سلام المیرا جان
سلاااااام عزززیزم وای تو کجایی نمیدونی چقد دنبالت بودممممم
من همین جا هستم و داغون تر از قبل
دیروز رفتم کورتاژ و بچه ام رو تو شیشه بهم دادن
خبر دارم چی شدی عزیزم... راستش برات ناراحت شدم ولی غصه نخوردم فقط از خدا خواستم زودتر این روزای سخت رو تموم کنه و شیرینی حاملگی دوباره و نی نی خشگل رو بده بهت تا این روزا خیلی زود یادت بزهههه... منم این روزا رو گذروندم توروخدا خودت رو اذیت نکن من خیلی پشیمونممم
غصه نخوردم چون مطمعن بودم خواست خدا به نفعته عززززیزم مطمعن باش لازم بوده یک همچین اتفاقی تو زندگیت بیفته تا قدر داشته هات و قدر نعمت هایی ک خدا داده رو بدونی
وقتی تازه به هوش اومدم شنیدم که گفتن جنین رو ببرین برای ازمایش نمیدونی عین خ چلا فقط دنبالش بودم ببینم چه جوریه مثل مادری که دنبال بچه اش میگرده
المیرا جان چقدر حرفات به دلم میشینه ممنون که هستی و بهم دلداری میدی
چی شده عزیز
اخی عزیزم یاد خودم افتادم 😭 خدا بازم بهت میده همونطور ک بمن داد ...دلت قرص باشه خواهر میبخشین پارازیت انداختم وسط صحبتاتون
المیرا اهل کجایی؟ الان چند وقته از سقطط گذشته طبیعی باردار شده بودی؟ الان اقدامی؟
میفهممت جنین من ک تو دسشویی افتاد دلم خون شد وقتی دیدمش ولی سرخورد رفت تو چاه
یک لخته خون با دست و پا و دم بود...
ولی عزیزم وقتی خدایی ک مهربون تر از خودمون نظرش و خواستش این بوده دیگه غصه چرا؟!!! خنده دار نیس؟؟؟ مثل این میمونه ک یک بچه ای کوچولو تو آغوش مامانش احساس آرامش نکنه!!! مگه میشه؟!
یک لخته خون با دست و پا و دم بود...
ولی عزیزم وقتی خدایی ک مهربون تر از خودمون نظرش و خواستش این بوده دیگه غصه چرا؟!!! خنده دار نیس؟؟؟ مثل این میمونه ک یک بچه ای کوچولو تو آغوش مامانش احساس آرامش نکنه!!! مگه میشه؟!
اسپادانا جان خدا بچه ات رو برات نگه داره هر وقت که میبوسیش هم شکر خدا کن هم برای من و امثال من دعا کن
امین عزیزم ممنون ..حتما دعات میکنم
المیرا کاش خونه ی خودم بودم تا زار زار گریه میکردم راستش رو بخوای فکر میکردم بعد از این داغون میشم ولی خدا بهم ارامشی داده که نگووووو امیدم خداس و میدونم ناامیدم نمیکنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
