من دور از خانوادم زندگی میکنم،اخرین بار عید اونجا بودم بعد از اون با تماس تصویری با مامانم خواهرام و بقیه در ارتباطم...هر دفعه مامانمو میبینم احساس میکنم روز ب روز پیرتر میشه...امروز دیدمش از عصر که باهاش حرف زدم همش دارم میترکم گریه میکنم بغض میکنم...😢
موافقم
دلت تنگ شده براش عزیزم
واقعا درد بزرگیه من از راه رفتن مادرم دلم میلرزه قبلا تند راه میرفت همیشه جلومون بود الان خیلی آروم میره همش باید بمونیم تا بیاد
وای حرف از مادر و خانواده نزنید که غرق غم میشم
آره خیلی دلم تنگ شده خیلیییییی
ااره واقعا
من باباهم ندارم صبح تا شب نگران مامانمم چندروز پیش بستری شده بود اصلا نمیدونم باید چکارکنم ازش دورم
منم بابام فوت شده...از مامانمم دورم میبینمش اتیش ممیگیرم
خدا همه شونو حفظ کنه و اونایی که رفتنو بیامرزه
یه وقتایی میگم کاش اصلا ازدواج نمیکردم و تا آخر عمرم پیشش میموندم
ان شاالله خدا هوای همه مادرا رو داشته باشه.خدایا مادرمو دست تو میسپارم مواظبش باش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
