بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من هفته ی چهل زایمان کردم یهو هفت صبح دردم گرفت تا یازده شب خونه بودم دوازده بیمارستان بستری شدم سه صبح زایمان کرده ام یادمه میرفتم حموم زیر دوش اب میرقصیدم و قرمیدادم تودبیمارستان هم زیاد قر میدادم
مواظب رفتارهایمان باشیم زمین به طرز احمقانه ای گرد است....
من کار خاصی نکردم . تاریخی که سونو برام زده بود 3 آبان یود که یکم لکه بینی داشتم ودردام شروع شد دردام اولش کم بود در حد درد پری.صبح شروع شد وغروب حدودای 8 رفتم بستری شدم .وبا تزریق آمپول تو سرمم دیگه از 9 شب دردای اصلیم شروع شدو 4.5 صب فارغ شدم.
خدایا مواظب دخترام(هونیا و هانا) و شوهر مهربانم و خودم باش.
ممنون ترانه جون. نمیدونی چقدر دیر برام میگذره این هفته های اخر. شکمم به شدت میخاره و پوستم از کش اومدن زیاد انگار تأول زده. ولی همه رو به امید بغل کردن پسرم به دل و جون میخرم
خدای مهربانم عظمت و بزرگیت را شکر میگویم. معجزه زندگیمان را به دستان قدرتمند خودت میسپارم. اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ