دوستام گفت اگر الان درمانش نکنی بعد از زایمان بدترم میشی من فقط استرس روز زایمانم و دارم که مکان بسته بیمارستان من و میترسونه از مترو هواپیما آسانسور اتاق در بسته از اینا میترسم
باید برم روانشناس آخه رو کل زندگیم تاثیر گزاشته دیگه حتی پاساژم نمیتونم برم
فقط تنها راه حل اینه که بهش فک نکنی و حواست رو پرت کنی بعضی موقع پیش خودم فک میکنم چطوری من تو بیمارستان تونستم زایمان کنم چون دوسه نا اتاق تو در تو بود و دوتا راهرو تا اتاق زایمان بود و فضای بسته
شما هم همینجورید من درد از پاهام شروع میشه و نفسم گرفته میشه یادمه تو مطب موقعی که کفشم رو دراوردم بهتر شدم
وااااای بهارنارنج جووون اصلا نمیتونم حواسم و پرت کنم وقتی اون حالت خفگی به سراغم میاد دست و پام شل میشه دهنم خشک میشه قدرت فکر کردنم و از دست میدم و فقط دنبال راه فرار به بیرونم
تپش قلب شدید میگیرم مثل حالت سکته میشم
من زمان زایمان فقط درد زایمان رو میکشیدم ولی چندروزی پسرم بستری بود من هم بالا سرش یدفعه احساس خفگی کردو میدونی یدفعه هم سراغ آدم میاد و دنبال پنجره میگشتم برم وایسم کنارش حالا باز هم نمیشد چند نفر اونجا بودن و روم نمی شد دلم میخاستم موهامو بکشم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
