پسر خاله ی من که یهو ریخت همش، میگفت هرروز تو لباساش هی مو پیدا میکنم قبل چهل هم هیچی مو نداشت دیگه عادی شده بود
من از تمام صبح هایم فقط همانی را به یاد دارم که تو در آغوش من لبخند میزدی وگرنه باقی طلوع ها همگی شب اند بی تو حال و هوای بارداری شاید دوباره تکرار شود ولی فرشته ی من ، من با تو مادر شدم ممنونم که تنهایی رو برام بی معنی کردی، ممنونم که روزگارمو پر کردی ،ممنونم که بالغم کردی ،بزرگم کردی، عاقلم کردی، عاشقم کردی