واقعا نمیدونم چمه قدر زندگیمو نمیدونم قدر شوهر و پسرمو نمیدونم همش ناراضیم دنبال بهانه ام تا از اطرافیا ایراد بگیرم توو حالت وهمم ؛ باورتوت میشه سرسفره غذا نشستم قاشق دستمه یادم میره بقیه غذامو بخورم میرم توو فکر . مامانم چند روز پیشم بود میخواست زودتر فرار کنه بره میگفت تحمل دیدن رفتارم رو نداره 😓😔😔😔
نمیدونم چکار کنم از این حالت بیام بیرون و بیشتر سرگرم زندگیم باشم قدر هیچ چیزو نمیدونم فقط توو فکر نداشته هام😢😢 زندگی و بچه دیگران رو بهتر از زندگی و بچه دیگران میدونم ؛عذاب میکشم
نمیدونم چکار کنم از این حالت بیام بیرون و بیشتر سرگرم زندگیم باشم قدر هیچ چیزو نمیدونم فقط توو فکر نداشته هام😢😢 زندگی و بچه دیگران رو بهتر از زندگی و بچه دیگران میدونم ؛عذاب میکشم
