من بعد یک سالکی یواش یواش خوب شدم خیلی خسته ومضطرب بودم همیشه نگران بودم یبار فکر کردم شب سردش شده خودم از نگرانی لرزش گرفتم بعد یک سالگی مسافرت رفتیم تابستون بود غریبه ها بغلش میکردن منم نمیتونستم کنترل کنم از اون روز وسواسم کمتر شد کلا مسافرت خیلی روحیه ام روبهتر کرد