2726
سلام دوست جونیا...بیایید تعریف کنید چه سوتی هایی دادین تا حالا... فرق نمیکنه کجا و پیش کی . بگید تا بخندیم یکم
در سینه دلم گم شده،تهمت به که بندم؟ غیر از تو کسی، راه در این خانه ندارد... 🍀
اولیشو خودم میگم... دیروز از دندون پزشکی زنگ زدن گفتن ساعت پنج وقت دارین تشریف میارین؟ منم گفتم بله میارم ینی فهمید تشریفمو میگم !!!؟ خخخخخ
در سینه دلم گم شده،تهمت به که بندم؟ غیر از تو کسی، راه در این خانه ندارد... 🍀


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
در یه جلسه مهم پیش جمعی از آقایان مهندس به جای یه کامیون کود گفته بود : یه کامیون کون خواهر گرامم
من به آمار زمین مشکوکم ،‌ اگر این سطح پر از آدمهاست ، پس چرا دل این همه تنهاست؟!!!!!
تو ماه رمضونی خواستم به عمه شوهرم بگم روزه نمازاتون قبول گفتم زیارتاتون قبول باشه..طفلک داشت فک میکرد کجا رفته زیارت دقیقا
در سینه دلم گم شده،تهمت به که بندم؟ غیر از تو کسی، راه در این خانه ندارد... 🍀
فکر کردم دوستم پیام داده ولی دوس پسرم بود. پیامشو با صدای بلند تو مهمونی خوندم پیامش: سلام خانومم نه شب بخیر گفتی نه بوس دادی حواسم هس حالتو نگیرم اسمم ... نیس هیچی دیگه بیشرف شدم رف
I’m gonna keep holding on👯
یه بار سر کلاس دانشگاه حواسم نبود داشتم به شدت داخل کیفم کنکاش می کردم . همه وسائل رو ریخته بودم بیرون یهو دیدم نوار بهداشتی دستم ردیف اول ،‌روبه روی استاد
من به آمار زمین مشکوکم ،‌ اگر این سطح پر از آدمهاست ، پس چرا دل این همه تنهاست؟!!!!!
تو بهشت رضا بودیم یه دختره ای خرما آورد تعارف کرد بهش گفتم خدا شفا بده .... من : دختره : اون خدا بیامرز :
در سینه دلم گم شده،تهمت به که بندم؟ غیر از تو کسی، راه در این خانه ندارد... 🍀
چند وقت پیش مادر بزرگم تو بیمارستانی که من کار می کنم بستری بود و حالش هم اصلا خوب نبود و معمولا فامیل ها به من پیام می دادند که حال مامان بزرگ را بپرسند یک روز من مرخصی بودم و اما هر کسی اون روز تماس می گرفت نگفتم که من مرخصی هستم می گفتم خوبه . وضعیتش ثابته تغییری نکرده . خلاصه عصر اون روز مامانم بهم زنگ زد و گفت مادر بزرگ صبح اون روز فوت شده است و زمانی که مامان بزرگ خدا بیامرزم فوت شده بوده من با اعتماد به نفس به همه گفتم خوبه . خدا را شکر . وضعیتش ثابته
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
یه بار با دوستم سوار ماشین پدرش شدم. باباش برگشت بهم گفت شما خوبی دخترم؟ منم گفتم بله خوبم تو چطوری؟! ادبم تو حلق داعش ولی سهوی بود انقدر خجالت کشیدم بعدش خخخ
به خاطر گناهی که باهاش امتحان نشدی کسی رو سرزنش نکن... شاید اگر تو جای اون بودی گناهکار بزرگی میشدی 
اولین بار رفتم خونه مادرشوهرم مهمونی دستم خورد به بخاری برگشتم گفتم ای وای ببخشید جلو جمع از بخاری معذرت خواستم روحم شاد و یادم گرامی
به خاطر گناهی که باهاش امتحان نشدی کسی رو سرزنش نکن... شاید اگر تو جای اون بودی گناهکار بزرگی میشدی 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز