از دستش خسته شدمممممم
همین الان باهاش دعوای مفصل کردم اومدم پایین.
هنوز نرفتیم سر زندگیمون، طبقه بالای خونه مامانم اجاره کردیم داریم آمادش میکنیم.
قرار بود نصاب پنجره بیاد واسه آشپزخونه پنجره دوجداره بذاره.
از قبل به شوهرم گفتم روی کابینتا و سینک روزنامه بذار که کثیف و خط خطی نشه.
صدبار گفتم.
الان رفتم دیدم، روزنامه نذاشته، نصاب هم با کفش رفته رو کابینتهای سفید و نو. شیشه خورده ها هم از دستش افتاده، سینک نوی استفاده نشدم خط خطی شده.
میگم واسه چی روزنامه نذاشتی، میگه نصاب گفت ولش کن نمیخواد!
میگم پس من چی؟ مگه من چند بار بهت تاکید نکردم حتما روزنامه پهن کن !
خوشحال و خندون میگه ولش کن چیزی نیست که!
همه کاراش همینجوریه... همش...
خستم کرد دیگه اینقدر باهاش سروکله زدم
همین الان باهاش دعوای مفصل کردم اومدم پایین.
هنوز نرفتیم سر زندگیمون، طبقه بالای خونه مامانم اجاره کردیم داریم آمادش میکنیم.
قرار بود نصاب پنجره بیاد واسه آشپزخونه پنجره دوجداره بذاره.
از قبل به شوهرم گفتم روی کابینتا و سینک روزنامه بذار که کثیف و خط خطی نشه.
صدبار گفتم.
الان رفتم دیدم، روزنامه نذاشته، نصاب هم با کفش رفته رو کابینتهای سفید و نو. شیشه خورده ها هم از دستش افتاده، سینک نوی استفاده نشدم خط خطی شده.
میگم واسه چی روزنامه نذاشتی، میگه نصاب گفت ولش کن نمیخواد!
میگم پس من چی؟ مگه من چند بار بهت تاکید نکردم حتما روزنامه پهن کن !
خوشحال و خندون میگه ولش کن چیزی نیست که!
همه کاراش همینجوریه... همش...
خستم کرد دیگه اینقدر باهاش سروکله زدم
ببخشید که من جوش آوردم چون یه خرس قطبی دارم که دائم خوابه و با حرفات داغ دلم تازه شد
