سلام به همگی عزیزان ... دوستای عزیزم من یه دختر 11 ماهه دارم که از 6 ماهگی که مرخصیم تموم شد رفتم سر کار 10 سال هم سابقه کار تو شرکت خصوصی دارم دلم نیومد نرم از طرفی شوهرم شیفتیه 4 صبح در هفته بچمو نگه میداره تا ظهر که من میرم خونه 2 روز در هفته نیست که اونم به خاطر سردی هوا مامانم میوردم خونمون از بچم مراقبت کنه ولی مامانم سنش بالاست مادر شوهرمم نزدیکشه اونم میومد کنارش تو خونمون در ظاهر همه چیز اوکی ولی اونا و شهوهرم فقط بچمو نگه میداشتن وقتی خونه میرفتم خونم بهم ریز و ظرفا کثیف مثل خودم که سلیقه نداشتن باید بچمو تحویل میگرفتم تا شب دیگه همش کار غذا درست کنم نظافت ظرف بشورم تازه منتم سرم دارن و کلی توقع نزدیکی ماهی 100 تومن همینجوری به مامانم و مادر شوهرم میدم به غیر از مواد غذایی که باید تو خونه میگرفتم برا صبحانه و میان وعده و میوه و... تازه همشم میگن خسته شدیم و فلان ... الان دیگه از این وضعیت خسته شدم میخوام قید کار بزنم بشینم تو خونه بچمو نگه دارم کسی هم نیاد تو خونم بهم بریزه و توقع داشته باشه منتم بزاره ... نظرتون چیه
یه پرستار بگیر عزیزم بی منت.حیفه از کارت دست بکشی. یه کسی که بهش اطمینان داشته باشی حالا از اقوام یا آشناها به طور رسمی پرستار بگیر.
منو یاد بچگیهام انداختی متنفرم از دورانی که مامانم سرکارمیرفت.خودمم بخاطر بچه هام قید کارو زدم
من که قید کارو زدم ولی الان که پنج سالش شده دوست دارم از خونه بزنم بیرون و برم دنبال کارو اینا ولی مگه پسری می زاره روزایی که برم بیرون از خواب پاشه ببینه نیستم تا شبش هی می گه دیگه نریا منو تنها نزار جیگرمو کباب می کنه فعلا که خونه نشینم و تو خونه با کامپیوتر کار می کنم تا ببینم در اینده چی پیش میاد
چقدر سخت اخه این اسمش زندگی نیست ادم کار می کنه که از زندگیش لذت ببره نه کار سوار زندگی اش بشه
فقط حواست باشه بنده ی شغلت نشی
سلام عزیزم منم شاغلم ولی تصمیم دارم بعد بچم کار رو ببوسم بذارم کنار. ببخشید ها وظیفه زن کارکردن نیست رسالت ما مادری است
من که راضیم از کنار گذاشتن کارم به خاطر پسرم اخه بدقلق بود هیچکس نمی تونست بزرگش کنه اما خوب اکثر مامانا می زارن بچرو مهد
منم مادرم شاغل بود اما همیشه بهش افتخار میکردم.الانم که بازنشسته شده و پدرم فوت کرده بدون منت بچه هاش داره زندگی میکنه. حیفه سرکار نری.به فکر آینده خودت هم باش.چون بچه ات به هر حال بزرگ میشه اما برای آینده خودت....
رها
سومی جان مامان چند ساعت سرکار بودن و از چند سالگیتون شاغل بودن
رها
اون روزایی هم که شوهرم بچم نگه میداره چون نزدیک خونه مادر شوهرمیم میگه مادرش بیاد غذا درست کنه اونم یه عالمه غذا درست میکنه واسه خودشون جدا واسه ما دو نفر جدا ... دیگه تو همه چیز زندگیم سرک میکشه یه چیزی خوشش بیاد مثل اسپری و رژ برمیداره میبره منم زبونم کوتاس مامانمم که پیره کلی ظرف ازم شکونده خیلی دلم پره ... مهدم نمیخوام ببرم بچمو شهرستانیم زیاد رسیدگی ندارن پرستار مورد اعتمادم گیرم نمیاد با یه دست شوهرمم زندگی سخت میچرخه 
منم دوس ندارم سرکار برم و برا نگهداری بچه منت دیگران روی سرم باشه. میشینم تو خونه و با ارامش زندگی میکنم. وظیفه زن که پول دراوردن نیست
سعیده جون مادر من از وقتی خاطرم هست مادرم شاغل بود.الان چند ساله بازنشسته است. از 6 صبح تا 6 غروب تازه ما 7 تا بچه بودیم.خخخخخخخخ
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
