خوبی حنا جون
من سرارین شدم با بی حسی از نخاع
خیلی راضی بودم زیاد درد نکشیدم مخصوصا موقعی که شکمم فشار دادن
ولی اونا که بیهوش شده بودن خیلی درد داشتن
پسرمم میخوابه بیشتره موقع شیر خوردن بیداره و موقع شستن و پوشک کردن گریه میکنه
پسر داشتن حس شیرینیه ....دنیای معصوم وکودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده.... وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم، یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، ونه برادرم .
اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه : مامان......️
وتوی اون ثانیه هاست که من اوج میگیرم وبا عشق زندگیم از ته دل میخندم....
آره ..... عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم........ومن با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم.....️️️️