اصلا نمیذاره من تنهایی جایی برم هی میگه صبر کن باهم میریم هر جا میخای بری بیرون خودم میبرمت بهش میگم بابا تو سرکاری خب من چکار کنم نمیتونم ک هی بگم ـاینو اون بیاد دنبالم مردم کار دارن بیکار که نیستن میگه نه با مادرتو خواهرت برو من نمیتونم ی لحظه ام تصور کنم تو بیرون تنها بری میترسم اذیتت کنن حالا این همه ادم بیرون همه منتظرن من بیام بیرون اذیتم کنن؟وقتی تنها میرم بیرون اصلا بش نمیگم چون اگه بش بگم هی زنگ میزنه کی برمبگردی بیا دیگه بعد دعوامون شد و بم گفت ب جز کارای ضروری نمیتونی بیرون بری خب بابا منم ادمم دلم میخاد با دوستام باشم برم پارک بش میگم میخام برم پارک ی هوایی تازه کنم ی نفس بکشم میگه لباس بپوش بیا دم در تا خودم بیام باهم بریم خب اخه ینی چی من دارم دوستای متاهلی ک با دوستاشونم بیرونن بم میگه ایشالله خونه گرفتیم دوستاتو دعوت کن خونمون من اصن نمیام خونه که شما راحت راحت باشین ولی نمیتونم تحمل کنم خیلی اعصابمو داغون میکنه مامانم میگه اینا اولشه پس فردا کاری ب کارت نداره ولی من چشمم اب نمیخوره سر تیپ و ارایش اینا کاری نداره چون من چادری ام ارایشمم خیلی ملیحه . ولی سر بیرون رفتن کشته منو . احساس میکنه خیلی باغیرته ولی داره منو زجر میده واقعا بعضیا چجوری با شوهراشون تو مهمونیای مختلط شرکت میکنن و خیلی ریلکسن شوهراشون . کاش منم ازین شانسا داشتم
اوندفه ام سر بیرون رفتن من دعوامون شد میخاستم با دوستام برم بیرون نزاشت منو کشوند خونه مامانش حسابی ضایعم کرد بعد طلبکارم بود
خب شایدازعلاقه زیادشه وگذرزمان ممکنه این روالوعوض کنه.
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
عقدی؟
ایشون بددله . ببرش مشاوره تا درست بشه بعد ازدواج درست نمیشه ها
شایدبه دوستات اعتمادنداره.منم اصولابدون شوهرم جایی نمیرم البته باشگاهواین جورجاهامیرم ولی بقیه ی جاهانه. پارکم باهم میریم ولی اگه کسی باهام باشه مشکلی نداره.تواول بایددلیل این کارشوبفهمی
مگه شما یه مرد چهل ساله ی زن دار و سه تا بچه دار نبودی ???!!!!
عزیزم به نظرم پیش یه مشاور برو ، دور از جون شما دوست منم این مشکل رو باشوهرش داشت ، مشاور میگفت بدبین و بددله و تعصب بیجا داره ، البته اونا الان جدا شدن ولی شما بهتره با یه کارشناس مشورت کنی
عزیزم به نظرم پیش یه مشاور برو ، دور از جون شما دوست منم این مشکل رو باشوهرش داشت ، مشاور میگفت بدبین و بددله و تعصب بیجا داره ، البته اونا الان جدا شدن ولی شما بهتره با یه کارشناس مشورت کنی
خوب باهاش جدی حرف بزن، یعنی چی بعدا درست میشه الان دایی من داماد و عروس داره درست نشده
عزیزم شوهر منم همینجوره اما من دیگه آنقدر رفتم عادت کرده اما بازم گاهی وقتا میگه نرو خودم میبرمت منم منتظر میشم بیاد بأهم بریم چون دوست دارم بأهم بیرون بریم مادرت درست میگه کم کم درست میشه الان اولشه
بهم اعتماد داره ولی خیلی گیر میده برا بیرون رفتن . نه بد دل نیس بهونه گیر نیست بداخلاق نیس ولی میگه رعایت کن وقتی بش میگم دوستام ایجوری ان عصبی میشه میگه دوستام دوستام تموم زندگیت شدن دوستات تو فرق میکنی بااونا تو شوهر داری یجور میگه شوهر داری انگار سرطان دارم😂😂
ازدواج کردی؟
منظورم اینه که نامزدین یا عروسی کردین رفتین سر خونه زندگیتون؟
مشکل اصلیش اینه که میگه کمتر کن رابطتتو با دوستات یذره ام با من باش وقتتم برا من بزار میریم پارک دوتا شکمو کلی هله هوله مبخوریم ولی خب بازم میگه کمه من ب دوستام عادت کردم دلم تنگ میشه براشون
چندساله ازدواج کردین؟
نه چن وقت دیگه عقدمونه نامزدیم و اینقد سخت گیره فامیل نزدیک هستیم ب خاطر همین خیلب خونه هم میریم و میایم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
