بچه ها خلاصه میگم تو تاپیکهای قبلمم هست من با شوهرم خیلی مشکلات بدی دارم چندین بار خواستم جدابشم پدرم اجازه نمیده حتی سند ازدواجم دست بابامه تو این مشکلات فراوانم با پسری اشنا شدم داحل تل گرام و کم کم اشنایی ما زیاد تر شد البته اون فکر میکنه من مجردم راستشو بهش نگفتم روز به روز به این پسر داشتم وابسته سر میشدم و اونم همین طور اومدم از بچه های نی نی سایت کمک خواستم گفتن ازش جدا شو از چاله تو چاه میری از پسره جدا شدم از اون طرف تحمل خونه زندگیمو واقعا نداشتم وبعد از نبودن اون پسر و دوباره تنها شدن من مشکلاتم دوباره به چشمم اومد اونقدر فشار رو من بود بلند شدم رفتم خونه بابام