جوری که الانم اومدیم مسافرت منو توشهرغریب ول کرده کنار مادرش.ازدیروزبادوستاش بگشتن جوری که الان ازعرق خوری اومدن.فقط عصری دوساعت منوبرده پاساژ بعدشم میگه من که توروگردوندم اونم هشت نفری.همش بادوستاشه حتی بعدازینکه ازسرکارمیادتاساعت یک میره بادوستاش.چکارکنم